جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

شیوه زندگی چادرنشینی - دامپروری


   شيوه زندگى چادرنشينى - دامپرورى
با پايان دوره يخبندان و شروع عصر گرم زندگى غارنشينى به پايان رسيد و انسان‌ها در دشت‌ها و بيابان‌ها سرگردان شدند. آنها در شرايطى اين زندگى تازه را آغاز کردند که صاحب بسيارى از مصنوعات دستى بودند، آتش را کشف و مهار کرده بودند، ابزارهاى متعدد سنگى ساخته بودند. طرز تهيه پوشاک و غذا را آموخته بودند. آثار هنرى فراوانى را مثل نقاشى و مجسمه‌سازى آفريده بودند.
بنابراين يک گروه انسانى بودند که با زمينه‌هاى فرهنگى چند صدهزار ساله وارد محيط تازه‌اى شدند. آنها حيواناتى مثل سگ، اسب، گاو، گوسفند و بز را برحسب شرايط منطقه زيست‌شناسان، به دام انداخته و نگهدارى مى‌کردند. اين حيوانات گاهى به‌عنوان ابزار دفاعي، گاهى به‌عنوان وسيلهٔ کار و گاه به‌عنوان منابع اساسى غذائى مورد استفاده قرار گرفت.
در دوران غارنشيني، به‌تدريج، تأمين قسمتى از نيازمندى‌هاى جامعه، مثل روشن نگه‌داشتن آتش، دوختن لباس با استفاده از پوست جانوران و قطعات چوب و استخوان حيوانات به‌عهده زنان واگذار شد. با اين تقسيم کار، زنان مدت زمان بيشترى در محل زندگى ساکن بودند. اين شيوهٔ زندگى براى زنان سبب شد که آنها به نگهدارى دام‌ها بپردازند. به اين ترتيب در کنار شکار که از وظايف اصلى مردان بود، پرورش دام‌ها نيز مورد توجه قرار گرفت. دامپرورى منبع غذائى مطمئنى براى انسان بود و تکامل آن سبب دور شدن انسان از شکار شد. روزگارى دامپرورى براى زنان، و به‌ويژه براى کودکان، جنبهٔ سرگرمى و گذاران اوقات فراغت داشت، ولى زمانى بعد شکار عنوان تفنن و تفريح را پيدا کرد و دامپرورى نظام مسلط معيشتى انسان گرديد. به اين ترتيب اهلى کردن دام‌ها و پرورش آنها، که طى هزاران سال تحقق پذيرفته، زندگى انسان را وارد مرحله تازه‌اى کرد که سرآغاز عصر توليد خوراک است. کشف اين هنر بزرگ سبب گسترش گروه‌هاى انسانى در مناطق بيشترى از کرهٔ زمين شد.
انسان غير دامپرور نيازى به ساختن مسکن و يا پناهگاه نداشت تا اينکه زندگى غارنشينى را ترک کرد و زندگى جديد را آغاز نمود، از اين‌رو با استفاده از مهارت‌ها و تجربياتى که طى اعصار و قرون متمادى به‌دست آورده بود، به ساختن نوعى چادر پرداخت.
با پرورش دام انواع فرآورده‌هاى دامى مثل شير، گوشت و... جزء غذاى انسان درآمد اين تغيير يا تکميل رژيم غذائى در دگرگونى‌هاى اورگانيکى انسان تأثيرات قابل ملاحظه‌اى به‌جاى گذاشت. انقلاب اوليه جمعيت را مى‌توانيم نتيجه اين تغيير اساسى در سيستم تغذيهٔ انسان بدانيم.
افزايش جمعيت و در پى آن، افزايش نيازمندى‌ها و مصرف زياده از حد امکانات پيرامون انسان سبب شد که آذوقهٔ موجود رو به نقصان يا کميابى رود. تغييرات جوى و زمستان‌هاى طولانى امکانات تعليف دام‌ها را ضعيف نمود. اين تغييرات انسان را مجبور کرد که چادرهاى پوستى و احشام خود را به مناطقى منتقل نمايد که از امکانات لازم براى تغذيه خود و دام‌هايشان برخوردار باشد.
تعمق در اين انقلابات نشان مى‌دهد که عصر دامپرورى يا چادرنشينى منشاء تحولات و ترقيات شگرفى در زمينه‌هاى تحولات و ترقيات شگرفى در زمينه‌هاى مختلف فرهنگى جامعهٔ انسانى بوده است. نتيجه اصلى ناشى از اين تحولات، جابه‌جائى گروه‌هاى انسانى است، که سبب برخورد نژادها و اقوام مختلف در مسير حرکت آنها شد و آگاهانه و غيرآگاهانه اشاعه و انتقال فرهنگ‌ها را سبب شد. بيشترين پيامد اين انتقال و اشاعه فرهنگي، تشديد حرکت تکاملى فرهنگ و شيوهٔ زندگى انسان بوده است.
از ويژگى‌هاى ديگر اين دوره جنگ‌ها و منازعات مداومى است که بر سر دستيابى به مراتع و چمنزارها بين گروه‌هاى مختلف چادرنشين به‌وقوع پيوسته. اين جنگل‌ها اگرچه ضايعات و تلفات فاراوانى در پى داشته است، اما در عين حال در پيدايش نهادها، رسوم و سنت‌هاى اجتماعى نقش عمده‌اى داشته. اطاعت از بزرگترها، فرمانروايان و قبول سلسله مراتب فرماندهى و تسليم بدون قيد و شرط در مقابل بزرگترها و نيرومندان طايفه، از جمله آثار فرهنگى اين منازعات بود زيرا پذيرفتن اين رسوم سبب حفظ و انسجام قبايل شد.
زندگى چادرنشينى و دامپرورى سبب پيدايش قوانين، عرف، سنت‌ها، رسوم، معتقدات، نهادهاى اجتماعي، که بيشتر قبيله‌اى و خاص بوده است،شد. پيوستگى قبايل و گروه‌هائى بزرگى از بيابانگردان را شکل داد و پيدايش مليت‌ها، يکجانشيني، کشاورزى و شهرنشينى را امکان‌پذير ساخت.
نمونه‌هاى هر يک از مراحل سه‌گانه فوق، که زير عنوان جنگل‌نشيني، غارنشينى و چادرنشينى به‌طور خلاصه مطرح گرديد، در حال حاضر در مناطق مختلف کره زمين، از اسکيمو‌هاى شمالى تا صحراهاى گرم و خشک استراليا، قاره آمريکا، آسيا و مناطق استوائى و گرم آفريقا و غيره وجود دارند، مثلاً در برخى از مناطق آفريقائى قبايلى وجود دارند که هنوز از لحاظ سخن گفتن، توليد غذا، ايجاد مسکن، پوشاک و غيره مشابه مردمانى هستند که صدها هزار سال پيش زندگى مى‌کرده‌اند. آنها مانند ميمون‌ها از ميوه‌هاى جنگلي، گوشت خام جانوران و... استفاده مى‌کنند. چنين مردمانى در جزاير پراکنده و دور افتادهٔ اقيانوسيه و جنگل‌هاى هند شرقى وجود دارند، همين خصوصيت در مورد زندگى و فرهنگ غارنشينى و چادرنشينى مصداق دارد (رجوع کنيد به: مارى جورى کوثنل و سى‌اچ‌بى کوثنل، زندگى روزمره انسان ماقبل تاريخ، ترجمهٔ اسدالله ملک کيانى).
روى‌هم رفته انسان‌شناسان با استفاده از اطلاعاتى که در مورد زندگى کنونى قبايل غيرمتمدن جنگل‌نشين، غارنشين، چادرنشين و بيابانگرد به‌دست آورده‌اند توانسته‌اند شيوهٔ زندگى انسان را در اعصار گذشته مورد بررسى قرار دهند. در اين مطالعه با مقايسهٔ فرهنگ جوامع مختلف مى‌توان ريشه‌هاى مشترک بين برخى از آداب و رسوم و معتقدات اقوام متمدن و اقوام غيرمتمدن امروزى را کشف کرد.
   شيوه زندگى کشاورزى و شهرنشينى
عمر اين مرحله از زندگى انسان در مقايسه با ديگر مراحل بسيار کوتاه است؛ ولى در عين حال يکى از مراحل مهم تکامل زندگى و فرهنگ انسانى به شمار مى‌رود. شروع اين دوره زمانى است که آثار ناشى از زندگى چادرنشينى و دامپرورى تکامل فکرى و اجتماعى جامعه انسانى را سبب شد. انقلاب جمعيت به‌وقوع پيوسته، تقسيم جنسى کار تحقق پذيرفت. نهادها و سازمان‌هاى مختلف اجتماعى به‌وجود آمده. حکومت‌ها و مليت‌هاى گوناگونى در مناطق مختلف تشکيل شدند و... .
تقسيم جنسى کار زنان، ناتوانان و کودکان را الزاماً ساکن ساخت و آنان را به جمع‌آورى آذوقه و تهيه غذا براى خود و حيوانات سرگرم کرد. نتيجه اصلى اين تقسيم و اسکان اجبارى جابه‌جا شدن ريشهٔ گياهان و زير و رو شدن خاک بوده است. اين عوامل همراه با رطوبت ناشى از باران، سيلاب، نفوذ آب و رودخانه‌ها و غيره سبب رشد بيشتر و سريع‌تر گياهان شد بدين‌سان به‌طور تصادفى کشاورزى کشف گرديد. از آن پس انواع گياهان مفيد، زمين‌هاى حاصلخيز و اهميت آب مورد توجه قرار گرفت و به ناچار زندگى گروه‌هاى انسانى در کنار رودخانه و سرزمين‌هاى رسوبى متمرکز شد. به اين دليل اولين شهرها و مراکز اوليه تمدن در مناطق مختلف کرهٔ زمين در کنار رودخانه‌هاى دائمى که داراى زمين‌هاى حاصلخيز بودند، احداث شد.
پيدايش کشاورزى به‌دليل طول فصل کشت و برداشت، سبب توقف بيشتر انسان‌ها در مناطق حاصلخيز شد، که حاصل آن شروع خانه‌سازى با استفاده از مصالح طبيعى پيرامون آنها بوده است. هرخانه از چند قسمت تشکيل شده، قسمتى براى نگهدارى دام‌ها و قسمتى ديگر براى سکونت افراد.
همهٔ مناطق براى ايجاد مسکن و شروع زندگى از استعدادهاى يکسان برخوردار نبودند، از اين‌رو مناطق مشخصى مورد استفاده انسان‌ها قرار گرفته و براى خانه‌سازى انتخاب مى‌شدند. اين خانه‌سازى انتخاب مى‌شدند. اين خانه‌ها در مجاورت يکديگر و يا با فاصله‌هاى کم ساخته مى‌شد، که منشاء پيدايش نخستين روستاها شدند. اين روستاها در نتيجه افزايش و تراکم جمعيت، به‌تدريج به هم نزديک شده و نطفه اولين شهرهاى کوچک را منعقد ساختند.
تراکم جمعيت و پيوستگى خانه‌ها، همراه با تنوع نيازمندى‌ها و پيدايش حرف گوناگون، که پيدايش بازرگانى مهم‌ترين آن است، سادگى جامعه را از بين برد و ساختار اقتصادى - اجتماعى پيچيده‌اى را به‌وجود آورد، که از مختصات فرهنگى زندگى شهرنشينى است.
سير تحول زندگى انسان از ساده به پيچيده يعنى از مرحله جنگل‌نشينى تا شهرنشيني، نشان‌دهندهٔ حرکت تکاملى جامعه بشرى است.
َ 'در آغاز پيدايش تمدن‌هاى شهرنشينى هر قومى تمدن و قونين و عادات مخصوصى داشتند ولى به گذشت زمان که ملل مختلف به يکديگر نزديک مى‌شدند و از تمدن و عقايد دينى و قوانين همديگر از راه ارتباط سياسى و تجارتى آگاه مى‌‌شدند، تمدن‌هاى اوليه از يکديگر متأثر شده و توسعه يافته و متکامل‌تر مى‌شدند' .
استمرار دوره شهرنشينى و تکامل آن، که نظام معيشتى انسان را متکى بر دامپرورى و کشاورزى ساخت، پس از طى يک دوره پرنشيب و فراز سياسي، فرهنگي، اعتقادي، اقتصادي، نظامى و غيره سبب بروز و توسعه خلاقيت‌هاى انسان شد، که حاصل آن پيدايش صنعت جديد بود.
دوره صنعت جديد منشاء تحولات عظيمى در همهٔ خصوصيات زندگى انسان شد. از اين‌رو جزء دوره‌هاى چهارگانهٔ فوق بايد عصر صنعت و توسعه ارتباطات را، به‌عنوان يکى ديگر از شيوه‌هاى زندگى انسان، به‌حساب آورد. اهميت و اثرات، اين عصر، در زندگى انسان قابل مقايسه با دوران‌هاى چهارگانه نيست. اهميت صنعت و تکنولوژى به اندزه‌اى است که امروزه به‌عنوان يکى از مهم‌ترين شاخص‌هاى شناسائى ملت‌ها محسوب مى‌گردد.


همچنین مشاهده کنید