جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

پی‌ریزی بنادهای رفاه ملی ۱۹۳۹-۱۹۰۰


هدف دخالت حکومت در نيمهٔ دوّم سدهٔ نوزدهم تخفيف دادن به پاره‌اى از بدترين آثار جامعهٔ صنعتى شهرى بود. با اين همه، اصطلاحات بعدى زماني، به‌وقوع پيوست که به‌دنبال ۲۰ سال حکومت محافظه‌کاران، در سال ۱۹۰۵ ليبرال‌ها به قدرت رسيدند و برنامهٔ اصلاحات را آغاز کردند. براى نمونه قانون کارگران بيکار مصوب سال ۱۹۰۵ نشان‌دهندهٔ تشخيص اين مطلب بود که بيکارى نشانهٔ بى‌کفايتى يا عدم توانائى افراد نيست و موازينى از قبيل قانون تغذيه مدارس مصوب سال ۱۹۰۷ و قانون بازنشستگى مصوب سال ۱۹۰۸ حکايت از تمايل دولت (گرچه به شيوه‌اى نسبتاً محدود) براى کمک به کسانى بودن که کمتر از همهٔ افراد ديگر قادر به تأمين نيازهاى خويش هستند. انگيزهٔ تصويب قانون تغذيهٔ مدارس گزارش کميتهٔ بين وزارت‌خانه‌اى در مورد زوال وضعيت جسمى جامعه در سال ۱۹۰۴ بود که بيانگر نگرانى دولت در مورد تواتائى افراد براى انجام خدمت سربازى بود. جنگ بوثر (The Boer War) و تشخيص نياز به آمادگى براى دفاع از امپراتورى در انگيزش جلب پشتيبانى از اقداماتى به ظاهر نوع‌دوستانه مؤثر بود. با اين همه على‌رغم توجه به عوامل خارجى (بدون صرفاً مسأله پيشبرد خود اصلاحات مطرح باشد) پيشرفت‌هائى به کمک اين حکومت انجام گرفت که بنيادى براى سازمان‌هاى رفاهى دولتى گرديد.
در محدودهٔ نقش روبه افزايش دولت ابداعات سياستگدارى در حوزهٔ اوقات فراغت آغاز گرديد. براى نمونه در قانون طراحى شهرک‌ها مصوب سال ۱۹۰۹ فضاهاى باز تفريحى به‌عنوان نوعى کاربرى قابل ثبت زمين فهرست شده بود، حال آنکه کميسيون جنگلدارى که در سال ۱۹۱۹ تأسيس گرديد، نخستين تشکيلات دولتى بود که از طرف دولت مأمور تدارک ايجاد تفريحات شده بود. قانون دسترسى به کوهستان‌ها مصوب سال ۱۹۳۹ نيز تمايل دولت براى درگير شدن در قانون‌گذارى‌هائى که فرصت تفريحى فراهم آورد را نشان مى‌داد (گرچه اين قانون فقط نياز به موافقت‌نامه‌هاى داوطلبانه براى دسترسى داشت و مردم يا گروه‌هاى تفريحى را ملزم مى‌کرد که در صورت خسارت رساندن به زمين‌ها به صاحبان آنها جريمه بپردازند). با اين همه، به احتمال دور از دسترس‌ترين عنصر قانون‌گذارى در مورد تفريح که‌ مى‌بايستى پيش از جنگ جهانى دوم به مرحلهٔ اجراء درمى‌آمد، قانون آموزش تربيت بدنى و تفريح مصوب سال ۱۹۳۷ بود. در حالى که به‌نظر مى‌رسد انگيزه‌ٔ اين قانون بيشتر ملاحظات برون‌زاد از قبيل ترس از آثار بيکاري، ملاحظات مربوط به جنبش‌هاى جوانان فاشيست در قاره، و مربوط به داشتن آمادگى براى جنگيدن باشد، در عين حال باعث شد که از تفريح نيز براى خود تفريح پشتيبانى‌هائى به عمل آيد. بر طبق اين قانون ۲ ميليون پوند براى فعاليت‌هاى تفريحى اختصاص يافت که از لحاظ بالاترين رقمى است که تاکنون از طرف دولت براى چنين اهدافى پرداخت گرديده است.
ترويج اقدامات بخش داوطلب در سال‌هاى پايانى سدهٔ نوزدهم طى اين دوره راه را براى گنجانيدن (در محدودهٔ دولت) سازمان‌هاى داوطلب در قانون‌هائى چون قانون تراست ملى مصوب سال ۱۹۰۷ و قانون تربيت بدنى و تفريح هموار ساخت. در واقع بخش داوطلب در ايجاد و اجراء سياست‌هاى دولت کمک کرد. افرون بر اين، سازمان‌هاى برجستهٔ داوطلب مانند تراست ملي، انجمن ملى زمين‌هاى بازي، و شوراى مرکزى تفريحات فيزيکى و آموزش از لحاظ ديدگاه و در تلاش براى دستيابى به بيرون شهر 'ملي' بود. خلافکارى‌هاى توده‌اى سال‌هاى دههٔ ۱۹۳۰ از بابت داوطلب اوقات فراغت اندک‌اندک تا آن اندازه سازمان يافته شده بود که بتواند تأثير مهمى بر سياست‌هاى ملى داشته باشد.
گرچه ميزان بيکارى در بين دو جنگ از يک ميليون نفر کمتر نشد و اوج آن به بيش از سه ميليون نفر رسيد، اين ارقام به‌طور يکسان در بين اقشار مختلف ملت توزيع نيافته بود. تراکم بيکارى در نقاط کاملاً محروم و تحت فشار واقع در شمال غرب، شمال و شرق، اسکاتلند و ولز بيشتر بود، حال آنکه در جنوب شرقى و نواحى مرکزى رشد اقتصادى و سطح کار حفظ شده بود. حتى در ژرفترين نقطه در حين رکود، سه چهارم نيروى کار به‌کار مشغول بود و گرچه به معناى واقعى کلمه قيمت‌ها سريع‌تر از دستمزدها افزايش مى‌يافت، خوشبختى پاره‌اى از گروه‌هاى به‌ويژه کارمندان رو به افزايش بود. در بين کارهاى يدى ساعات کارى از ۵۴ ساعت در هفته در سال ۱۹۰۰ به ۵/۴۶ ساعت در هفته در سال ۱۹۳۸ کاهش يافت. تا سال ۱۹۳۹ بيش از ۶۰% جمعيت کارگرى از تعطيلات با حقوق استفاده مى‌کرد. دراين زمينه سرمايه‌گذارى به‌وسيلهٔ بخش تجارى در زمينهٔ اوقات فراغت رشد کرد. ورزش‌هائى که تماشاگر داشت، به‌ويژه فوتبال سرمايه‌گذارى هنگفتى را براى ساخت و گسترش استاديوم‌ها جلب کرد. سينما به‌عنوان گسترش استاديوم‌‌ها جلب کرد. سينما به‌عنوان گسترش طبيعى سالن‌هاى موسيقى جايگزين تفريحات زنده شد که به شکل توده‌اى فراهم مى‌شد و به‌صورت نمايش‌هائى با کنترل کيفيت درآمد که جاذبه‌ زيادى داشت. والوين (Walvin; ۱۹۷۸) ادعا مى‌کند که تا سال ۱۹۱۹ نيمى از جمعيت کشور حداقل هفته‌اى دوبار به سينما مى‌رفته‌اند.
راديو نيز فرصت‌هائى براى بازار اوقات فراغت فراهم آورد. با توسعهٔ اعتبار مصرف‌کننده، فروش راديو و ساير کالاها افزايش يافت. همچنين در بين دو جنگ ميزان خريدهاى قسطى تا ۳۰۰ درصد افزايش يافت و دوسوم کل فروش اقلامى فراغت که به شکل توده‌اى توليد مى‌شد طيف گسترده‌اى از کالاهاى ويژهٔ اوقات فراغت از وسايل ورزشى گرفته تا پيانو و دوچرخه را تشکيل مى‌داد. سخن‌پراکنى نيز حيطهٔ ديگرى از درگيرى دولت در تدارک اوقات فراغت را تشکيل مى‌داد که با تأسيس بى‌بى‌سى (شرکت سخن‌پراکنى بريتانيا) شروع شد، که تحت مديريت نخستين مدير کل خود به‌نام لرد رايت (Lord Reith) جايگاهى قيموميتى (پاترناليستي) يافت که هدفش نه فقط اطلاع‌رسانى به مردم بريتانيا، بلکه آموزش و بالا بردن سطح فرهنگ و سليقه‌هاى عمومى بود. آهنگ فرهنگى نخبهٔ بى‌بى‌سى از اينجا معلوم مى‌شود که نخستين گويندگان بى‌بى‌سى به هنگام خطاب به شنوندگان مى‌بايستى لباس رسمى بر تن داشته باشند.
نقل و انتقالات موتورى نه فقط براى آنان که مى‌توانستند اتومبيل يا موتورسيکلت خريدارى کنند، بلکه همچنين براى آن دسته از طبقهٔ کارگر مى‌توانستند براى مسافرت‌هاى ايام تعطيل از وسايل کرايه‌اى استفاده کنند، فرصت‌هائى براى اوقات فراغت فراهم آورد. گذراندن تعطيلات در کنار دريا باعث جلب سرمايه‌گذارى‌هاى بخش‌هاى دولتى و خصوصى گرديد و به‌طور متوسط هر ساله ۴ ميليون پوند در سطح ملى در فاصلهٔ بين دو جنگ در اين راه هزينه مى‌شد. بنابراين، گشتاورى که در سال‌هاى پايانى سدهٔ نوزدهم به‌وسيلهٔ بخش تجارى در ايجاد بازارهاى توده‌اى به‌دست آمده بود با پيشرفت‌هاى بيشتر فن‌آوري، در دسترس قرار گرفتن اعتبارات مربوط به مصرف‌کننده، و ادامهٔ رفاه افراد شاغل ادامه يافت.


همچنین مشاهده کنید