شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

گفتم بخرم غمت به جانی


گفتم بخرم غمت به جانی    بر من بفروختی جهانی
مفروش چنان برآن که پیوست    عشوه خرد از تو هر زمانی
بنواز مرا که بی تو برخاست    چون چنگ ز هر رگم فغانی
نی نی چو ربابم از غم تو    یعنی که رگی و استخوانی
ای دوست روا مدار دل را    نومید ز چون تو دلستانی
دستی بر نه اگر کنم سود    دانم نبود تو را زیانی
یا نی سبکم بکن ز هستی    تا چند ز رحمت گرانی
چون شمع مرا ز عشق می‌سوز    تا می‌ماند ز من نشانی
عطار چو بی نشان شد از عشق    از محو رسد سوی عیانی


همچنین مشاهده کنید