جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

از معرفت تا جامعه‌شناسی علم (۳)


باز در حوزهٔ جامعه‌شناسی آمریکا ، اس.سی. گیلفیلان در سال (۱) ۹۳۵ کتاب مشهور جامعه‌شناسی اختراع خود را به چاپ رساند ۱ و اما در خارج حوزهٔ مشخص جامعه‌شناسی نباید اسم و تأثیر کار مورخ بزرگ علم جورج سارتن را فراموش کرد. در اینجا مجال مطالعهٔ تأثیر وی بر مرتن و دیگر شاگردان بی‌واسطهٔ او از قبیل کون (Kuhn) ، باربر (Barber) و کوهن (Cohen) نیست. در اروپا در همان سال‌های ۱۹۳۰ دانشمندان علوم طبیعی‌ای بودند که در حوزهٔ تخصصی علمی خود به جنبه‌های جامعه‌شناسی نیز پرداختند - و بیشتر با دید مارکسیستی. از آن جمله هستند: برنال ، هالدین ، هاگبن ، هاکسلی ، لوی ، سُدی ، بوریس هسن و ژوزف نیدهام (Bernal, J.B.S.Haldane, Hogben, Huxley, Levy, B.Hessen, J.Needham). در این میان دو کار پر مراجعه ، یکی مال هسن بود تحت عنوان 'ریشه‌های اجتماعی و اقتصادی کتاب اصول نیوتن' (۲) و دیگر مال نیدهام تحت عنوان علم و تمدن در چین (۳) . ولی این کارها چه در اروپا و چه در آمریکا هنوز یک رابطهٔ سیستماتیکی را در بین فضای علم و جامعه‌شناسی تصویر و بررسی نمی‌کردند.
(۱) . S.Colum Gilfillan, The Sociology of Invention, Chicago, 1935
(۲) . ''The Social and Economic Roots of Newton's 'Principa'' و تجدید چاپ یافته در NewYork, Howard Fertog,1971
(۳) . Needham, Joseph. Science and Civilisation in China, 5vols, Cam-bridge University Press, Cambridge.
در نتیجه با وجود مطالعات و بررسی‌هائی در باب ارتباط علم و جامعه ، این رابرت مرتون بود که بعد از اینکه رساله دکتری خود را در ۱۹۳۵ تحت عنوان علم ، تکنولوژی و جامعه در قرن ۱۷ انگستان (۴) به پایان آورده بود و با یکی دو کار کم اهمیت‌تر دیگری که بعد از این رساله معروف انجام داد ، پایه‌های مستحکم را برای برپائی جامعه‌شناسی علم بنا کرده و هم او بود که بعد از یک دوره فترت تقریباً ده ساله ، به مطالعهٔ جامعه‌شناختی علم بازگشت. و از این زمان بود که چند سال پرثمر برای خود مرتون و جامعه‌شناسی علم آغاز گردید. تألیفاتی از قبیل 'اولویت‌ها در کشف علمی' (۵) ، 'تشخیص و امتیاز علمی' (۶) ، 'هوی و هوس دانشمندان' (۷) ، 'سیستم‌های پاداش و ارتباطات علم' (۸) ، 'الگوهای رفتاری دانشمندان' (۹) ، 'الگوهای ارزیابی در علم' (۱۰) ، 'سن و ساخت سنی در علمی' (۱۱) و ... مربوط به این دوره‌ هستند. مقاله 'علم و نظام اجتماعی' (۱۲) از او که ترجمهٔ آن در این مجموعه آمده مربوط به سال ۱۹۳۷ می‌باشد و مقاله 'ساختار هنجاری علم' او مربوط به ۱۹۴۲. تعمق در آثار مرتون شخص را به این قضاوت می‌کشاند که با همهٔ اهمیت و وزنی که مرتون برای جامعه‌شناسی علم داشته است باز باید او را بیشتر جامعه‌شناس دانشمندان دانست تا جامعه‌شناس علم علی‌الاطلاق.
(۴) . Science, Technology and Society in Seventeenth-Century England, in Osiris, Saint Catherine Press, Bruges-Belgium, 1938
(۵) . ''Priorities in Scientific Discovery:A chapter in the Sociology of Sc - ience, American Sociological Review, 22, Dec. 1957, 635-59.
(۶) . "Recognition" and Excellence, in Recognition and Excellence, ed. A. Yarmolinsky, NewYorky,NewYork, free press,1960
(۷) . "The Ambivalence of Scientists" , Bulletin of the Johns Hopkins Hospital, 112, 1963, 77-97
(۸) . "The Mathew Effect in Science: the Reward and Communication Systems of Science", Science, 199, Jon 68, 55-63.
(۹) . "Behavior Patterns of Scientists", American Scientist, 57 Spr 69, 1-23
(۱۰) . "Patterns of Evaluation in Science", Minerva, 9, Jan 1971, 66-100
(۱۱) . "Age, Aging, and Age Structure in Science", in Aging and Society. ed. M.Riley, vol 3, NewYork, 1972
(۱۲) . این مقاله نخست در جامعه جامعه‌شناسی آمریکا Ameriean sociological society در دسامبر ۱۹۳۷ ارائه شد و سپس در مجله Philosophy of Science, 5, 1938, 321-37 چاپ گردید.
بهر تقدیر جامعه‌شناسی علم در سال‌های ۱۹۶۰ و آن هم در آمریکا جای پای خودش را محکم کرد. البته در دههٔ ۵۰ مباحثی در دو راستا؛ هم در مورد طبیعت ، ساخت و رشد محتوای معرفت علم و هم در مورد سازمان فعالیت علمی ، دانشمندان و اجتماعی علمی رشد یافته بود. این دو زمینه همراه با کارهائی که به‌خصوص مرتون انجام داده بود و داشت انجام می‌داد عوامل مؤثر در طرح جدّی ، جا افتادن و رشد جامعه‌شناسی علم در دههٔ ۱۹۶۰ شدند. در این دهه علاوه بر مرتون و شاگردان او در دانشگاه کلمبیا و جاهای دیگر ، جامعه‌شناسان متعددی جنبه‌های مختلف علم از دیدگاه اجتماعی را مورد مطالعه و تحقیق قرار دادند (۱۳). از جمله کارهای قوی‌ای که در این دوره به ظهور رسید تحقیق توماس کون است که در قالب کتاب مشهور و نافذ ساخت انقلاب علمی (۱۴) در سال ۱۹۲۸ به چاپ رسید. با اینکه به‌لحاظ تخصصی او یک مورخ علم است و در حوزهٔ فلسفهٔ علم صاحب‌نظر ، این مباحث به جامعه‌شناسی علم بسیار نزدیک است ، لفظ پارادایم - Paradigm (مدل) به معنی رایج کنونی آن مأخوذ از این مباحث است.نکتهٔ مورد تأمل کون ارتباط بین محتوای علم و تغییرات در محور و سازمان معرفت علمی است.
(۱۳) . برای آگاهی از نمونه‌هائی از این کارها مراجعه کنید به مقدمه‌ای که استور و N.Storer بر کتاب جامعه‌شناسی علم مرتون نگذاشته و قبلاً به آن اشاره شده - صفحات XXV بعد.
(۱۴) . Thomas S.Kuhn, The Structure of Scientific Revolutions, University of Chicago Press, Chicago, 1962
او بيش از هر فيلسوف يا مورخ علم ديگر ساختار اجتماعى 'اجتماعى علمى - Seientific Community' را به‌عنوان مبناى عملکرد پارادايم‌هاى علمي، و تحول علمي، مورد مداقّه قرار داده است. وى مطرح مى‌کند که وقتى پارادايم‌ وجود خارجى دارد که مؤلفه‌هاى اساسى هيئت معرفتى روى‌هم‌رفته پايدار باشد و عموماً مقبول (مثلاً وضعيت فيزيک نيوتنى بين ۱۷۰۰ تا ۱۹۰۰ ميلادي). در اين موقع تحقيق در باب مسائلى که جارى در اين چارچوب است و مبتنى بر تعريف اساسى رايج رشته مشمول 'علم دستوري' يا 'علم هنجارى - Normative Science' مى‌شود. در نتيجه 'انقلاب علمي' وقتى اتفاق مى‌افتد که همبستگى و انسجام اين پارادايم يا مدل زير سنگينى تئورى‌هاى جديد، سؤالات جديد، و داده‌هاى جديد فرو پاشد و بر اثر آن اعتبار آن مورد شک واقع شود. آنگاه است که يک پارادايم يا مدل جديد به‌جاى آن رشد مى‌کند. اين برداشت براى جامعه‌شناسى شايان اهميت است؛ با هر دو تعريفى که از آن ارائه داديم: هم با تعريف اول يا کلاسيک آن (که علم را تابع نسبيّت تاريخى - و طبيعتاً اجتماعى - مى‌کند) و هم با تعريف دوم يا سيستماتيک (که وجود و عملکرد آن را به‌عنوان يک مجموعهٔ به‌هم پيوسته، يک سيستم و طبق قاموس کوني، يک پارادايم مورد مطالعه قرار مى‌دهد (۱۵).
(۱۵) . با اینکه این نکات راکون خود با دیدی جامعه‌شناسی به صراحت ابراز نکرده است.
برخلاف کون ، شخصیت صاحب نام دیگر فلسفه علم کارل پوپر ، تأثیر آن بر جامعه‌شناسی علم اولاً محدوتر ، ثانیاً بطئی‌تر ، و ثالثاً بیشتر از لحاظ فلسفی بوده است (۱۶) و در مقابل جامعه‌شناسی علم عملاً کانالی شده است برای ورود فلسفه پوپری به حوزهٔ وسیع‌تر جامعه‌شناسی. اما رشد این رشته در کشورهای دیگر؛ از میان سایر کشورها به‌لحاظ تاریخی لهستان و آلمان وضعی کاملاً استثنائی داشته‌اند. در لهستان از اوائل سال‌های ۱۹۲۰ دانشمندان ، و منجمله جامعه‌شناسان برجسته‌ای ، سعی کردند مطالعات خود را بر بررسی زمینه‌های سیاسی و اجتماعی علم متمرکز کنند. مشهورتر از دیگران در این رابطه باید زنانیکی (Florian Znaniecki) و اسوسکی (Stanislaw Ossowski) در لهستان نام برد. ولی این فعالیت‌ها از مرز لهستان فراتر نرفت و در آنجا هم این سنت با ظهور جنگ جهانی قطع گردید. در آلمان مسائل جامعه‌شناسی علم در چارچوب وسیع‌تر جامعه‌شناسی معرفت و فرهنگ طرح گردید و از ماکس وبر و آلفرد وبر به‌عنوان نامداران تحقیقات مربوطه باید نام برد.
(۱۶) . مطالعه در باب مراجعات به پوپر در تألیفات جامعه‌شناسی نشان می‌دهد که تأثیر وی بیش از اینکه از نوشتجاتش در فلسفه سیاسی باشد از فلسفه علم او است.
به‌عنوان شاهد و برای مثال مراجعه کنید به R.K.Merton, The Sociology of Science-an episodic memoir, opcit, P69
بعد از رسميت يافتن جامعه‌شناسى علم در آمريکا علاقه به تحقيقات در اين حوزه در کشورهاى ديگر نيز قوت گرفته است؛ در انگلستان، در فرانسه، در شوروي، در سوئد و همين‌طور در کشورهاى ديگرى چون آلمان، اسرائيل، هلند، ژاپن. بنا نداريم که ليستى از نمونهٔ اين کارها در اينجا ارائه دهيم. و اما در ايران؛ در سطح دانشگاهى هنوز کارهائى اساسى در اين حوزه صورت نيافته. درس جامعه‌شناسى علم هم که چند سالى بود در دانشکده‌هاى علوم اجتماعى تدرسى مى‌شد طبق آئين‌نامهٔ جديد صادره از کميتهٔ برنامه‌ريزى وزارت علوم از ليست دروس اختيارى ليسانس حذف گرديد. شايد اين بدين دليل باشد که چون ما معمولاً در نام دروس و سرفصل‌ها هم بايد چند دهه از ديگران عقب‌تر باشيم ديده‌اند که هنوز زود است اين رشتهٔ نو در اينجا وارد شود. حداقل فاصله بايد رعايت شود!


همچنین مشاهده کنید