جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

خو(۳)


خوردنِ خوبى دارد و پس دادن بدى. طعامى لذيذ اما بدگوار است
خوردنِ گندم گاو و خر را آدم نمى‌کند
نظير: گاو و خر را نکند خوردن گندم آدم شرف مرد به تقليد نگردد حاصل (بيدل)
خوردن و مردن بهتر از آرزو به گور بردن است
خورده همان بِهْ که به تن‌ها خورى خاک بر آن خورده که تنها خورى
رک: آدم تنهاخور شريک شيطان است
خورشيد به گِل نشايد اندود٭
رک: آفتاب را به گِل نتوان اندود
٭ در عشق شکيب کى کند سود ................................ (نظامى)
خور و خواب تنها طريق دد است ٭
٭ ........................... بر اين بودن آئين نابخرد است (سعدى)
خوش آمد هر که را گفتى خوشامد
نظير: ريشخند چاپلوسان قبل را هم خر مى‌کند
خوش آمدى که خوش آمد مرا ز آمدنت (سعدى)
نظير:
وه چه خوب آمدى صفا کردى (ايرج ‌ميرزا)
- آمدى وه که چه مشتاق و پريشان بودم (سعدى)
خوش آن چاهى که آب از خود برآرد
نظير:
خوش آن چاهى که آبش خود بجوشد
- چشمه آن است که از خود بجوشد
- شتر از زانوى خودش بلند مى‌شود
- دست به زانوى خودت بگير و برخيز
- چون شير به خود سپه شکن باش فرزند خصال خويشتن باش (نظامى)
- جهد آن کن که خود کسى باشى (اوحدى)
خوش آن چاهى که آبش خود بجوشد
رک: خوش آن چاهى که آب از خود برآرد
خوش آن ساعت نشيند دوست با دوست (سعدى)
رک: با دوست گلخن گلشن است
خوش آن کسان که دلى شادمان کنند٭
رک: عالمى را شاد کرد آنکه يک دل شاد کرد
٭گفتم: 'هواى ميکده غم مى‌بَرَد ز دل گفتا:.......................... (حافظ)
خوشا آنان که دائم در نمازند ٭
٭........................... به حمد و قل هوالله کارشان بى (باباطاهر)
خوشا آن دوره‌اى که خُرد مى‌کرديم پاپاسي٭ را، خدا رحمت کند مرحوم حاج ميرزا آقاسى را
عبارتى است در اظهار تأسف و حسرت و افسوس بر گذشته و دوران ارزانى بر زبان رانند
٭پاپاسى: پشيز، سکهٔ مسين بى‌ارزش
خوش آن کسان که دلى شادمان کنند (حافظ)
رک: عالمى را شاد کرد آن کس که يک دل شاد کرد
خوشا آن کس که بارش کمترک بي٭
نظير:
سبکبار مردم سبک‌تر روند (سعدى)
- سبکبارى از بهشت آمده است
رک: آسوده کسى که خر ندارد...
٭ شب تار و بيابان، دور منزل ........................... (باباطاهر)
خوشا آن کسى که به گيتى ز خود گذاشت اثر ٭
نه دود ماند و نه خاکستر از من مسکین ٭...................(پروین اعتصامی)
خوشا باران که بر بَشْنَمْ٭ بيارد، نه بارانى که بر قبرم ببارد!
٭بَشن: قد و بالا، تن، بدن
خوشا با رفيقان يکدل نشستن ٭
نظير:
دنيا خوش است اما با رفيق خوشتر است
- ما را بهشت صحبت ياران همدم است (سعدى)
٭ .................................. به هم نوش کردن مى ارغوانى(فرّخى سيستانى)
خوشا به حال کسانى که مُردند و آواز تو را نشنيدند!
رک: حيف از آنها که مردند و آواز تو را نشنيدند!
خوشا به خونى که يک از ميانش بگذرد
خوشا جانى کزو جانى بياسود٭
رک: عالمى را شاد کرد آنکه يک دل شاد کرد
٭................................ نه درويشى که سلطانى بياسود (نظامى)
خوشا دزدى که از دزدى بدزدد
نظير: دزدى که نسيم را بدزدد دزد است
خوشا دلى که ز عالم کناره‌جو باشد٭
نظير:
به دهر هيچ زمينى چو کنج عزلت نيست (مخلص کاشانى)
- به عزلت پا فشردم يافتم آرام جان آنجا جهان صحراى محشر بود بستم آشيان اينجا (ناصر على)
٭ ........................... چراغ خلوتش از حفظ آبرو باشد (غنى)
خوش است بى‌عيالى و کليد در دستِ خود داشتن (احياءالعلوم)
رک: اى خوشا آن کسى که زن ناکرده است
خوش است درد که باشد اميد درمانش٭
نظير: درد سهل است گر امّيد دوائى باشد (عبيد زاکانى)
٭ ............................... دراز نيست بيابان که هست پايانش (سعدى)
خوش است عمر دريغا که جاودانى نيست ٭
نظير: خوش کلشنى است حيف که گلچين روزگار فرصت نمى‌دهد که تماشا کند کسى (قصاب کاشانى)
٭ ............................... پس اعتماد بر اين پنج روز فانى نيست (سعدى)
خوش استقبال غالباً بد بدرقه مى‌شود
خوش است هستى و از روزگار بى‌خبري! (معزّى)
نظير: عالم بى‌خبرى طُرفه بهشتى بوده است حيف و صد حيف که ما دير خبردار شديم (صائب تبريزى)
خوش اصل خطا نکند و بد اصل وفا نکند
نظير:
ز بداصل چشم بهى داشتن بوَد خاک در ديده انباشتن (ابن يمين)
ز ناپاکزاده مداريد اميد (فردوسى)
- نيارد شاخ بد جز تخم بد بار (ابن يمين)
خوشا عالم نيستى هر کجا بايستى کسى نپرسد کيستي
خوشا کسى که از او بد به هيچ‌کس نرسد (سعدى)
خوشامدگوى را بر خود مده راه (عنصرى)
خوشبخت آنکه خورد و کِشت، بدبخت آنکه مرد و هِشت (سعدى)
رک: بنوش و بپوش و ببخش و بده
خوشبخت آنکه کُرّه‌خر آمد الاغ رفت٭
رک: دنيا به کام ابلهان است
٭ بدبخت آن کسى که گرفتار عقل شد ........................... (...؟)
خوشبختى زن‌ها در اين است که مثل مردها مجبور نيستند زن بگيرند!
خوش بوَد عشق چو معشوقه وفادار بوَد (معزّى)
نظير:
يار ما اهل و کار ما سهل است
- اگر يار اهل است کار ما سهل است (از مجمع‌الامثال)
خوش بوَد گر محک تجربه آيد به ميان٭
نظير: ز امتحان شود حال هرکسى معلوم
٭ ................................ تا سيه روى شود هر که در او غش باشد (حافظ)
خوشبوى بوَد کليهٔ همسايهٔ عطّار (ناصرخسرو)
خوش به حال باغى که روباه از آن قهر کند
رک: شغال که از باغ قهر کند دو خوشه انگور مفت چنگ باغبان!
خوشتر ز هر سخن سخن ناشنيده است (اميرى فيروزکوهى)
خوشتر بوَد عروس نکورويِ بى‌جهيز٭
٭ گر دوست دست مى‌دهدت، هيچ گو مباش ...............................(سعدى)
خوشخو خويش بيگانگان است و بدخو بيگانهٔ خويشان (سخن منسوب به لقمان)
رک: خوى نيکو مايهٔ نيکوئى است
خوشخوى هميشه خوش معاش است (از جامع‌التمثيل)
نظير: خوى نيکو بهتر از شاهى و ملک بيکران طبع دلجو خوشتر از گنجزر و کانِ گهر (فرخى سيستانى)
خوش‌زبان باش در امان باش
نظير:
چرب‌زبانى دويَم جادوئى است (از قابوس‌نامه)
- زبان خوش مار را از سوراخ بيرون مى‌آورد
خوش‌زبانى دليل خوشدانى است
خوش عالمى است نيستي٭، هرجا که ايستى کس نگويد کيستى
نظير: دولت اندر فقر است و مردم غافلند آنکه درويش گزيند پادشاهى مى‌کند (صائب)
٭نيستى: فقر و درويشى
خوش فرش بوريا و گدائى و خواب امن٭
رک: اى خوشا خرقه و خوشا کشکول
٭......................... کاين عيش نيست در خورِ اورنگ خسروى (حافظ)
خوش گفتى و گل گفتى، صد حيف که شُل گفتي! (روحانى)
خوشگل‌ها در دالان بد گل‌ها گريه مى‌کنند زنان زشت‌رو عموماً از زنان زيبا سفيدبخت‌ترند
رک: اسب تازى شده مجروح به زير پالان...
خوشگلى زياد هم مايهٔ دردسر است
نظير: بيچاره آن کسى که صاحب روى نکو بوَد هر جا که بگذرد همه چشمى بدو بوَد (سعدى)
خوش نباشد با اميرى از اميرى دم زدن
خوش نباشد جامه نيمى اطلس و نيمى پلاس
ناهمرنگى و عدم تناسب در هر امرى ناخوشايند است
خوشه از خرمن دور نمى‌افتد
نظير: رگ به ريشه مى‌کشد شير را بچّه همى مانَد بدو


همچنین مشاهده کنید