شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

قطره گم گردان چو دریا شد پدید


قطره گم گردان چو دریا شد پدید    خانه ویران کن چو صحرا شد پدید
گم نیارد گشت در دریا دمی    هر که در قطره هویدا شد پدید
گر کسی در قطره بودن بازماند    قطره ماند گرچه دریا شد پدید
گم شو اینجا از وجود خویش پاک    کان که اینجا گم شد آنجا شد پدید
ناپدید امروز شو از هرچه هست    کین چنین شد هر که فردا شد پدید
روی‌های زشت فانی محو به    خاصه دایم روی زیبا شد پدید
دوشم از پیشان خطاب آمد به جان    کان که پنهان گشت پیدا شد پدید
ناپدید از خویش شو یکبارگی    کان که از خود محو، از ما شد پدید
بسته‌ی پستی مباش ای مرغ عرش    پر برآور هین که بالا شد پدید
گم شدن فرض است هر دو کون را    لا چه وزن آرد چو الا شد پدید
خرد مشمر لا که از لا بود و بس    کز ثری تا بر ثریا شد پدید
در احد چون اسم ما یک جلوه کرد    در عدد بنگر چه اسما شد پدید
ترک اسما کن که هر کو ترک کرد    در مسما رفت و تنها شد پدید
از هزاران درد دایم باز رست    تا ابد در یک تماشا شد پدید
در چنین بازار چون عطار را    سود وافر بود سودا شد پدید


همچنین مشاهده کنید