پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

انقلاب در عصر حجر جدید


انقلابى که در عصر حجر جديد روى داد، و در نتيجه آن کشاورزى مستقر و جايگزين شکارگرى و گردآورى خوراک شد، نظام جديدى از تقسيم کار به‌وجود آورد که پيامدهاى اجتماعى و فرهنگى نوى را به ارمغان آورد. کاربرد منبع جديد انرژى در تحولات تکنولوژى دنياى نوپاى جديد آن‌چنان تغييرى در ابعاد مختلف زندگى انسان ايجاد کرد که عصر آغاز شده را همانند عصر انقلاب کشاورزى انقلاب صنعتى ناميده‌اند.
در سال ۱۸۲۷ براى نخستين بار اصطلاح انقلاب صنعتى را آدولف بلانکى (Adolphe Blangui)، اقتصاد دان فرانسوي، به‌کار برد. وى اختراع جيمزوات را در ايجاد انگيزش اجتماعى با سخنرانى‌هاى ميرابورور بسپير مقايسه کرده است.
توسعه و رشد اين نوآورى‌ها اساسى‌ترين اثرى را که بر ذهن و عمل انسان داشته آن بود که مى‌توان طبيعت را مهار کرد و بر آن تسلط يافت، از اين‌رو بينش انسان و ارتباط او را با طبيعت دستخوش يک انقلاب فرهنگى ساخته است.
تطبيق صنعتى شدن با 'سرمايه‌دارى ذغال سنگي' که صرفاً يک مرحله از صنعتى شدن بود، نتايج پايدارى در برداشت. در مناطق صنعتى جديد هم‌زمان با اتلاف منابع اقتصادي، فساد بارزى در محيط زندگى انسان مشهود بود. در همان زمانى که علم اظهار مى‌کرد 'تقدير' تابع نظارت اجتماعى است، قالب تازه‌اى از ضرورت اجتماعى ساخته مى‌شد، دودکش کارخانه‌ها و توده‌هاى تفاله و خاکستر افق را گرفته و زمينه را براى بروز بعضى اختلافات اجتماعي، که از مختصات نظام سرمايه‌دارى است، آماده کرده بود. اين اختلافات نه تنها دربارهٔ دستمزد بلکه در مورد آنها، مقام، اختيارات، طول ساعات کار و حق تأمين اجتماعى وجود داشت (ساينتيفيک امريکن، تکنولوژى و توسعه اقتصادي، ترجمه غلامرضا کيانپور، ص ۱۰).
اما کاربرد ذغال سنگ در صنعت جديد وقتى کامل شد که با بخار همراه گرديده، زيرا استفاده از نيروى بخار قدرت تحرک و جابه‌جائى انسان را هم به شرايط صنعتى جديد افزود. به‌ويژه که بخار يکى از منابع پرقدرت توليد نيرو است، که به شرايط جغرافيائى و جوى همانند آب و باد بستگى ندارد. اهميت استفاده از نيروى بخار و ماشين بخار به اندازه‌اى است که بعضى آن را سرآغاز انقلاب صنعتى و يکى از عوامل مهم آن مى‌دانند.
استفاده از نيروى بخار منشاء پيدايش بينش‌هاى جديد ديگرى در جامعهٔ انسانى گرديد، از جمله امروزه اعتقاد بر اين است که:
'اندازه نيروى محرکه‌اى که در اختيار يکى از جوامع انسانى است مستقيماً نمودار وضع مدنيت آن جامعه مى‌باشد' . در واقع يکى از معيارهاى سنجش رشد و ترقى جوامع استفاده از انرژى است و به قول پى‌يرورسو 'ثروت هر ملتى را با کيلووات ساعت اندزه‌گيرى مى‌کنند' .
بعضى ديگر ترقى يک جامعه را با معيار ابزارهاى فنى مى‌‌سنجد، که با اختراعات و نوآورى‌ها رابطه مستقيم دارد. به سخن ديگر مى‌گويند که ترقى تکنولوژى با اختراعات فنى ملازمه دارد. اين نظريه پيشينه طولانى دارد و از زمانى که ماشين چاپ، قطب‌نما، نيروى بخار و ماشين بخار اختراع شده است مطرح بوده و تاکنون نيز مطرح مى‌باشد و براى تشخيص آن صاحب‌نظران معيارهاى خاصى را ذکر کرده‌اند، مثلاً چانسى استار عوامل مربوط به کارآئى انرژي، بازده فولاد، وسايل ارتباطى و نيروى انسانى ماهر در علم و مهندسى را درجه تکامل تکنولوژى مى‌داند. بعضى ديگر مثل نيکولاس روش استفاده از آمار و نمودارها را تحت عنوان تصاويرى که مشخص‌کنندهٔ ترقى تکنولوژى يک جامعه مى‌باشد بيان داشته است، که البته نمى‌تواند به‌عنوان تنها ضابطه يا معيار تعيين‌کنندهٔ رشد و ترقى باشد. چه، استفاده از نمودارها براى کشورهائى که سازنده و مصرف‌کنندهٔ ابزار فنى و پيامدهاى اقتصادى آن مى‌باشند با آنچه که در کشورهاى صرفاً مصرف‌کننده ابزار به‌دست‌ مى‌آيد هماهنگ نيست. علاوه بر اين آمار و نمودار بيان‌کنندهٔ کميت‌هاى فنى و تکنيکى است و کمتر مى‌تواند روشنگر سيستم تکنولوژيکى يک جامعه باشد.
روى‌هم رفته استفاده از نمودارها تا قبل از تحولات تکنيکى و تکنولوژيکى حرکت کندى را در تحولات فنى نشان مى‌دهد، در حالى‌که با وقوع انقلاب فنى و تکنولوژيک حرکت يکنواخت نمودارها بدل به حرکت‌هاى جهشى و پلکانى شده است. مثلاً تبديل شيوهٔ کشت سنتى به کشت شيميائى يا شيوهٔ کشت مصرفى به کشت تجارتى يک تحول يا انقلاب تکنولوژيک محسوب مى‌گردد، که نمودار آن بيانگر يک جهش کاملاً نامتناسب با گذشته است. اين تحول و انقلاب طبيعتاً تغييرات فنى و سازمانى جديدى را در پى خواهد داشت، که کامل‌تر شدن سيستم تکنولوژيک جامعه را نويد مى‌دهد. بنابراين استفاده از ابزار و روش‌هاى جديد، به‌خصوص نيروهاى محرکه‌اى مثل بخار، تحولات سازمانى وسيعى را در سازمان‌هاى توليدى به‌وجود آورده است که مى‌توان گفت تکنولوژى جديدى را در توليدات کارخانه‌اى عرضه نموده است. يکى از طرفداران ريچارد آرکرايت مخترع اولين ماشين ريسندگى ميکانيکى گفته است که:
اهميت اختراع ماشين ريسندگى به مراتب کمتر از ابداع و اجراء موفقيت‌آميز مجموعه‌اى از قواعد مربوط به انضباط در کارخانجات است. تحت‌تأثير اين قواعد کارگران صنايع دستى که ميزان ساعات و زمان اشتغال به‌کار را خود تعيين مى‌کردند، تبديل به کارگران مزدبگير کارخانجات يا مزارع شدند که در هيچ يک از امور خود نقشى ندارند و کارفرمايان با استفاده از ضوابط و مقررات خاصى مقدرات آنها را تعيين مى‌کنند. بنابراين ضمن اينکه سازماندهى کار و توليد انگيزش‌هائى اساسى را در نوآورى‌ها و خلاقيت‌ها فراهم مى‌سازد، از طرفى انسان را اسير قوانين و مقررات خود مى‌سازد، يعنى نظام صنعتى چيزى به‌جز دودکش‌ها و خط توليد کارخانجات و توليد انبوه است، بلکه يک نظام اجتماعى غنى و چند وجهه‌‌اى است که بر تمام جنبه‌هاى زندگى انسان اثر مى‌گذارد و همهٔ ارزش‌ها ديرينه را مورد تهاجم قرار مى‌دهد.
به مناسبت اين تحول و تغيير ناشى از جهش‌هاى تکنولوژيک آلوين تافلر مى‌گويد:
'جهانى که به‌سرعت از برخورد ارزش‌ها و تکنولوژى‌هاى جديد، روابط ژئوپلتيک جديد و شيوه‌هاى جديد زندگى و ارتباطات تکوين مى‌يابد، به انديشه‌ها و قياس‌ها و طبقه‌بندى‌ها و مفاهيم کاملاًً نوينى نيازمند است' .
پيدايش سازمان جديد توليد و جايگزينى انرژى‌هاى فسيلى غيرقابل جبران به‌جاى انرژى‌هاى انسانى غيره جامعه ساده و متجانس و غيراقتصادى اروپائى را مبدل به يک جامعه‌ٔ اقتصادى پيچيده و غير متجانس کرد که آثار و پيامد آن در سطح وسيعى در کشورهاى اروپائى خودنمائى نمود. به سخن ديگر انقلاب صنعتى از يک طرف يک نظام اجتماعي، که به طرز حيرت‌آورى يکپارچه بود، پديد آورد که عموماً به يکديگر مربوط بودند. از جهت ديگر وحدت جامعه و سادگى آن را به هم ريخت و زندگى پيچيدهٔ مملو از تنش‌هاى اقتصادي، تعارضات اجتماعى و ناراحتى‌هاى روانى به‌وجود آورد. منشاء تنش‌هاى اقتصادى ناشى از انقلاب صنعتى جدائى بين توليد و مصرف است.


همچنین مشاهده کنید