جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

شادی به روزگار شناسندگان مست


شادی به روزگار شناسندگان مست    جانها فدای مرتبه‌ی نیستان هست
از ناز برکشیده کله گوشه‌ی بلی    در گوش کرده حلقه معشوقه‌ی الست
گاهی ز فخر تاج سر عالمی بلند    گاهی ز فقر خاک ره این جهان پست
دستار عقلشان کف طرار عشق برد    بازار توبه‌شان شکن زلف لا شکست
برخاستند از سر اسرار هر دو کون    چون شاه عشق در دل ایشان فرو نشست
زنجیر در میان و نمد دربرند از آنک    مردی که راه فقر به سر برد حیدر است
آنجا که پای جای ندارد فشرده پای    وانجا که دست جای ندارد فشانده دست
در قعر بحر نور فرو خورده غوطها    وز شوق ذوق ملک عدم نیستی به هست
عطار جام دولت ایشان به کف گرفت    جاوید از آن شراب معطر بماند مست


همچنین مشاهده کنید