چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

آموختن دانش و معرفت


   آموختن دانش و معرفت
کسب دانش و معرفت از جمله منافع سفر است. به گواهى تاريخ، اکثر مردان اهل دانش براى آموختن به سفرها مى‌رفتند و تلخى‌ها و شيرينى‌هاى مسافرت را تجربه کرده‌اند تا توانسته‌اند از محضر دانشمندان بهره گيرند يا از طبيعت، که با زبان رمز و راز از مکنون عالم وجود مى‌گويد، پند آموزند. غزالى معتقد است (لَم يَحصَل اِلعْلم اِلّا بِاْلَسَفٰر۱ ) (کسب دانش تنها با سفر ممکن مى‌شود).
چو قطره از وطن خويش رفت و باز آمد               مصادف صدف او گشت و شد يکى گوهر۲
مولانا جلال‌الدين رومى ايراني، که خود به دنبال معشوق و کمال مطلوب درد خارهاى مغيلان را به جان خريد و به سفرها رفت، مسافر را به دانهٔ بارانى تشبيه مى‌کند که چون آن دانهٔ باران در دل صدف قرار گيرد، پس از مدتى که ته دريا آرميد به دانهٔ گوهر (مرواريد) تبديل مى‌شود. به راستى اگر آدمى نيز با ديده‌اى بينا به طبيعت بنگرد، با آنچه در طى مسافرت مى‌بيند جهانى ديگر براى او آشکار مى‌شود و به بسيارى از حقايق پى مى‌برد.
در اسلام مسافرى که به قصد کسب معرفت و فضيلت و دانش خانه و کاشانهٔ خود را ترک کند از منزلتى خاص برخوردار است پيغمبر اسلام فرمود:
'منَ خَرَجَ مِن بَيتِه يَطْلُبٌ عِلماً شيعّه سَبْعٌونَ اَلْف ملک و يستغفرون لَهٌ ۳
(هرکس در راه کسب دانش و فضيلت خانهٔ خود را ترک کنند و به سفر رود، هفتاد هزار فرشته او را همراهى مى‌کنند و براى او طلب آمرزش مى‌نمايند).
سيد قطب در تفسير آيهٔ نفر مى‌نويسد: 'اسلام روش حرکتى دارد که به فقد و فهم آن نمى‌رسد مگر کسى که اهل سير و سفر و جهاد و اجتهاد باشد، زيرا در سير و سفر آيات و تطبيقات عملى آن متجلى مى‌شود. برخلاف کسانى‌که در کتاب‌ها غرق شده و معتکف اوراق شده‌اند۴.
اين خلدون عالم و جهانگرد شهير آفريقائى مى‌گويد: 'سير و سفر در جستن دانش‌ها و ديدار مشايخ بر کمال علم مى‌افزايد، به اين سبب که بشر معارف و اخلاق و مذاهب و فضايلى را که در آنها ممارست مى‌کند گاهى از طريق دانش و تعليم و القاء فرا مى‌گيرد و گاهى به شيوهٔ تقليد و حضور در مجالس ديگران مى‌آموزد.
ولى ملکه‌هائى که به‌طور مستقيم و به‌صورت تلقين حاصل‌شده باشد، مستحکم‌تر و راسخ‌تر خواهد بود و بنابراين به نسبت فزونى مشايخ حاصل مى‌شود و رسوخ مى‌يابد. اصطلاحات نيز در تعليم مايهٔ اشتباه متعلم مى‌شود و به‌حدى که بسيارى از آنان گمان مى‌کنند که آنها هم بخشى از دانش هستند و اين اشتباه متعلم برطرف نمى‌شود مگر اينکه شخصاً از محضر استاد بهره جويد، زيرا معلمان هريک در اصطلاحات دانش‌ها شيوهٔ خاصى دارند به همين دليل ديدار دانشمندان و گفتگو دربارهٔ نتايج مختلف از نظر بازشناختن اصطلاحات براى متعلم بسيار سودمند است چه در اين ديدارها اختلاف شيوه‌ها را در دانش مى‌بيند و در نتيجه دانش را از اصطلاحات تجويد و انتزاع مى‌کند و به اين نکته پى مى‌برد که اصطلاحات مزبور طريقه‌هائى براى تعليم و روش‌هائى جهت تدريس دانش است قوايش براى رسوخ و استحکام در ملکات برانگيخته مى‌شود و معلومات وى تصحيح مى‌گردد و معارف گوناگون را از يکديگر باز مى‌شناسد و در عين حال، ملکات وى به واسطهٔ عادت کردن به حضور در مجالس درس معلمان و سود بردن از تعليمات آنان و ديدن آن همه استادان و مشايخ گوناگون تقويت مى‌شود. و اين نتايج براى کسى است که خدا راه‌هاى دانش و راهنمائى را براى وى ميسر کند و آنگاه ناگزير بايد در طلب دانش سفر کند و به گردش و جهانگردى پردازد تا سود فراوان و کمال معلومات خويش را به ديدار مشايخ و برخورد با رجال به دست آرد و خدا هرکه را بخواهد به راه راست هدايت فرمايد.۵
از ديرباز، مردم ايران‌زمين، به سبب مسافر‌هاى علمى و دينى در گرداگرد گيتي، شهرهٔ آفاق بودند چنانکه پيغمبر اسلام فرمود:
لوکان العلم فى‌الثريا لناله رجال و من فارس (احمد حافظ بن 'حلية الاولياء، ج ۶، دارالکتب العلميه، بيروت،[بى‌تا]، ص ۶۴.
(هر آينه دانشى در ستارهٔ ثريا باشد مردانى از فارس در طلب آن دانش به آنجا مى‌روند).
مفهوم آيه گوياى آن است که ايرانيان در هر کجا و هر چند دور دانشى را سراغ داشتند به آنجا مى‌رفتند و ضمن استفاده از محضر دانشمندان رشته‌هاى گوناگون با مردم آن سامان گفت‌وگو مى‌کردند و همين امر موجب شکوفائى استعدادى آنان مى‌شده است.
از آنجا که فرهنگ جوهر و اساس تمدن است، لازمهٔ استحکام و دوام تمدن ملت‌ها بارورى و شکوفائى فرهنگ است و البته فرهنگ در انزوا و سکون پژمرده مى‌شود و پويائى خود را از دست مى‌دهد. اگر به تاريخ بنگريم، مى‌بينيم که شکوفائى تمدن اقوام رابطهٔ مستقيمى با موقعيت جغرافيائى سرزمين آن اقوام، يعنى قرار گرفتن سير آمد و رفت و داشتن رابطهٔ بازرگانى با ساير مردم دارد. در يونن باستان، در کرانه‌هاى جنوبى مديترانه و در خاورميانه، نخستين هسته‌هاى تمدن انسان شکل گرفتند و بزرگ‌ترين دانشمندان و فلاسفهٔ باستان را به جهان عرضه کردند. دليل واقى اين امر، يعنى تکوين تمدن‌هاى نخستين در آن نواحي، بهره‌مندى مردم آن ديار از نعمت روياروئى با مردم ساير نواحي، معاشرت با بازرگانان و مسافران و تبادل انديشه و گفت‌وگو با آنها بود. در واقع، هرچند که در جهان کنوني، روابط انسان‌ها به برکت فن‌آورى‌هاى عالى در رشتهٔ پيام‌رسانى و خبرى آسان شده، هنوز اصلى‌ترين وسيلهٔ شناخت و غنى‌تر شدن آگاهى و فرهنگ جوامع سير و سفر است.
(۱) ابوحامد محمد غزالي، احياءالعلوم، دارا حياءالثرات، العربى بيروت، [بى‌تا]، ص ۲۴۶.
(۲) اين شعر به عراف عامل، ملاى رومي، مولانا جلال‌الدين، منسوب است.
(۳) محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، بيروت، ج ۱، [بى‌تا]، ص ۱۷۰.
(۴) عبدالکريم بى‌آزار شيرازي، فشردهٔ مقالات همايش جمهورى اسلامى ايران و جهانگردي، مرکز تحقيقات و مطالعات ايرانگردى و جهانگردي، اسفند ۱۳۷۵، ص ۱۰. ۹
(۵) عبدالرحمن ابن خلدون، مقدمهٔ ابن خلدون، ترجمهٔ محمد پروين گنابادي، ج ۲، تهران، انتشارات علمى و فرهنگي، ۱۳۶۶، ص ۱۱۴۶ ـ ۱۱۴۵.


همچنین مشاهده کنید