چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

ساختارهای هنر


   ساختارهاى هنر
بررسى زمينه‌اى که در آن تجربه‌اى صورت مى‌گيرد، که اجراها و احتمال تکثير و مصرف اجراء هنرى را برعهده مى‌گيرد اهميت حياتى دارد. افراد ممکن است با توجه به زمينه و بافت فعاليت هنرى به طرف مقررات و منابع موثقى کشيده شوند. پاسخگوئى به اين پرسش که هنر تا چه اندازه مطلوب است؟ بدون مراجعه به نظر مردم و مؤسساتى که در توليد و مصرف و ارزشيابى هنر نقش واسطه‌گرى به‌عهده دارند کارى دشوار است.
هنرمندان در توليد کارهاى هنرى از بسيارى از عقايد، مقررات و منابع بهره مى‌گيردند و مديران امور هنري، و منتقدين از جمله مجارى سازماندهى و ارزشيابى هنر هستند، حال آنکه آشکار است که سرانجام حضار مصرف‌کنندگان نهائى اجراهاى هنر مى‌باشند. حتى ممکن است پاره‌اى از حضار متعلق به رده‌هائى از موسيقى‌دانان يا ارزشيابى‌کنندگان موسيقى باشند و بنابراين مى‌توانند درک بهترى دورهٔ تاريخى هنر يا از آهنگساز به خصوصى داشته باشند.
توليد تکثير مصرف
غير حرفه‌اي/ منتقدان، هنرها حضار و تماشاگران
حرفه‌اى مديران
چيزى که در ارزشيابى اجراء هنرى بسيار مهم است، همانا نظر منتقدان است. منتقدان هنر از ديدگاه سنتى از جايگاه ويژه‌اى برخوردار هستند و در سازمان‌هاى هنرى در موضع قدرت جاى دارند. قضاوت هنرى خيلى فراتر از مشاهدهٔ اجراء يا فرآورده‌اى ماهرانه و فنى است. مهارت و آفرينش انسانى در سرگرمى‌ها هنرهاى دستى و رده‌هاى آموزشى به وفور يافت مى‌شود. حرکات انسانى در اشکال بازى يا ورزش‌هائى از قبيل ژيمناستيک، اسکيت روى يخ و رقص بر روى يخ را مى‌توان از ديدگاه زيبائى شناختى مورد داورى قرار داد. جذابيت فعاليت‌ها مربوط به بعد زيبائى شناختى آنها است. با اين همه منتقدان هنرى دروازه‌بان عرصهٔ تشخيص هنر و اجراى هنر به‌شمار مى‌آيند.
در همهٔ فرايندهاى زيبائى شناختي، از ديدگاه تاريخي، عرف، سنت‌ها و مقررات ويژه‌اى به‌وجود آمده است که خود هنرمندان و منتقدان هنرى مورد بحث قرار مى‌دهند (هنر، موسيقي، رقص، دراما). گرچه هنرمند مجبور است در محدودهٔ مقررات و سنت‌ها عمل کند. امّا اين مقررات به‌صورت چيستان گونه‌اى به او اجازهٔ نوآورى مى‌دهد. پاره‌اى از نويسندگان به‌ويژه در مکتب زيبائى شناختى مارکسيستي، بر اين باور هستند که استعداد واقعى فقط زمانى امکان پويائى پيدا مى‌کند که هنرمند اشکال سنتى را به چالش گيرد. براى نمونه، در دههٔ ۱۹۳۰ تئاتر طرفدار اصلاحات اساسيِ برشت با درگير کردن حضار در صحنه و تشويق آنان به شرکت در برنامه و ياد‌آورى اين موضوع که در نهايت آنها هستند که تماشاگر نمايش‌ هستند، سنت‌ها را در هم شکست.
تنش‌هاى بين هنرهاى کلاسيک و توده‌پسند در نظارت هر دو بخش دولتى و خصوصى بازتاب مى‌يابد. پاره‌اى از هنرهاى دستى و رويدادها داراى کيفيت بالا و شايستهٔ سرمايه‌گذارى به‌شمار مى‌آيد، حال آنکه به هنرهاى توده‌اي، تئاترهاى سياسى و تجربيات هنرى با بدبينى و بدگمانى نگريسته مى‌شود. از سال ۱۹۷۴ شوراى هنر بودجه‌اى براى هنر توده‌پسند تعيين کرده است، ولى در مقايسه با سرمايه‌گذارى‌هاى کلان چهار شرکت عمده‌ٔ ملى فقط بخش کوچکى از بودجهٔ اين مؤسسه به اين کار اختصاص يافته است. از سال ۱۹۷۹ بخش تجارى تشويق شده و آمادگى دارد که مع‌هذا باز هم ممکن است اين مؤسسات تحت فشار قرار گيرند که قطعات کلاسيک شناخته شده را به اجراء بگذارند تا اينکه بخواهند از وجود آهنگسازانى که چندان شناخته شده نيستند بهره‌ گيرند.
وظيفهٔ آغازين هنر برقرار کردن ارتباط است با تبادلى فرهنگي، زيبائى شناختى که بين هنرمند به‌عنوان توليد‌کننده، و حضار به‌عنوان مصرف‌کننده انجام مى‌گيرد. هنرمند اغلب به‌عنوان نابغه‌اى ناشناخته و منزوى و مرغ توفانى که بر خشکى نشسته معرفى مى‌شود و منتقدان تلاش مى‌کنند قدم به ميدان بگذارند، آن هنر را تفسير کنند و به حضار آموزش دهند که چگونه آن را درک و احساس نمايند مديران هنر ممکن است تلاش کنند موانعى را که در راه درک هنر وجود دارد بردارند تا بتواند در سطح جامعهٔ گسترده‌ترى جلوه‌گر شود، با نابرابرى‌هاى ساختارى طبقاتي، جنسى و نژادى در نقاط مختلف به اشکال متفاوت جلوه‌گر مى‌شود به مقابله برخيزد. آنچه در اينجا مد نظر است، اين است که عملکرد هنر اهميت دارد، يعنى هنر نشان‌دهنده يا نمادى است از چيزى ديگر و هنرمند اين چيز را به حضار معرفى مى‌کند. تنوع گسترده‌ٔ هنر و فعاليت‌هاى هنرى پرسش‌هاى سياست‌گذارى مهمى را مطرح مى‌کند، دربارهٔ اينکه از چه اشکالى از هنر و کدام دسته از هنرمندان بايد حمايت کرد؟ چگونه بودجه‌اى در اختيارشان قرار داد؟ چه نوع هنرها و چه گروهى از هنرمندان بايد مورد بى‌مهرى قرار گيرند و به آنها بى‌توجه بود؟


همچنین مشاهده کنید