شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

تقسیم کار در نظام اقتصادی جوامع کشاورزی


   بینش و جهان بینی کشاورزی در مناطق مختلف
بينش و جهان‌بينى کشاورزى در مناطق مختلف يکسان نيست، مثلاً بايگاها (Baiga)، در هندوستان استفاده از گاوآهن را مردود مى‌دانند و آن را براى زمين‌ آزار دهنده مى‌شمارند. آنها ترجيح مى‌دهند که از چوب سرکج در اين زمينه استفاده کنند. هاپى‌هاى (Hopi)، هند از زمين قابل کشت براى امرار معاش استفاده نمى‌کنند، بلکه معتقد هستند که رابطهٔ آنها با زمين يک‌طرفه است و آنان هستند که بايد به زمين کمک کنند.
ردفيلد و وارنر در مورد کشت دانه در جنوب غربى يوکاتان معتقد هستند که اين کار منحصراً براى ذخيره غذا انجام نمى‌شود بلکه شامل شيوهٔ پرستش خدايان است. کشاورز نبايد در زمينى که ذرت مى‌کارد سخن بگويد چه در آنجا معبد است و اجازهٔ چنين کارى را ندارد (Ibid.P.181).
توجه به سنتى که در ميان جوامع مختلف در مورد کشاورزي، مالکيت، برداشت، خريد و فروش، مسکن و غيره وجود دارد، اهميت توجه تکنولوريست‌هاى صنعتى را به اين مراسم روشن مى‌سازد، چه اگر ما بدون توجه به سنن آنها، تکنيک‌هاى تازه را به آنها ارائه دهيم، اين کار به سنت‌هاى آرامش بخش آنان خدشه وارد مى‌سازد. مگر آنکه ارائه تکنيک‌هاى تازه با آگاهى همراه باشد و يا آنکه بتوان به طريقى تعادل به هم خورده را بازسازى و اصلاح نمود.
جوامع کشاورزى انرژى حياتى خود را از نيروى عضلانى حيوان، انسان، خورشيد و باد و آب مى‌گيرند. درختان را براى توليد انرژى و پختن غذا قطع مى‌کنند.
گفته شده است که 'اروپائيان تا انقلاب کبير فرانسه انرژى مورد نيازشان را از چهارده ميليون رأس اسب و بيست و چهار ميليون رأس گاو تأمين مى‌کرده‌اند (آلوين تافلر، موج سوم، ترجمه شهيندخت خوارزمي، ص ۳۶).
روى‌هم رفته انرژى مورد استفاده جوامع کشاورزى احياء شدنى و قابل جبران است.
در نظام کشاورزى وقت‌شناسى اعتبار و ارزشى ندارد، آنچه که در جريان زندگى کشاورزى اعمال مى‌شود برحسب عادت و آداب و رسوم مردم است. بنابراين توليد هيچ‌يک از افراد به ديگرى وابسته نيست. آنها مفهوم زمان را دايره‌اى و دوره‌اى در نظر مى‌گيرند مانند فصل کشت، فصل برداشت، فصل مصرف، فصل ازدواج، فصل زايمان دام‌ها و غيره بنابراين روستائيان نيازى به اندازه‌گيرى فواصل زمان يا همزمان‌سازى رفتار خود با عمليات خاص توليدى نداشتند.
   واحدهای محلی برای اندازه گیریها
براى اندازه‌گيرى‌هاى خود واحدهاى محلى را ابداع کردند، اعم از اينکه اين سنجش مربوط به زمان، وزن، فاصله، مساحت و غيره باشد. اين واحدها در مکان‌هاى مختلف، با خصوصيات اقتصادى - اجتماعى آنها متناسب است. مثلاً در نقاطى که آب کمياب است، از ارزش قابل ملاحظه‌اى برخوردار است، از اين‌رو ميزان مالکيت افرادد بر اراضى براساس مدت آبى که در اختيار دارند سنجيده مى‌شود. حتى همين پديده در برخى از عناصر تشکيل‌دهندهٔ ساختار خانواده، مثل مهريه تأثير گذاشته است. مانند تعيين چند ساعت آب به‌‌عنوان مهريه عروس در برخى از مناطق خشک و کويرى ايران که طبيعتاً اين چند ساعت آب، مالکيت بر چند هکتار زمين را همراه خواهد داشت.
در ماداگاسکار واحد زمانى پذيرفته‌ شده 'اندازه پختن برنج' است. يک لحظه معادل مدت زمانى است که براى سرخ کردن يک ملخ موردنياز است. در ايران مدت زمان براى انجام يک کار بسيار فورى مقياس 'با چشم به هم زدن' يا 'تاکلاهت را چرخ داده‌اي' است.
   فضای حیاتی انسان در طی مراحل مختلف زندگی
فضاى حياتى انسانى در طى مراحل مختلف زندگى انسان از مرحله شکار، جمع‌آورى خوراک تا برزگرى و توليد خوراک تغيير کرده است. در عصر جمع‌آورى خوراک هيچ محدوديتى در مکان براى انسان وجود نداشته و از نقطه‌اى به نقطه ديگر، به‌طور دلخواه يا حتى تحت شرايط زيست محيطى جابه‌جا مى‌شده است، در مرحلهٔ برزگرى يا کشاورزى است که انسان محبوس در مکان مى‌شود زيرا وابسته به زمين مى‌گردد و به جاى سرگشتى دائمي، در سرزمين‌هاى پهناور کشاورزى و خانواده‌اش، در جائى مستقر مى‌شود و به توليد خوراک مى‌پردازد. در اين شيوه زندگى است که نهادها و سازمان‌هاى اجتماعي، از جمله دولت، شکل مى‌گيرد و به پيدايش شهرهاى روستائى مى‌انجامد.
مهم‌ترين خصوصيت شيوهٔ جديد زندگى پيدايش مالکيت است، که منشاء بسيارى از تحولات در زندگى انسان شده است. نظام زميندارى با فرهنگ خاص آن ناشى از همين پديده تازه بود، که تا عصر انقلاب صنعتى به‌عنوان يک مقوله مسلط استمرار داشت.
اقتصاد کشاورزى فعاليت‌ها و حيات خود را در يک نقطه يا منطقه‌اى به‌طور مستقل و بدون توجه به خصوصيات ساير مناطق راه خود را طى مى‌کند. در نتيجه هيچ‌گونه وابستگى بين توليدات در نواحى گوناگون احساس نمى‌شود، چرا که در شيوهٔ زندگى کشاورزى بازار، به مفهوم تجارى آن، که جنبهٔ سوداگرى داشته باشد، وجود ندارد. عموماً توليد مازاد يا آنچه که به آن فزون طلبى و بزرگى طلبى در توليد ميناميم وجود نداشته است. در نتيجه از نظم و هماهنگى و يکسان‌سازى و غيره که از ويژگى‌هاى توليد شيوهٔ تفکر جديد است، خبرى نيست. در اين سيستم بخش عمده‌اى مواد غذائي، کالاها و خدمات، که به‌وسيلهٔ انسان توليد مى‌شود، به مصرف خود توليدکنندگان يا خانوادهٔ ايشان مى‌رسد. تنها گروه کوچکى از نخبگان هستند که مى‌توانند مازاد توليد سايرين را غصب و به خود اختصاص دهند.
در شيوهٔ زندگى کشاورزي، دخالت انسان در طبيعت ضعيف است و هنوز انسان از طبيعت و توانائى‌هاى خود آگاهى نيافته است. بسيارى از نقاط جهان، که شيوه زندگى کشاورزى دارند، معتقد هستند که در آينده خود و زمين‌هاى آنها هيچ‌گونه نقشى ندارند، و تنها خداوند است که حال و آيندهٔ آنها را معين مى‌کند. مثلاً ايفيو گاوها در لوزان عقيده دارند که بشر در سرنوشت خود هيچ‌گونه دخالتى ندارد، و خدايان هستند که در هر زمينه‌‌اى براى آنها تصميم مى‌گيرند. اين عقيده نزد بسيارى از مردم خاورميانه، آمريکاى لاتين و آفريقا وجود دارد و همان‌طور که نزد هاپى‌هاى هند، دوبوهاى گينهٔ جديد گفته شد، آنها تنها آداب و رسوم و سنت‌ها، اعتقادات و در مجموع ارزش‌هاى اجتماعى خود را حاکم بر مقدرات اجتماعى - اقتصادى خود مى‌دانند.
   تقسیم کار در نظام اقتصادی جوامع کشاورزی
در نظام اقتصادى جوامع کشاورزى تقسيم کار بر شيوهٔ سنتى آن استوار است همهٔ امور را همگان آگاه هستند، کارهاى حرفه‌اى براساس تقسيم جنسى کار انجام مى‌شود. کار مردها از ويژگى‌هاى خاص خود برخوردار است و زنان نيز عهده‌دار خانه و شريک در بخشى از امور کشاورزى هستند. زنان، حتى اگر در فعاليت‌هاى کشاورزى خانواده نقش عمده‌اى هم داشته باشند، کمتر به حساب مى‌آيند چه، در شيوهٔ زندگى کشاورزي، خانه‌دارى يک عمل اقتصادى نيست.
اينکه زنان در توليد و شيوهٔ زندگى خانواده و جامعهٔ خويش نقش داشته‌‌اند ريشهٔ تاريخى دارد و تنها مربوط به عصر پيشرفتهٔ صنعتى نيست. در افسانه‌ها از زنان هنرمند و بافنده ياد شده است، از جمله هومر از زنان بافنده و زنانى که گياهان داروئى جمع‌آورى مى‌کرده‌اند ياد کرده است و اين نشان مى‌دهد که نوع مهارت‌هائى را که براى زنان قائل بوده‌اند با آنچه که مربوط به مردان مى‌شود تفاوت داشته است.
در کشورهاى در حال رشد امروزى نقش زنان ادامهٔ همان چيزى است که شيوهٔ زندگى کشاورزى ايجاب مى‌کند. در آفريقا زنان مسئول کاشتن سه‌چهارم غذائى هستند که در خانه‌هاى روستائى مصرف مى‌شود. به اين ترتيب کار زنان در مزارع بيشتر از کار مردان است.
در مورد نوع کشت بايد گفت محصولاتى که زنان مى‌کارنند عموماً محصولات غذائى است در حالى که محصولاتى که مردان مى‌کارند براى فروش است. به‌عنوان مثال در گامبيا زنان در زمين‌هاى باتلاقى به کشت برنج مى‌پردازند و مردان در اراضى بلند به کشت تجارتى و صادراتى بادام زمينى مشغول هستند. زنان در اين کشور کاملاً ساکن و وابسته به زمين مسئول تأمين غذاى خانواده هستند و حال آنکه مردان گاهى هم زمين‌هاى خود را ترک مى‌کنند و در جستجوى کار ديگرى به مناطق ديگر مى‌روند سود ناشى از فروش بادام زمينى حمايت دولت را نيز از کار مردان در پى داشته است (آرنولد پيسي، تکنولوژى و فرهنگ، ترجمه بهرام شالگوني، ص ۱۶۲).
در سيستم تقسيم کار، که بخشى از نظام تکنولوژيک شيوه زندگى کشاورزى را تشکيل مى‌دهد، تخصص مفهومى ندارد، از اين‌‌رو از آثار فرهنگى ناشى از تخصص هم خبرى نيست. نتيجهٔ اين شيوه کار و رواج فرهنگ غيراقتصادى بودن کار آن است. بازده کار انسانى مورد توجه نيست فقط آن جنبه از محصول کار مطرح است که بتواند نياز روزمرهٔ آنان را تأمين کند، يعنى انگيزه‌اى براى داشتن پس‌انداز و به تبع آن، سرمايه‌گذارى و افزايش توليد وجود ندارد. آنها در حال زندگى مى‌کنند و به آينده کمتر توجهى دارند و بيشتر وقت‌ها آنچه که زندگى قومى و فرهنگى آنها را پر مى‌کند ذکر و يادآورى گذشته و گذشتگان است. آنها انرژى و وقت زيادى را به شعائر، جادو و اعمال مذهبى صرف مى‌کنند و اينگونه اعمال را براى خود آرامش بخش تلقى مى‌کنند.


همچنین مشاهده کنید