سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

تشکیل گروه بازی با توجه به خصوصیات سنی فردی کودکان (۳)


در گروه‌بازي، کودکان تندخو و غيرمتعادل که از کوره در رفتن و بى‌نظمى و کج‌رفتارى با ديگران از صفات آنها است، نيز ديده مى‌شوند. حال چگونه مى‌توان به اين قبيل کودکان خوددارى و تحمل، صبر و طاقت و احساس مسئوليت در مقابل جمع نسبت به انجام وظيفه را آموخت؟ براى اين هم يک نمونه ذکر مى‌کنيم:
[در بازى 'شهرسازى در جنگل' ، کودکان ابتدا 'سينا' را به بازى نمى‌گرفتند و مى‌گفتند: 'با تو بازى نمى‌کنيم، تو با همه دعوا مى‌کني' . از سرکارگران هم کسى او را به‌کار نمى‌پذيرفت. آن وقت سينا تصميم گرفت خودش سرکارگر باشد و با دو نفر ديگر از رفيقان خود به‌کار ساختمانى بپردازد. بچه‌ها او را سرزنش مى‌کردند: 'سرکارگر که اين‌جورى نميشه، دعوام ميکنه و کار هم بلد نيست.' البته کودکان حق داشتند، ولى به‌هر حال لازم بود سينا و دو رفيق او را به بازى ساختمانى که دوست داشتند جلب کرد. مربى به‌عنوان رئيس ساختمان تصميم گرفت اين کودکان را به کار بپذيرد و اعلام داشت: 'دوستان، سينا و دو رفيق او براى رانندگى در کار شهرسازى ما تقاضانامه داده‌اند. مى‌تونيم آنها را بپذيريم؟ ضمناً هرگاه از اين پس دعوا کنند و ديگران را برنجانند و مقررات ما را رعايت نکنند از کار آنها را اخراج خواهيم کرد. راننده حتماً براى ما لازم است، چون که بايد مصالح ساختمانى حمل کرد. اگر شما موافق باشيد آنها را قبول مى‌کنم. من فکر مى‌کنم که از اين پس اينها خوب کار خواهند کرد' .
کودکان، سينا و دو رفيق او را در بازى شرکت دادند، و سينا با اشتياق به‌کار رانندگى در بازى پرداخت: 'دو، دو، دو، بريد کنار، کاميون آجر ميبره به ساختمان! سلام، من آجر آورده‌ام، کجا خالى کنم؟' او تابع قوانينِ بازى شد و کوشا بود هرچه بهتر تکليفى که در رانندگى بر عهده داشت و از مربى مى‌آموخت، انجام دهد.
ولى پس از يک هفته علاقهٔ سينا نسبت به 'رانندگي' کم شد. طبيعت او نقش فعال‌ترى را خواستار بود. دل او مى‌خواست مانند سايرين به کارهاى ساختمانى مشغول باشد و خانه بسازد، اما بلد نبود. آموزگار دانسته بود که هرگاه او به عضويت گروه ساختمانى درآيد و بخشى از کار ساختمانى به وى سپرده شود، عادت به پيگيرى در کار در او به‌وجود خواهد آمد و مهارت نيز پيدا خواهد کرد. ضمناً يکى از 'سرکارگران' که تعداد کارگران او کم بود سينا را به کار ساختمانى دعوت کرد. رئيس ساختمان با در نظر گرفتن اين ملاحظات او را براى کار به سرکارگر سپرد. سرکارگر نيز پس از آموزش‌هائى يک بخش ساختمانى را به وى محول کرد.
گرچه سينا از کار خود راضى بود، با وجود اين گاهى کار را رها مى‌کرد و از بازى کنار مى‌رفت و به اين جهت با انتقاد شديد ساير اعضاء گروه روبه‌رو مى‌گشت. پس از آن سينا جداً در بازى شرکت کرد و به‌تدريج مهارت‌هائى را در کار خود به‌دست آورد. اين امر علاقهٔ او را به نقش خود افزايش داد و با دقت به تذکرات رفقاى خود گوش مى‌کرد، نظارت دائمى رئيس ساختمان (مربي) در کار سينا ثمربخشى خود را ظاهر ساخت. مربى هربار که او ابتکارى در کار ساختمان از خود بروز مى‌داد او را تشويق مى‌کرد. از اين پس سينا پيش از ديگران به کودکستان مى‌آمد و کار ساختمانى خود را دنبال مى‌کرد.]
اين نمونه بار ديگر صحّت اين گفتهٔ آ.س.ماکارنکو را به ثبوت مى‌رساند که بايد کوشيد آن خصايلى را که در کودک نيست اما لازم است که در او باشد، به‌وجود آورد.
اين نکته را مى‌بايست مدّنظر داشت که تشويق و ترغيب تنها مختص کودکانى نيست که به جهاتى از ديگران متمايز هستند. در هر کودکى خود ويژگى‌هائى وجود دارد که بايد آن را آشکار کرد و با تکيه بر بهترين خصوصيات اخلاقي، خواسته‌ها و استعدادهاى او، اين خود ويژگى‌ها را پرورش داد.
بدين ترتيب ظاهر ساختن، پرورش دادن و تکامل بخشيدن امکانات هر کودک، براى تشکل کودکان در يک گروه دوست، لازم است، گروه دوستى که اعضاء آن معيارهاى همکارى و هميارى جمعى را آموخته‌اند که همانا توانائى گذشتن از تمايلات خويش و تابعيت از خواسته‌هاى دوستان و در عين‌حال دفاع از حقّانيت و خواسته‌هاى عادلانهٔ خويش است و نيز احترام به حقوق ديگران، وفق دادن کردار خود با اعمال ساير افراد گروه و شادمانى از موفقيت‌هاى جمعي.


همچنین مشاهده کنید