شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

خد(۳)


خدا گر ز حکمت ببندد درى ز رحمت گشايد درِ ديگرى (سعدى)
نظير:
از آن زمان که فکندند چرخ را بنياد درى نيست زمانه که ديگرى نگشاد (سنائى)
- ايزد هرگز درى نبندد بر تو تا صد ديگر به بهترى نگشايد(از اسرارالتوحيد)
- تا خدا نگشود صد در بر کسى يک در نيست (اهلى شيرازى)
- گر خدا يک در ببندد صد درِ ديگر گشايد (ابوالحسن فرهانى)
خدا گلچين است
نظير: هر گل که بيشتر به چمن مى‌دهد صفا گلچين روزگار امانش نمى‌دهد (مولوى)
خدا ما را شناخت که برايش پا نگذاشت
رک: خدا خر را شناخت شاخش نداد
خدا ميان دانهٔ گندم خط گذاشته است٭
يعنى نصفش مال تو، نصفش مال فقيرا
٭ مکتبى گويد:
ز آن دو نيم است دانهٔ گندم که يکى خود خورى يکى مردم (حافظ)
خدا مى‌بيند و مى‌پوشد همسايه نمى‌بيند و مى‌خروشد
خدا مى‌رساند ز هر جا که هست
رک: خدا روزى‌رسان است
خدا نان مى‌دهد کو دندان، جامه دهد کو اندام؟
خدا نجّار نيست اما در و تخته را خوب به‌هم مى‌اندازد!
نظير:
گِل زن و شوهر را از يک تغار برداشته‌اند
- خدا تخته تراش نيست، به‌هم ‌انداز است
خدا وسيله‌ساز است
نظير:
درِ دنيا را نبسته‌اند
- اميدها در نااميدى است
- خدا کس بيکسان است
خدا وقتى مى‌دهد نمى‌پرسد کيستى (از مجموعهٔ امثال، طبع هند)
نظير: وقتى مى‌آيد، بگير که مى‌آيد
خداوندا مرا آن دِه که آن بِهْ (حافظ) ٭
٭ وصال او ز عمر جاودان بِهْ ............................. (حافظ)
خداوندا زن زشت را تو بردار خودم دانم خر لنگ و طلبکار! (باباطاهر)
رک: شوى زن زشت نابينا بِهْ
خداوندا غريبان خوار و زارند به نزد هيچ‌کس قُربى ندارند(از ترانه‌هاى روستائى)
خداوند همه چيز را به يک بنده نمى‌دهند
نظير: خداى ما که با عدل است و داد است همه چيزى را به يک بنده نداده است
خدا هم از موى سفيد شرم مى‌کند٭
نظير: پيران را مداريد خوار تا همه گل شويد، بى‌خار
٭ تمثّل:
دلم مى‌دهد وقت وقت اين نويد که حق شرم دارد از موى سپيد
عجب دارم از شرم دارد ز من که شرمم نمى‌آيد از خويشتن (سعدى)
خدا همان‌قدر که بندهٔ بد دارد بندهٔ خوب هم دارد
نظير: همان‌قدر که آدم بد هست آدم خوب هم هست
خدا هيچ تنابنده‌اى را به گرسنگى امتحان نکند
رک: گرسنگى را چه ديده‌اي!
خدا هيچ عزيزى را ذليل نکند!
خدا هيچ کافرى را کُرّه‌دار نکند!
نظير:
کلاغ از وقتى بچه‌دار شد يک شکم سير به خود نديد
- خر کرّه‌دار را کسى به درو راه نمى‌دهد
- زن کرّه‌دار را به عروسى راه نمى‌دهند
خدا هيچ‌کس را بخور و بخواب نيافريده
رک: از تو حرکت، از خدا برکت
خدايا آن را که عقل دادى چه ندادى و آن را که عقل ندادى چه دادى؟ (خواجه عبدالله انصارى)
رک: الهى، آن را که عقل دادى...
خدا يار بيکسان است
نظير:
کس بيکسان خداست
- خدا يار مظلومان است
خدا يار تنبل‌هاست! (عامیانه).
نظير:
بخور و بخواب کار من است، الله نگهدار من است
- خدا يار شلخته‌هاست!
خدا يار مظلومان است
رک: خدا يار بيکسان است
خدايا، هر چه از تو به ما رسد الحمدالله، هر چه از ما به تو رسد استغفرالله!
خداى داند و من دانم و تو هم دانى که يک فلوس ندارد عبيد زاکاني!(عبيد زاکانى)
خداى در خورِ هر کس دهد هر آنچه دهد٭
رک: به هر کس آندهد يزدان که شايد
٭ .............................. در اين حديث يقينند مردمان اغلب(فرّخى سيستانى)
خداى عزّ و جلّ جمله را بيامرزد (عثمان مختارى)
نظير: خدا پاکمان کند خاکمان کند
خداى کار چو بر بنده‌اى فرو بندد به هر چه دست بَرَد رنج او بيفزايد
خدا يک جو بخت بدهد!
رک: يک جو بخت بهتر از صد خروار هنر است
خدا يک جو عقل به تو بدهد يک پول زيادى هم به من!
رک: آن وقت که عقل قسمت مى‌کردند تو عقب ترازو و مثقال رفته بودى؟
خدا يک زبان داده و دو گوش، يعنى يکى بگوى و دو بنيوش
رک: يکى بگو دو تا بشنو
خدا يکى، يار يکى
نظير:
خانه يکى، خدا يکى، يار يکى
- دادار يکى، کار يکى، يار يکى، يکزنِ خوب مرد را کافى است بيش از اين هم نمى‌شايد
- از يکى بيش اگر بخواهى زن به‌جز اندوه و غم نمى‌زايد(شاهزاده، شيخ‌الرئيس‌ افسر)
- يک دل‌دارى بس است يک دوست تو را (جامى)
- يک دوست بسنده کن يک دل‌دارى
- يک يار بسنده کن که يک دل دارى
- دو ابر داشتن از يکدلى نيست (نظامى)
- مرد دو زنه هميشه رويش سياه است
- دلارامى که دارى دل در او بند دگر چشم از همه عالم فرو بند (سعدى)
- دل بيش کشد رنج چو دلبر دو شود
- يکى جفت همتا تو را بس بوَد (نظامى)
- دل يکى داريم و دو دل نمى‌گنجد دو بار (اوحدى)
- زن يکى بيش مبر ز آن آنکه بوَد فتنه و شر (ملک‌الشعرا محمد تقى بهار)
- رسم عاشق نيست با يک دل دو دلبر داشتن (قاآنى)
خداى ما که با عدل است و داد است همه چيزى را به يک بنده نداده است
نظير: خداوند همه چيز را به يک بنده نمى‌دهد
خداى نسل حسود از جهان براندازد!
رک: اگر حسود نباشد جهان گلستان است
خداى هر چه کسى را دهد غلط ندهد٭
رک: دولت ندهد خداى کس را به غلط
٭ ............................ غلط روا نبوَد بر خداى ما سبحان (عنصرى)
خدائي٭ جدا، کدخدائى جدا؟ (نظامى)
٭ خدائى: رياست و بزرگى
خدمت به خر مزدش تيز است و لگد!
رک: سگ را اگر خدمت کنى بهتر که بد بنياد را
خدمت خانه امروز با فضّه است!
خدمتى که حرمت در آن نباشد ترک گفتن بهتر (سَمَک عيّار)
خديجه هست و فاطمه کوره هم هست! ٭
رک: عسل در باغ هست و غوره هم هست
٭ عسل در باغ هست و غوره هم هست ............................ (لاادرى)


همچنین مشاهده کنید