شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

هر دل که وصال تو طلب کرد


هر دل که وصال تو طلب کرد    شب خوش بادش که روز شب کرد
در تاریکی میان خون مرد    هر که آب حیات تو طلب کرد
وآنکس که بنا در این گهر یافت    بی خود شد و مدتی طرب کرد
آن چیز که یافت بس عجب یافت    وآن حال که کرد بس عجب کرد
چون حوصله پر برآمد او را    بانگی نه به وقت ازین سبب کرد
عشق تو میان خون و آتش    بردار کشیدش و ادب کرد
عشق تو هزار طیلسان را    در گردن عاشقان کنب کرد
بس مرد شگرف را که این بحر    لب برهم دوخت و خشک لب کرد
بس جان عظیم را که این درد    گه تاب بسوخت گاه تب کرد
چون خار رطب بد و رطب خار    عقل از چه عزیمت رطب کرد
صد حقه و مهره هست و هیچ است    این کار کدام بلعجب کرد
چون نتوانی محمدی یافت    باری مکن آنچه بولهب کرد
عطار سزد که پشت گرم است    چون روی به قبله‌ی عرب کرد


همچنین مشاهده کنید