چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

هنرها


در آوريل سال ۱۹۸۷ تابلوى گل‌هاى آفتابگردان وان‌گوگ به مبلغ ۲۴ ميليون پوند به فروش رسيد. از چه روى وقتى آثار هنرى در نمايشگاه‌ها حراج مى‌شود به چنين قيمت‌هائى به فروش مى‌رسد؟ چه کسانى آنها را مى‌خرند و چرا؟ آيا ارزش اين آثار هنرى به اندازهٔ بهاى اثاثيهٔ قديمى يا مجموعهٔ جواهرات است؟ آيا آنها با اقلام مجموعه‌ دارانى که اشياء گرانبهاى مختلفى از دست‌نبشته‌ها و اشياء چينى گرفته تا ظروف نقره‌اي، تمبر و اتومبيل را گرد‌آورى مى‌کنند تفاوتى دارد؟ چرا موزهٔ ملى بايد تلاش کند مبلغ ۳ ميليون پوند جمع‌آورى کند تا بتواند اصل نقاشى ترنر (Turner) را در جزاير بريتانيا نگهدارى کند؟ عملاً چه کسانى از نمايشگاه‌هاى هنر، موزه‌ها و تئاترها ديدن مى‌کنند و چه مبلغى بايد به‌عنوان وروديه بپردازند؟ آيا سوختن بعضى از آثار هنرى در نمايشگاه‌ هامپتن اهميتى دارد؟
اين‌گونه پرسش‌ها، پرسش‌هاى بيشترى را در مورد ماهيت دقيق هنر و اشکال هنرى و رابطهٔ آن با ديگر حوزه‌هاى آفرينش هنرى مانند عکاسي، سينما، طراحي، معمارى و صنايع دستى مطرح مى‌کند. براى نمونه چه موقع و چگونه فيلم يا عکسى به کار هنرى تبديل مى‌شود؟ آيا ويولن استراديواريوس (Stradivarius) نمونهٔ بارزى از هنر موسيقى يا کارى هنرى است؟ موقعى که دانشمندى با بهره‌گيرى از دانش رايانه تلاش مى‌کند نمونهٔ دقيقى از روغن جلائى که استراديوايوس به‌کار مى‌برد تا آلات موسيقى دست‌ساز او چنان آهنگى جلائى که استراديوايوس به‌کار مى‌برد تا آلات موسيقى دست‌ساز او چنان آهنگى ايجاد کند را به‌دست آورد چه اتفاقى مى‌افتد؟ چرا بعضى از انواع رقص، هنر، به‌شمار مى‌رود، حال آنکه ديگر انواع آن چنين نيست؟ از چه روى شوراى هنر براى انواع خاصّى از هنر و به‌ويژه هنرهاى زيبا بودجه‌هائى اختصاص داده‌ ليکن به ساير هنرها چندان توجهى ندارد؟ چيزى که حتى براى برخى از مردم شگفت‌آورتر است اين است که کارشناسان هنرى که زير چتر شوراى هنر گرد آمده‌اند از هنرمندانى حمايت مالى به عمل مى‌آورند و به نمايشگاه‌ها يا رويدادهائى بودجهٔ کمکى تخصيص مى‌دهند که از ديدگاه آنان امورى بى‌ارزش است.
نمونه‌هاى بسيارى از اين دست به ذهن خطور مى‌کند توده آجرهائى که در تيت (Tate) به نمايش گذاشته شد، توده چرخ‌هاى لاستيکى که به شکل زيردريائى ارائه شده بود (و بعداً به دست يکى از هنر دوستان به آتش کشيد شد)، يا دو نفر که کلاه آهنى بر سرگذاشته‌اند و در حالى‌که تکه الوارى را روى سرشان متقارن نگاه داشته‌اند در حوالى است آنگليا (East Anglia) قدم مى‌زنند. بيمى از آن نيست که بيت‌المال در راه هنر صرف شود، بلکه مشکل اينجا است که چنين مى‌نمايد که کارشناسان براى امورى ارزش قايل مى‌شوند که مهارت يا فن‌آورى هنر ندارند.
درست مانند ديگر موارد اشکال اوقات فراغت، تعريف ماهيت هنر يا هنرها کار ساده‌اى نيست. رويکرد غيرمنتقدانه به اين تعريف، امکان هرگونه تحليل از طرف فلاسفهٔ 'ضرورت‌گراى سفسطه‌اي' را فراهم مى‌آورد. اين بدان معنا است که تعريف 'هنر' به گونه‌اى که بتوان هر نوع 'غير-هنر' را از آن حذف کرد ناممکن است. اعضاء فرهنگستان نمى‌توانند هنر را با چنان دقت و صراحتى تعريف کنند که کرانه‌هاى اين تعريف همهٔ اشکال هنر را با چنان دقت و صراحتى تعريف کنند که کرانه‌هاى اين تعريف همهٔ اشکال هنر را در برگيرد و همهٔ امور ديگر را در حذف و در شوره‌زار غير هنر رها سازد. بنابراين اگر گمان بريم که هنر را مى‌توان از صافى عبور داد و به جوهرى خالص تبديل کرد راه خطا پوييده‌ايم. گرچه هم اعضاء فرهنگستان و هم هنرمندان ممکن است در مورد ماهيت هنر مجادله داشته باشند.
ليکن بيشتر مردم تا اندازه‌اى درک مى‌کنند که چه اشکالى را مى‌توان به‌طور معقول زير چتر واژهٔ 'هنرها' قرار داد و چه چيزهائى به آن اشکال حالت هنر مى‌بخشد. درک افراد از هنر تا اندازه‌اى تحت تأثير آموزش هنرى آنان در دبستان و اعمال شوراى هنر قرار مى‌گيرد که به پاره‌اى از اشکال هنر بودجه‌هائى تخصيص مى‌دهد. از ديدگاه تاريخى شوراى هنر نظر خود را بر هنرهاى 'زيبا' شامل اپرا و باله متمرکز ساخته و کارهاى هنرى بسيارى از گروه‌هاى ديگر را ناديده انگاشته است. آشکارتر از همه جاى خالى کارهاى هنرى اقليت‌هاى قومي، نويسندگان طبقات کارگرى و زنان است. با اين همه، به تازگى پاره‌اى از مقامات محلى خطِ‌مشى‌هائى فرهنگى يا 'سياست‌هاى فرهنگي' در پيش گرفته‌اند که تعريف هنر را گسترش مى‌دهد تا بتواند آثار بسيارى از اشکال فرهنگى عامه‌پسند هنر به‌ويژه آنهائى که بيان‌کنندهٔ ارزش‌ها و منافع فرهنگى طبقات کارگري، جنبش‌هاى زنان و اقليت‌هاى قومى است را در بر گيرد.
خطِمشى بحث‌هاى عمده در محدودهٔ هنر دربارهٔ گزينش دو سياست دور مى‌زند که در مقايسه با اصطلاح 'دموکراسى فرهنگي' به شکل بهترى با اصطلاح 'دموکراتيک‌سازى فرهنگ' توصيف مى‌گردد. جبههٔ طرفدار دموکراتيک‌سازى فرهنگ استدلال مى‌کند که انواع هنر حاوى بار ميراث فرهنگ ملى است، به‌ويژه هنرهاى زيبا که بايد بين تمام آحاد جامعه مشترک باشد. پاره‌اى از گروهَ‌هاى اجتماعى بدان دليل در امور هنرى شرکت نمى‌جويند که فرصتى برايشان فراهم نمى‌آيد يا از آموزش و درآمد لازم براى پرداختن به اين امور برخوردار نيستند. برعکس جبههٔ خواستار اعمال دموکراسى فرهنگى در خط‌مشى فرهنگى استدلال مى‌کند که در هر جامعه چندين شکل هنرى وجود دارد و سياست‌هاى پيشين براى اشکالى از قبيل اُپرا، باله، و تئاتر ارزش قائل شده که مورد توجه برگزيدگان فرهنگى بوده است و ديگر اشکال هنر ناديده انگاشته شده است. سياست هنرى بايد مشوق تنوع در 'سليقهٔ عمومي' در جامعه باشد که نمونهٔ آن جنبش‌هاى هنرى جامعه است که تشويق‌کنندهٔ مشارکت افراد عادى در اشکال متنوع هنر است. نمونهٔ خوب اين رويکرد توصيف هربرت‌گان (Herbert Gan) از انواع گوناگون فرهنگ توده‌پسند است که هيچ‌يک از آنها به‌طور ذاتى بر ديگرى برترى ندارد. بسيارى از منتقدين شوراى هنر بر آن هستند که اين شورا براى موارد حرفه‌اى و در محدودهٔ باريک هنرى در محدودهٔ سرگرمى‌ها، هنرهاى دستى و تفريحات توده‌پسند پشت کرده است.
دست‌اندرکاران امور هنرى در مورد سرشت دقيق و عملکرد آنها در جامعه بحث‌هائى را پيش کشيده‌اند که از ديدگاه سنتى توجه بر اشکال خود هنر متمرکز شده است و در مغايرت آشکار با بحث‌هائى است که دربارهٔ ورزش مطرح شده و در آنها به سرشت و گوناگونى ورزش چندان توجهى نشده است. گوناگونى اشکال هنرى بيش از هر چيز ذهن مفسرين هنرى را به خود مشغول داشته است. هدف از اين تمرکز بر بُعد زيبائى شناختى فرهنگ بشرى روشن ساختن موازين درون‌زاد براى درک و داورى در مورد هنر است. با هنر به‌گونه‌اى برخورد مى‌شود که گويا ذاتاً نوعى هدف است که بايد ارزش آن با توجه به قوانين داخلى تعيين گردد. اين قوانين سبک، بافت، تجربيات و امور ديگرى که در دانشکده‌هاى هنر ارائه مى‌شود را مورد بررسى قرار مى‌دهد.
طى سده‌ها نمونه‌هائى از کارهاى هنرى پديد آمده که داراى اهميت بين - فرهنگى است از اين روى که مستوره‌اى استثنائى از شکل خاصّى از هنر است. چنين‌ بهائى را مى‌توان با ۲۴ ميليون پوندى که براى تابلوى رنگ و روغن گل‌هاى آفتابگردان وان‌گوگ پرداخت گرديد نمايش داد. اين‌گونه تجليل از شکل ويژه‌اى از هنر با توجه به معيارهاى سنتى زيبائى‌شناختى انجام گرفته، به‌علت ناديده انگاشتن زمينهٔ گسترده‌تر آفرينش و مصرف هنر مورد انتقاد قرار گرفته است. اين دسته از منتقدين بر آن‌ هستند که هنر همچنين بايد پاره‌اى ارزش‌هاى برون‌زاد را نشان دهد، بدين معنى که آثار هنرى بايد نوعى انتقاد از جامعه، گونه‌اى حقيقت يا درک واقعى تجربهٔ انساني، سياست، زندگى يا مذهب را ارائه دهد. بزرگترين هنرمند کسى است که بتواند با ژرفاى تجربه رابطه برقرار سازد درک و احساسى داشته باشد که ديگران بتوانند در آن سهيم شوند، ولى الزاماً نيازى به بيان آن نباشد.
سرشت هنر، گوناگونى اشکال هنر، هنروران و فعاليت‌هاى هنرى و همچنين جايگاه آنان در ساختار جامعه موضوعات عمده‌اى است که بايد به هنگام تدارک هنر و تأمين بودجهٔ آن در نظر گرفته شود جدول (تقسيم‌بندى فعاليت‌هاى هنري) هنرهائى را معرفى و رابطهٔ آنها را با پاره‌اى از ابعاد که در تقسيم‌بندى اين فصل مورد استفاده قرار گرفت، نشان مى‌دهد. هدف از اين جدول اين است که خواننده را ترغيب کنيم که به کنکاش در مورد پيچيدگى هنر در جامعهٔ نوين بپردازد و به گوناگونى اشکال هنرى بينديشد که حاصل فرهنگ‌هاى بسيارى است که در درازناى تاريخ طى سده‌هاى متوالى پديدار گشته است. همهٔ انواع هنر، رقص، دراما، ادبيات و موسيقى داراى اشکال کلاسيک و توده‌پسند است و معمولاً مرز بين اين دو نامشخص و مورد گفت‌وگو است و به مرز زمان دگرگون مى‌گردد. همهٔ اشکال هنر هم داراى بُعد هنر همچون موسيقى يا دراما ممکن است نيازمند به زيرساختى جامع باشد تا بتواند اشکال هنرى به خود بگيرد و مثلاً در قالب نمايشنامه يا ارکستر سمفونيک جلوه‌گر شود.


همچنین مشاهده کنید