پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

رابطهٔ بازی با خلاقیت (۲)


کودکان شش - هفت ساله، معلومات خود را که از تجارب شخصى و يا از داستان‌هائى نقل شده کسب کرده‌اند با جسارت و به‌طور گسترده‌تر و ماهرانه‌تر در بازى‌ها به‌کار مى‌گيرند.
در ميان بازى‌ها، بازى تئاترى خصلت ويژه‌اى دارد. تفاوت آن با بازى‌هاى ابتکارى معمولى در آن است که بازى تئاترى بر اساس موضوع نوشته شده، آماده و تهيه مى‌شود و برنامهٔ بازى و پيوستگى حرکات از پيش معين گشته است. اين نوع بازى براى کودکان از تقليد رويدادهاى زندگي، دشوارتر است. زيرا در اين‌جا به‌خاطر سپردن متن اثر، فهم و درک قهرمانان اثر و رفتار آنها لازم است. بازى تئاترى به کودکان کمک مى‌کند تا مضمون نمايش را عميقاً درک و ارزش هنرى آن را لمس کنند و نيز استعداد هنرى خويش را پرورش دهند.
قصه‌ها و داستان‌ها، بسته به سن کودکان، به گونه‌هاى مختلف در بازى‌هاى آنها منعکس مى‌گردد. کوچکترها معمولاً تکه‌هاى جداگانه‌اى از آنها را تقليد مى‌کنند. بزرگترها قصه يا داستان را تماماً به نمايش درمى‌آورند و گاهى نيز با افزودن حوادثى از تجارب و خاطرات خويش، تغييراتى در آن به‌وجود مى‌آورند.
گاهى کودکان شش - هفت ساله بازى تئاترى را به‌صورت نمايشى درمى‌آورند که مى‌تواند تماشاگر داشته باشد. به اين ترتيب، بازى تئاترى براى کودکان، گذرگاهى است به هنر دراماتيک، اما در شکل ابتدائى و جنينى آن.
کودکان کوچکتر هم گاهى بازى تئاترى يا سينمائى اجراء مى‌کنند و از همسالان و بزرگسالان نيز براى تماشا دعوت مى‌کنند. اما اين تماشاگران در نظر آنان به منزلهٔ وسايل بازى محسوب مى‌شوند و در قيد آن نيستند که نمايش براى بينندگان، جالب و قابل فهم باشد.
اما کودکان شش - هفت ساله مى‌کوشند تا چهرهٔ قهرمانان خود را عميق‌تر و قابل فهم‌تر به نمايش بگذارند و گاهى نيز با ژست‌ها و حرکات خود بينندگان را مبهوت مى‌سازند.
در بازى‌هاى کودکان نقشهٔ بازى به‌تدريج تکامل مى‌يابد يعنى از پيدايش تصادفى هدف در کودک که نتيجهٔ تأثير عوامل خارجى است تا انتخاب آگاهانهٔ مضمون بازي، و از تقليد حرکات يک شخص تا تجسم احساسات و اضطرابات وى ادامه مى‌يابد.
اغلب کودکان ضمن بازى احساساتى از خود نمايان مى‌سازند که در زندگي، تکرار آن براى آنها غيرممکن است.
حال آيا اين احساسات واقعاً به کودک دست مى‌دهد؟ و آيا اثراتى هم بر شکل‌گيرى خلقيات وى خواهد داشت؟
تجربهٔ بسيارى از کودکستان‌ها درستى اين فکر را که بازى در تربيت احساسات کودک تأثير فراوان دارد به اثبات رسانده است. کودک، ميان بازى و واقعيت فرق مى‌گذارد. و بى‌سبب نيست که در اصطلاحات کودکانه به کلماتى از قبيل 'راست راستکي' ، 'دروغکي' ، 'يعني' و غيره زياد برمى‌خوريم. اما با وجود اين احساسات، تشويش‌ها و اضطراب‌هاى کودک ضمن بازى هميشه حقيقى هستند. کودک با تقلّب و تظاهر سروکار ندارد: 'مادر' حقيقتاً دختر خود يعنى عروسک را دوست دارد؛ 'خلبان' به‌طور جدى ميل دارد هواپيماى خود را هرچه ممکن است بهتر روى يک قطعه يخ بنشاند.
با تکامل و پيچيده‌تر شدن نقشهٔ بازي، احساسات کودک ژرف‌تر و قابل فهم‌تر مى‌گردد. بازى هم خواسته‌هاى کودک را آشکار مى‌سازد و هم احساسات او را پرورش مى‌دهد. کودکى که کار فضانوردان را تقليد مى‌کند، عشق و علاقه‌ٔ خود را به اين کار ابراز مى‌دارد و بى‌شک در آرزوى آن است که روزى فضانورد واقعى بشود و ضمناً به مناسبت نقشى که کودک به‌عهده گرفته در وى احساس مسئوليت به‌وجود مى‌آيد و به خاطر اجراء موفقيت‌آميز آن احساس شادى و سرافرازى مى‌کند.
'اي.م.سه‌چه‌نف' دانشمند برجسته و روانشناس در رشتهٔ تعليم و تربيت کودک به اثبات رسانيده است که حال و احوالى که هنگام بازى در کودک ايجاد مى‌گردد، اثرى عميق در ذهن وى باقى مى‌گذارد. تکرار بسيار اعمال و رفتار بزرگسالان و تقليد خصايل اخلاقى آنان در پيدايش چنين خصايلى در کودک تأثير مى‌گذارد.
خلاقيت کودکان همچنين در تجسس و انتخاب وسايل براى بازى آشکار مى‌گردد. کودک با کمک وسايل و ابزارى از قبيل کلمات، حرکات و ژست‌ها، اسباب‌بازى‌هاى گوناگون و غيره نقشهٔ بازى خود را اجراء مى‌کند.
حرکات و ژست‌هاى کودکان هنگام بازى واقعى و طبيعى هستند. مثلاً کودک در نقش 'مادر' به دختر بيمار خود يعنى (عروسک) با قاشق شير مى‌دهد. هم قاشق و هم شير، خيالى هستند، اما حرکات کودک آنچنان بيانگر احساسات او است که گوئى واقعاً اين قاشق است که او با احتياط به لب‌هاى دختر خود يعنى عروسک نزديک مى‌کند.
کودکان در بازى‌هاى تقليدى بخش بزرگى از حوادث را با حرف و صحبت مجسم مى‌سازند و با همين وسيله، انديشه و احساسات خويش را ظاهر مى‌کنند. 'راننده' بى‌حرکت در اتومبيل نشسته است. ولى با سخنان کودک، گوئى ميدان را دور مى‌زند، وارد تونل مى‌شود؛ در مقابل چراغ راهنما مى‌ايستد و دوباره به حرکت خود ادامه مى‌دهد. به‌ويژه هنگامى که کودک به‌عنوان کارگردان عمل مى‌کند، صحبت، نقش مهمترى به‌عهده دارد. در اين بازى‌ها عروسک‌ها و بازيچه‌ها هر يک چهره‌اى هستند و کودک آنها را وادار به حرکت و صحبت مى‌کند.
ميان سخن و بازي، رابطهٔ دوجانبه وجود دارد، از طرفي، سخن ضمن بازى تکامل پيدا مى‌کند و فعال مى‌شود، و از طرف ديگر، بازى تحت تأثير تکامل سخن، خود نيز تکامل مى‌يابد.
کودک به‌منظور عملى ساختن نقشه و انديشهٔ خود به اسباب‌بازى نياز دارد. به‌علاوه هرگاه بازيچه‌هاى لازم در دسترس او نباشد، مى‌تواند به‌جاى آنها از چيزهاى ديگرى استفاده و همان شيءِ دلخواه را در خيال خود مجسم کند. اين قابليت، ويژهٔ کودکان خردسال است. آنان مى‌توانند کيفيتى را در چيزى تصور کنند که در آن وجود ندارد. اما در سنين بالاتر، اين علاقه که بازيچه‌ها به واقعيت شبيه‌تر باشند در کودک پيدا مى‌شود و به همين سبب است که خودبه‌خود ساختن اشياء و بازيچه‌هاى لازم مى‌پردازند. بدين ترتيب بازى به مرور با کار و سازندگى پيوند مى‌خورد. وظيفهٔ مربى تقويت اين گرايش در کودکان و تشويق آنان به سازندگى مستقلانه است.
بنابراين مى‌توان به اين نتيجه رسيد که با استفاده از اصول تعليم و تربيت مى‌توان ضمن بازى‌ها و به‌ويژه بازى‌هاى ابتکاري، خلاقيت را در کودکان رشد و پرورش داد و براى آينده انسان‌هائى خلاق در فکر و عمل آماده ساخت.


همچنین مشاهده کنید