پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

خا(۲)


خاموش نشين و فارغ از عالم باش (عارفى)
رک: سلامت در خموشى است
خاموشى دويم سلامت است (قابوس‌نامه)
رک: سلامت در خموشى است
خاموشى هم پردهٔ عورت جهل است و هم شکوه عظمت دانائى (مرزبان‌نامه)
خان بخشيده خانزاده نمى‌بخشد
رک: شاه مى‌بخشد شيخعلى خان نمى‌بخشد
خانم آن نيست که جانانه و دلبر باشد خانم آن است که باب دل شوهر باشد (ملک‌الشعرا بهار)
خان مرو شده، چنار جلو منزلش را نمى‌بيند!
خان مرو يکى از اعيان و ثروتمندان تهران بود که مسجد و مدرسه‌اى در شهر مزبور ساخته و تاکنون به‌نام وى معروف است. گويند يکى از دوستان قديم وى چندين ماه هر روز به درخت چنارى که در مقابل خانهٔ وى بود تکيه داده به انتظار بيرون آمدنِ خان مى‌ايستاد که شايد در وقت خروج از منزل نگاهش به او افتد و تلطفى در حق او بکند. ولى خان ملتفت او نمى‌شد تا وقتى‌که خان از منصبى که داشت معزول و خانه‌نشين شد. آن دوست به ديدن وى رفت. خان گله کرد که چرا در اين مدت ياد ما نکردى و نزد ما نيامدى. آن شخص چگونگى را نقل کرد. خان گفت: من در آن وقت چنار جلو منزل خود را با آن بزرگى و بلندى نمى‌ديدم تا چه رسد به تو که زير آن ايستاده بودي! (به نقل از داستان‌نامهٔ بهمنيارى، تأليف احمد بهمينيار، انتشارات دانشگاه تهران)
رک: تو سياه کم‌بهائين که چه در دماغ دارد
خانه‌ات آمدم دوغم ندادى، پشت سرم ماست مى‌فرستى؟ (عامیانه).
خانه از همسايهٔ بد در خطر است
نظير: همسايهٔ بد مباد کس را
خانه‌ام به پشتم، کليدش تو مُشتم! (عامیانه).
نظير: باغم است و کليدش را دارم
خانه‌اى را که به ظلم سازى سگ در آن کند بازي!
رک: ظالم پاى ديوار خرد را مى‌کَند
خانه‌اى را که دو کدبانوست خاک تا زانوست!
رک: آشپز که دو تا شد آش يا شور مى‌شود يا بى‌نمک
خانه‌اى که دو کدبانو دارد ناروب مى‌مانَد
صورت ديگرى است از مَثَل پيشين، رجوع به مَثَل مزبور شود
خانهٔ بابا نون و انجير، خانهٔ شوهر چوب و زنجير! (عامیانه).
رک: خانهٔ شوهر هفت خمره زرداب و سرکه دارد
خانه به پلاس است و آدم به لباس
خانه به فرش زينت پيدا مى‌کند و آدمى به تن‌پوش
خانه به خداوند مانَد (سَمَک عيّار)
رک: اسباب خانه به صاحبخانه مى‌رود
خانه به دو کدبانو نارُفته بمانَد (از قابوس‌نامه)
رک: آشپز که دو تا شد آش يا شور مى‌شود يا بى‌نمک
خانه به هندو که سپرده است؟
خانهٔ بى‌زن به گورستان مانَد
خانهٔ بى‌نماز ويران است٭
٭........................... گرچه آرامگاه شيران است (اوحدى)
خانه پُر از دشمن باشد بهتر است تا خالى باشد
خلاف:
خانهٔ خالى بِهْ که پر از شير و پلنگ (ناصرخسرو)
- جاى خالى بهتر که پر از گرگ
خانهٔ پدر نون و پسّه (پسته)، خالهٔ شوهر غم و غصّه (عامیانه).
رک: خانهٔ شوهر هفت خمره زرداب و سرکه دارد
خانهٔ پر شيشه را سنگى بس است٭
عطّار مفهوم اين مَثَل را در اسرارنامه در قالب حکايتى منظوم چنين بيان کرده است:
مگر مى‌‌رفت استاد مهينه خرى مى‌برد بارش آبگينه
يکى گفتش که بس آهسته کارى بدين آهستگى بر خر چه دارى
بگفتا هيچ، دل پر پيچ دارم اگر اين خر بيفتد هيچ دارم (عطّار)
خانه تنگ است و من بيمار، بيرونم بريد
رک: سفر کن ز جائى‌که ناخوش بوَد
خانهٔ جهودها آبگوشت بار کرده‌اند! (عامیانه).
به طنز و تمسخر وقتى به‌کار برند که لئيم يا خسيسى سور بدهد
خانهٔ خالى بِهْ که پر از شير و پلنگ (ناصرخسرو)
رک: جاى خالى بهتر که پر از گرگ
خالهٔ خرس و انگور آونگ؟
رک: خانهٔ خرس و باديهٔ مس؟
خانهٔ خرس و باديهٔ مس؟
نظير:
خانهٔ خرس و انگور آونگ؟
- طاووس و سراى روستائى؟ (انورى)
- خانهٔ رضاقندى و زربندى؟
- حمام ده را به بوق چه‌کار؟
- خانهٔ خودت نشسته‌اى حرف مردم را چرا مى‌زنى؟
رک: نان خودت را مى‌خورى چرا غيبت مردم را مى‌کنى؟
خانهٔ داماد عروسى است، خانهٔ عروس هيچ خبرى نيست (عامیانه).
رک: خانهٔ عروس عروسى است، خانهٔ داماد خبرى نيست!
خانهٔ دروغگو آتش گرفت هيچ‌کس باور نداشت
نظير: آنکه به دروغگوئى منسوب گشت اگر راست گويد از او باور ندارند (قابوس‌نامه)
خانهٔ درويش را شمعى به از مهتاب نيست٭
٭ گر جمال يار نبوَد با خيالش هم خوشيم .....................(اميرخسرو دهلوى)
خانهٔ دوستان بروب و درِ دشمنان مکوب (سعدى)
خانهٔ رضاقندى و زربندى؟ (عامیانه).
رک: خانهٔ خرس و باديه مس؟
خانهٔ ساخته و جامهٔ دوخته به آدم نمى‌چسبد
خانهٔ شوهر هفت خمره زرداب و سرکه دارد!
نظير:
خانهٔ بابا نون و انجير، خانهٔ شوهر چوب و زنجير!
- نان شوى دندان دارد!
- خانهٔ پدر نون و پسّه (پسته)، خانهٔ شوهر غم و غصّه (عامیانه).
خانهٔ ظالم به آه مظلوم خراب است
رک: ظالم پاى ديوار خود را مى‌کَنَد.
خانهٔ ظالم به اندک فرصتى ويران شود (صائب)
رک: ظالم پاى ديوار خود را مى‌کَنَد
خانهٔ ظلم خراب است تو هم مى‌دانى مثل کف بر سرِ آب استخر هم مى‌دانى
رک: ظالم پاى ديوار خود را مى‌کَند
خانهٔ عروسى بزن و بکوب است، خانهٔ داماد خبرى نيست
رک: خانهٔ عروس عروسى است...
خانهٔ عروس عروسى است، خانهٔ داماد خبرى نيست!
نظير:
خانهٔ عروس بزن و بکوب است، خانهٔ داماد خبرى نيست
- عروس عروسى داره، داماد خبر نداره (عامیانه).
- خانهٔ داماد پر آشوب و شرّ قوم دختر را نبوده زين خبر (مولوى)
خانهٔ قاضى گردو بسيار است اما شماره دارد هر چيزى حساب و کتاب دارد
نظير: بار گندم دانه‌دانه است
خانهٔ قرضدار هرجا هست مَلِک‌الموت را نظر گاهست! (مکتبى)
رک: قرض عمر آدم را کوتاه مى‌کند
خانهٔ قلى صابون مى‌پزند به تو چه؟
رک: تو را چه کار به اين و آن، نانت را بخور خَرَت را بران
خانهٔ کرايه و زن صيغه؟
نظير: شکم گرسنه و معشوقه‌بازى؟
خانهٔ کرايه و زن صيغه هيچ‌کدام اعتبار ندارند
خانهٔ گرگ بى‌استخوان نمى‌شود
خانهٔ ما اندرون ابر است و بيرون آفتاب٭
نظير: بسيار کسا که اندرونش چون رعد مى‌نالد و چون برق لبش مى‌خندد (سعدى)
      ٭ خنده می بینی ولی از گریه دل غافلی ................................(صائب)
خانه نتوان کرد در کوى قياس (مولوى)
نظير:
- کارِ پاکان را قياس از خود مگير (مولوى)
- درّه را به آفتاب چه نسبت؟
- بُز و شمشير هر دو در کمرند
- ماست و دروازه هر دو را مى‌بندند
خانه نشستنِ بى‌بى از بى‌چادرى است!
رک: حمام نرفتن بى‌بى از بى‌چادرى است
خانهٔ ويران چه غم از زلزله دارد٭
رک: غرقه در بحر چه انديشه کند طوفان را
٭ خنده مى‌بينى ولى از گريهٔ دل غافلى ......................... (صائب)
خانه ويران مى‌شود چون طفل گردد خانه دار (غنى کشميرى)
نظير:
کدخداى ده که مرغابى باشد، در آن ده چه رسوائى باشد
- گر خواجهٔ ما خواجه‌حسن خواهد بود ما را نه جوال و نه رسن خواهد بود(از مجمع‌الامثال)
- حاکم ولايت که مرغابى باشد توى آن ولايت چه رسوائى باشد
خانهٔ همسايه آش مى‌پزند به تو چه!
رک: تو را چه کار به اين و آن، نانت را بخور خَرَت را بران


همچنین مشاهده کنید