که تمايل به پرخاشگرى در آنها بيشتر است دوبوها (Dobu)، در سواحل جنوبى گيتهٔ جديد داراى اين نوع فرهنگ مىباشند. بنابراين دوبوها خواستار جنگجويان ورزيده هستند.
فرهنگ آپولونى Apollnienne
خصوصياتى مانند قناعت، صلح دوستي، ميانهروي، تعادل و گرايش به زندگى مسالمتآميز، الگوهاى اساسى اين فرهنگ است. نمونه مورد استناد بنديکت سرخپوستان زونى است که در ميان قبائل پوئبلو در نيومکزيکو، زندگى مىکنند، آنها افراد خود را متمايل به همکارى و اهل منطق تربيت مىکنند.
کازنو معتقد است که اين طبقهبندى کلى نيست زيرا قبائلى وجود دارند که افراد خود را طورى تربيت مىکنند که خصوصيات فرهنگ پهلوانى و فلسفى را داشته باشند. اگر زوزنىها و ديوها را لحاظ خصوصيات رفتارى با يکديگر متفاوت هستند، بدان جهت است که افراد جامعه اين رسم را مىخواهند. بهعبارت ديگر فرد است که فرهنگ را توجيه مىکند.
بنديکت مىگويد:
مجموعه فرديتها است که به فرهنگ شکل مىبخشد ولى شکل کلى برتر از تکتک افراد است از اينرو بر آنها حاکم است. تأثير و حاکميت فرهنگ بر افراد در همهٔ جوامع يکسان نيست. در برخى از جوامع فشارهاى فرهنگى به مراحل ابتدائى زندگى افراد محدود مىشود، و حال آنکه در جوامع ديگر تا پايان عمر اين جريان فرهنگى ادامه دارد، مثلاً در بين زونىها نظارت و کنترل بر مسائل جنسى از آغاز کودکى تا بزرگسالى ادامه دارد، ولى نزد ملانزىها از آغاز آزادى مطلق جنسى وجود دارد و بعد کامجوئى آن مورد توجه است نه تشکيل خانواده.