چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

تغییرات دورهٔ پس از مدرنیسم (۲)


نظريه‌پردازان سياسى اين دگرگونى‌هاى اجتماعى - اقتصادى را به رشد روشنفکرى آزادى‌هاى فردى و طرز فکر ضد اصالت انديشه‌هاى اجتماعى در دموکراسى‌هاى غربى نسبت مى‌دهند. تغيير مکانى از دولت‌هاى طرفدار رفاه پس از جنگ به دوران با انعطاف بيشتر پس از رفاه‌گرائى ديده مى‌شود. با آزادشدن، بخش بخش شدن و خصوصى شدن بهداشت، بيمه، مسکن، حمل و نقل يا آموزش، سياست‌هاى تأمين اجتماعى و جمعى دچار دگرگونى‌ گرديده است. انگاره‌هاى نوين تجمع سرمايه‌ نيازمند نظام‌هاى پيچيدهٔ مقرراتى است که از طريق سياست‌ها و طرز تفکرهاى جديد تدوين و تصويب مى‌گردد. با تغيير موضع دوران فورديسم به پسافورديسم و در حالى که گروه‌هاى پرقدرت درون دولت‌هاى ملى تلاش دارند به طرف نظام‌هاى سياستگذارى قابل انعطاف‌ترى که بتواند با نيازهاى سرمايهٔ فرامليتى و راهبردهاى سرمايه‌گذارى شرکت‌هاى عظيم جهانى سازگار باشد تغيير موضوع دهند، نقش دولت، سياست و سياتگذارى‌هاى دولتى تغير مى‌کند. اوقات فراغت و سياست‌هاى اوقات فراغت مانند ديگر جنبه‌هاى زندگى تحت تأثير رشد سهم بخش خصوصى و تأمين مسکن، حمل و نقل، بهداشت، و آموزش، و رفاه قرار گرفته است. به‌طور فزاينده‌اى رقابت بخش خصوصى و خدمات شرکت‌هاى مقاطعه‌کار جايگزين خدمات ارائه شدهٔ شهردارى‌ها و دولت‌ها شده است. خدمات اوقات فراغت بيش از پيش منطق در حال افزايش اقتصادى و مبتنى بر جريان بازار را در پيش مى‌گيرد تا توجه به رفاه اجتماعى را.
از نظر نظريه‌پردازان پسامدرن، روابط بين شيوه‌هاى جديد زندگى و مصرف براى اوقات فراغت و شکل گرفتن هويت‌هاى شخصى مهم است. فيدراستون (Featherstone) (۱۹۹۰) استدلال کرده است که فرهنگ مصرف مشوق نفوذ فرهنگى زيبائى گرائى در امور روزمرهٔ زندگى است. مدها اهميت پيدا مى‌کنند و شخص‌ بايد مطابق شيوه و مد روز زندگى کند. دستگاه‌هاى ارتباط جمعى فراورده‌ها را تائيد نمى‌کنند، بلکه بر سبک‌هاى زندگى تکيه دارند. مصرف از اين ديدگاه خيلى مربوط به کالاها نمى‌شود، بلکه به نمادها و موقعيت‌ها بيشتر وابستگى دارد. اينها نشان ‌دهندهٔ سرمايه‌گذارى هنگفت در امور فرهنگى و رشد خدمات طبقهٔ تحصيل کردهٔ اواخر دوران سرمايه‌دارى است.
بودريلارد (Baudrillard) (۱۹۸۳) به گونه‌اى که حکايت از سنت‌شکنى دارد اشاره مى‌کند که 'تاريخ به سر رسيده' و هم‌اينک‌ در نوعى حوزهٔ 'فرهنگي' دو دقيقه‌اى و 'بدون ژرفا' زندگى مى‌کنيم. او بر تأثير دستگاه‌هاى ارتباط جمعي، به‌ويژه تلويزيون در ظهور کامل جامعهٔ مصرفى تأکيد دارد که از ويژگى‌هاى آن 'فرا واقعيتي' در جايگزينى طنزآميز و انگيزش 'دغل' و 'حقيقت' است. شکل‌هاى نمادين، جايگزين زبان و متون شده است. از ديد بسيارى از مردم، اصالت و زندگى واقعى دلتنگى آور و متعلق به گذشته است، ولى اين جلوه‌ها را مى‌توان بازسازى کرد و آنها را در پارک‌هاى تفريحي، مراکز ميراث فرهنگى براى گردشگران متجلى ساخت به‌طورى که شخص نخواهد فقط به آنها نگاه کند، بلکه بتواند اين واقعيت‌ها را تجربه کند، با آنها بر همکنش انجام دهد و در آنها درگير گردد. اوقات فراغت، به‌عنوان بخشى از انگاره‌ها و شيوه‌هاى زندگى و مصرف، نقش پراهميتى در تعريف هويت، تجربه و هوشيارى افراد بازى مى‌کند.
اين رويکردها را هبديج در تحليل بريتانيا در سال‌هاى دههٔ ۱۹۸۰ به‌ويژه در رابطه با فرهنگ توده‌پسند و 'هويت‌هاى مصرف کننده' در پيش گرفته است. دورهٔ زندگى شخص به پروژه‌اى باز تابشى تبديل مى‌شود که طى آن شخص بايد گزينه‌هائى اختيار کند و خود و هويت خويش را ايجاد و کشف نمايد (گيدنز (Giddens) ۱۹۹۱). وقت آزاد و تجربيات اوقات فراغت جايگاهى آرمانى و قانونى براى چنين کاوشى به وجود مى‌آورد.
گرايش نظريهٔ اجتماعى در مورد پسامدرنيسم اين است که واقعيات کار و اوقات فراغت روزمره را به بحثى رازگونه و پوشيده از ابهامات واژه شناختى تبديل سازد. صرف نظر از موضع تئوريک اين گروه از پژوهشگران و سواى اينکه قايل به وجود شکافى بين حال و گذشته باشند يا نباشند، همهٔ آنها به وجود تغييرات زيادى که اخيراً روى داده متعرف هستند و تلاش دارند که آنها را شناسائى نمايند. اوقات فراغت نيز با اين دگرگونى‌ها همنوائى دارد. اين اوقات فراغت که به شکل فزاينده‌اى به شکل کالائى تجارتي، انفرادى متنوع و قابل انعطاف در آمده، از طريق تلويزيون و ويدئو، بازى‌هاى سگا و نين‌تندو، (Sega and Nintendo) دستگاه‌هاى استريوى شخصي، بازى‌هاى واقعيت‌هاى تجسمى و بازى‌هاى CD پلييرهاى برهمکنش‌گر به نمايش در مى‌آيد. موضوع خيلى بيشتر مربوط به فن‌آورى بالا و فردگرائى است تا مشارکت و لذت دسته‌جمعي. شرکت‌کنندگان بى‌قرار و به دنبال احساسات جديدى هستند و در پى درگير شدن مستقيم و با کيفيت بالا و در پى آن دسته از اوقات فراغت هستند که بتواند به موقعيت در چنان زمينه‌هائى پاسخگو باشد.
تجمع اين گونه دگرگونى‌ها در اقتصاد، جامعه، سياست و فرهنگ پاره‌اى را بر آن داشته است که از لحاظ کيفى عصر جديدى از پسامدرنيسم را مطرح سازند. همچنين بخشى از بحث شامل به پرسش‌ گرفتن ماهيت خود نظريهٔ اجتماعى بوده است. به عقيدهٔ پسامدرنيسم 'بحران پسامدرنيته' صرفاً مربوط به پويائى اقتصادي، سياسي، اجتماعى و فرهنگى نيست، بلکه بحرانى است روشنفکرى در شناخت جهان اجتماعي. از اين پس روشنفکران ديگر قانونگذارانى صاحب قدرت نيستند، بلکه فقط مفسر به شمار مى‌روند. 'پروژهٔ' روشنگرى وانديشه‌هاى اساسى آن در مورد ماهيت عينيت علمي، پيشرفت و آزادسازى به‌عنوان نوعى بازى لفظى مورد سؤال قرار مى‌گيرد. 'پرسشگرى باز' و تحليل انتقادى دانش از نکات اصلى نظريهٔ ليوتارد (Lyotard) به شمار مى‌آيد، به همان سان که ردّ نظريهٔ عينيت به شکل فرضيات برجسته يا فراحکايتى که او آنها را با ده‌ها هزار افسانه و داستان ارتباط مى‌دهد (ليوتارد، ۱۹۸۴) نيز از همين مقوله است. بنابراين نظريه‌هاى اجتماعى بايد بازتابشى باشد و هم در مورد اوقات امروزى و هم دربارهٔ نمونه‌هاى کهن به کاوش بپردازد.
ادعاهاى افراطى‌تر پسامدر نيست‌ها قابل قبول باشد يا نباشد، اين رويکردها در برابر نظريهٔ اجتماعى باعث روشنگرى عمده‌اى در مورد اقتصادهاى جديد، دگرگونى‌هاى اجتماعى و سياسى شده و کوششى است که به شکلى معماگونه على‌رغم بدبينى در مورد فرا - روايات براى استخراج قابل فهم از آنها به عمل مى‌آيد. تمرکز بر مصرف فردى و تأکيد بر شيوه‌هاى جارى زندگى و اشکال فرهنگى تأمينى در مورد اهميت آن در تلاش براى شناخت اوقات فراغت در سال‌هاى دههٔ ۱۹۹۰ است. از ديد پسامدرنيسم، اوقات فراغت ديگر ماهيتى ثابت نيست که با آزادى يا کنترل مشخص گردد، بلکه جوهره‌اى تکه‌تکه شده، تمايز زدوده و تمرکززدائى شده است.


همچنین مشاهده کنید