پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

پد ، پر و پز


پدر بيشه، تبر تيشه
نظير:
پدر ازنيا اين چنين داشت خوى
- بازگردد به اصل خود هر چيز.
پدر خواست و خدا نخواست (ابوالفضل بيهقى)
رک: هر چه دلم خواست نه آن شد...
پدر دنگ دنگ، پسر خيک خيک
پدر را مى‌کند رسوا، پسر چون ناخلف باشد (آفرين لاهورى)
رک: پسر که ناخلف افتد پدر چه‌کار کند؟
پدرسوختگى مايه نمى‌خواهد
نظير: حرامزادگى مايه نمى‌خواهد
پدرش نجدى: مادرش عربي! سخت پرمدّعا و مشکل‌پسند است
پدر عشق سوزد که درآمد پدرم٭
٭ پدرت گوهر خود را به زر و سيم فروخت ..................(محمدحسين شهريار)
پدر کشته را کى بوَد آشتى ٭
٭ پدر کشتى و تخم کين کاشتى ................. (محمدحسين شهريار)
اسعد گرگانى نيز همين مضمون را در ويس و رامين بدين صورت بيان کرده است:
چگونه دوستى يابيّ و پشتى ز فرزندى که بابش را بکشتى؟
پدر که زن کرد پدر آندر است
پدر که ناخلف افتد پسر چه‌کار کند؟ ٭
نظير: هرکسى ناخلف پسر دارد من بيچاره ناخلف پدرى
٭ پسر که ناخلف افتد پدر زند چوبش ............................. (فردوسى)
پدر مرده را سايه بر سر فکن ٭
٭ ......................... غبارش بيفشان و خارش بِکُن (سعدى)
پدر و مادر به اولاد بسته‌اند و اولاد به سگ!
نظير:
دل مادر به بچه، دل بچه به کوچه
- پدر و مادر عاشق بى‌عارند
پدر و مادر عاشقِ بى‌عارند
رک: پدر و مادر به اولاد دل‌بسته‌اند و اولاد به سگ!
پدر و مادر ميوهٔ نايابند
نظير: اولاد پيدا مى‌شود اما پدر و مادر پيدا نمى‌شود
پُر بالا مپر که پَر و بالت مى‌سوزد
رک: کلاغ مثل باز پريد، افتاد و...
پُر چشميِ غربال از بُزدلى آسياست
رک: از بى‌عرضگى تازى است که روباه پشت تاپو بچه مى‌گذارد
پُرخام مباش مى‌پزندت، پُر پخته مباش مى‌خورندت
نظير: اگر گرگ نباشى گرگانت بخورند
پُر خوار لاغر باشد
نظير: راست باشد اينکه لاغر مى‌شود بسيار خوار (قاآنى)
پرخورى ژنده‌پيل باشى تو کم‌خورى جبرئيل باشى تو (سنائى)
رک‌: شکم‌پرست خداپرست نبوَد
پَر دَمَد از مورچه چو مرگش در رسد
رک: هلاک مور از پرِ اوست
پرده‌پوشى بر خطاى خود خطاى ديگر است (خوشدل)
پردهٔ کس مدر تا پرده‌ات را ندرند
نظير:
پردهٔ مردم مدر تا پرده‌ات مانَد به‌جاى
- تا توانى پردهٔ کس را مدر تا ندرَد پرده‌ات را پرده‌دار
- بدرَد خدا پردهٔ پرده دَر (اديب پيشاورى)
پردهٔ مردم مَدَر تا پرده‌ات مانَد به‌جاى
رک: پردهٔ کس مدر تا پرده‌ات را ندرند
پرسان پرسان به کعبه مى‌توان رفت
نظير: پرسان پرسان مى‌روند هندوستان
پرسان پرسان مى‌روند هندوستان
نظير:
پرسان پرسان به کعبه مى‌توان رفت
- آدم از سُراغ به عراق مى‌رود
پرسش کليد دانش است
رک: شب اول از همسايه مى‌پرسند
پُر سخن گفتن نشان جاهلى است
رک: کم‌گوى و گزيده گوى چون دُرّ
پرسيد: از بد بالاتر چيست؟ گفتند: بدتر
پر طاووس بوَد آفت جان طاووس٭
رک: دُم روبَه وبال روباه است
٭ آفتى نيست بشر رهروان را از عُجب ............................... (عطّار)
پرِ طاووس و بال طاووس است
رک: دُم روبه وبال روباه است
پرِ عقاب آفت عقاب است٭
رک: دم روبَه وبال روباه است
٭ خاقانى گويد:
کار جهان وبال جهان دان که بر خدنگ پرِّ عقاب آفت جان عقاب شد
پر گفتن به قرآن خوش است٭
رک: کم‌ گوى و گزيده گوى چون دُرّ
٭يا: پرحفى به قرآن خوش است
پُر گوى دشمن کام است
نظير:
طوطى ز زبانِ خويش دربند افتاد
- زبان سرخ سرِ سبز مى‌دهد بر باد
پرِ من است که برِ من است!
رک: از ماست که بر ماست
پرواز گنجشک تا لب بام است
نظير: خيز گربه تا درِ کاهدان است
پروانهٔ پر سوخته محتاج کفن نيست (فرقتى)
پرواى سيل نيست زمين بلند را (صائب)
پرهيز کن از صحبت پيمان‌شکنان٭
نظير: اى خاک بر آن سر که در او عهد و وفا نيست
٭ پير پيمانه کش من که روانش خوش باد گفت..................... (حافظ)
پرى با آدمى دمساز کى شد (نظامى)٭
٭ به جفت مرغ آبى باز کى شد ............................. (نظامى)
پرى با ديو کى گردد هم‌آغوش؟
نظير: پرى با آدمى دمساز کى شد؟
پرى‌رو تاب مستورى ندارد چو دربندى سر از روزن برآرد (جامى)
رک: لب بام آمدى قاليچه تکاندى...
پريشان دل پريشان مى‌کند هم‌صحبت خود را (ميرزا باقر اصفهانى)
رک: افسرده‌دل افسرده کند انجمنى را
پريشان کرده‌اى زلف دو تا را مگر کورى نمى‌بينى خلا را؟
نظير: صبا از من بگو يار عبوساً قمطريرا را نمى‌چسبى به دل ضايع مکن صمغ و کتيرا را (روحانى)
پرى قسمت حبشى مى‌شود
رک: خربزهٔ شيرين نصيب کفتار مى‌شود
پزشکى که باشد به تن دردمند ز بيمار چون بازدارد گزند (فردوسى)
رک: به طبيب لاغر و سلمانى کچل و زاهد تن‌پرور اعتماد نبايد کرد
پُز عالى، جيب خالي!
رک: شکم خالى و باد فندقي!
پُز عالى جيب خالى، به فدات جون و سرم، قدّ صنّار چى ميخاى نسيه برايت بخرم (عامیانه).
صورت عاميانه و کامل‌تر مَثَل پيشين است که احمد شاملو در کتاب کوچه ضبط کرده است


همچنین مشاهده کنید