پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا
دوش ناگه آمد و در جان نشست
|
همچنین مشاهده کنید
- یک غمت را هزار جان گفتم
- در دلم تا برق عشق او بجست
- خورد بر شب صبحدم شام ای غلام
- وشاقی اعجمی با دشنه در دست
- بوی زلفت در جهان افکندهای
- هر که را ذرهای وجود بود
- جان به لب آوردم ای جان درنگر
- به وادییی که درو گوی راه سر بینی
- ای زلف تو دام و دانه خالت
- من نمیرم زانکه بی جان میزیم
- گر نسیم یوسفم پیدا شود
- در خطت تا دل به جان در بستهام
- چه سازم که سوی تو راهی ندارم
- نظری به کار من کن که ز دست رفت کارم
- عشق تو ز سقسین و ز بلغار برآمد
- روی در زیر زلف پنهان کرد
- تا روی تو قبلهی نظر کردم
- هر که را اندیشهی درمان بود
- چون به اصل اصل در پیوسته بیتو جان توست
- گر در سر عشق رفت جانم