پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا
انسانشناسی و علوم دیگر
علوم همراه با رشد و تکامل جامعه به پيدايش و گسترش دانستنىهاى تازه کمک کردهاند و تکامل آنها سبب پيوستگى عميقى بين آنها شده است. بهنحوى که علوم طبيعى و انسانى بهصورت يک مجموعهٔ دانش بشرى درآمده که هدف آن بهزيستى و کشف قوانين حاکم بر زندگى انسان است. بدين ترتيب علوم طبيعى و اجتماعي، اگرچه به ظاهر از يکديگر جدا هستند، در نهايت هر يک به ديگرى پيوسته است. |
کشف قوانين طبيعى از آنرو اهميت دارد که حاصل کار براى تبيين شرايط و اوضاع و احوال پيرامون انسان و آنچه که در او بهسر مىبرد بهکار برده مىشود و در سازمان اجتماعي، تفکر، فرهنگ و تمدن او اثر مىگذارد، اما اين تأثير يکسويه نيست و زمينههاى لازم را براى نوآورىها و آفرينشهاى تازه انسان آماده مىسازد. اين پيشرفت انسان را براى مدالخه در فضاى پيرامون خود و کشف قوانين تازهتر يارى دهد. |
قوانين طبيعى و اجتماعى از آنرو که پيامد آنها به انسان و زندگى او پايان مىيابد، با هم پيوستگى کامل دارند. دانشهائى مثل زيستشناسي، زمينشناسي، ديرينهشناسي، جانورشناسي، ژنتيک، جمعيتشناسي، جغرافياى طبيعي، جوشناسي، اقليمشناسى آمار و پزشکى به رشد و توسعه و تکامل مردمشناسى بسيار مدد رسانيدهاند (ترابي، علىاکبر، مبانى مردمشناسي، ص ۶۸). |
چنانکه در تقسيمات انسانشناسى آمد، علوم طبيعى در شناخت و بررسى پيشينهٔ موجودات زنده گياهى و جانورى و نيز چگونگى پيدايش انسان و تبديل آن به اشرف مخلوقات نقش اساسى را دارد. با يافتههاى علوم طبيعى و شاخههاى مختلف آن انسانشناسى به پيشينهٔ تاريخى انسان برروى کرهٔ زمين دست يافته است و اين بيشتر در خدمت انسانشناسى جسمانى قرار داد. |
براى شناخت ويژگىهاى زندگى انسان بر روى کره زمين، از پيدايش تا امروز بايد اسناد و لوازم و ابزار قابل بررسى و مطالعه را در اختيار داشت. از اينرو بدون کمک از شاخههاى مختلف علومى که شيوه زندگى انسان را آغاز تا امروز شناسائى مىکنند، شناخت بهدست نمىآيد. |
توسعه انديشه داروينيزم و علومى مانند روانشناسي، باستانشناسي، تاريخ و جغرافيا سبب شد که در اصول کار و شيوهٔ انسانشناسى تجديدنظر شود و از اينرو براى اينکه انسانشناسى بهصورت يک علم کاملى درآيد سعى کرد از دادهها و قوانين علوم مذکور بهنحو مطلوبى بهره گيرد، حتى در برخى موارد در بخورد با روانشناسى و جامعهشناسي، با آنها سازش کرده و به نتايج مفيدى دست يافته است. |
در آغاز پيدايش انسانشناسي، قلمرو اين علم را مطالعه جوامع ابتدائى مىدانستند و به اين لحاظ علاقهمندان، صاحبنظران، سياحان و غيره به سرزمينهاى شناخته روانه شدند و به تهيه گزارشها و تکنگارىهاى مختلفى از شيوه زندگى جوامع ابتدائى پرداختند. اين گزارشها تمام جنبههاى طبيعي، جغرافيائي، آداب و رسوم، اعتقادات، اقتصاد و نظام معيشتى را در برداشت. |
بهزودى با شکل گرفتن دانش انسانشناسي، دانشمندان اين علم روشهاى گوناگونى ارائه دادند که در تحقيقات آنها مورد استفاده قرار گرفت. هر گروهى در باب منشاء تکامل و انحطاط تمدن يا اشاعه آن به مطالعه پرداختند و با روشهاى گوناگون به توجيه و تدوين آن همت گماشتند. |
بيشتر انسان شناسان نخستين، اصل تکامل را باور داشتند و بر آن بودند که بشر متمدن پس از عبور از دورههاى ابتدائى درسير تکاملى به مرحله کنونى دست يافتهاند و زندگى بدويان عصر حاضر نيز از اين قاعده مستثنى نيست. از اينرو به مطالعه احوال جوامع ابتدائى پرداختند تا بتوانند دوران تاريک گذشته را روشن سازند. |
در برابر اين گروه از انسانشناسان مخالفان نظريه تکامل قرار داشتند که معتقد به نظريه انحطاط بودند، و مىگفتند که جوامع ابتدائى عصر ما بقاياى جوامع متمدن گذشتهاى هستند که دوران انحطاط خود را مىگذرانند، اين نظريه امروز طرفدارانى ندارد. |
مطالعات و بررسىهائى که در قرن اخير در زمينه انسانشناسى شده است بهتدريج جمعى از انسانشناسان را از مطالعه جوامع ابتدائى و اجتماعات گذشته بهسوى شناخت و بررسى زندگى انسانهاى معاصر سوق داده است، بهنحوى که لوى استروس (Levi Strass)، گفته است: |
'مردمشناسى مجموعه تمدنها و جوامع گوناگون را مورد مطالعه قرار دهد' . |
آوانس پريچارد (Evans Prichard)، بر آن است که: |
'موضوع مردمشناسى ديگر جوامع به اصطلاح ابتدائى نيست، بلکه عبارت است از هر جامعهاى که همه آثار آن مورد مطالعه قرار مىگيرد' . |
دگرگونى موضوعى انسانشناسى موجب نشده است که پيوستگى آن با ديگر علوم انسانى نفى گردد. بلکه بيشتر از گذشته به يافتهها و بررسىهاى علوم انسانى ديگر بستگى پيدا کرده است. |
همچنین مشاهده کنید