يعنى فرهنگ فرآيندى است که از طريق آموزش از نسلى به نسل بعدى انتقال مىيابد، ادامه پيدا مىکند و دگرگون مىشود. فرهنگ با انتقال تجربهها، الگوها و قالبهاى رفتارى را در ذهن افراد جامعه، حک مىکند و زمانى اين قالبها حک شد، آثار تجربهها، عميق و مداوم و مستمر مىشوند. فرآيند حک کردن، از طريق جامعهپذيري، فرهنگپذيرى و يادگيرى انجام مىشود.
آموختنى
فرهنگ را مىتوان بهعنوان مجموع ويژگىهاى رفتارى و اکتسابى افراد يک جامعه تعريف کرد. واژه تعيينکننده در اين تعريف، همان واژه اکتسابى است که فرهنگ را از رفتارى که نتيجهٔ وراثت زيستشناسى است، متمايز مىسازد.
همگانى
بدين معنى که فرهنگ دستاورد فردى نيست، بلکه مجموعهاى از افراد در پيدائى آن شريک و سهيم هستند.
وسيلهاى براى کنترل و نظم اجتماعى
از آنجا که افراد، شيوههاى رفتارى و الگوهاى فرهنگى جامعه را چه بهصورت سطحى (جامعهپذيري) و چه بهصورت عمقى (فرهنگپذيري) ياد مىگيرند، فرهنگ وسيلهاى است که رفتار و تمايلات و کردار آنان را يکنواخت مىکند و از طريق مجازاتهائى که اِعمال مىکند، باعث کنترل و ايجاد نظم در جامعه مىشود.
فرهنگپذيرى وقتى در شرايط استعمارى - هنگامى که يک فرهنگ مورد تهاجم واقع شود و فرهنگ غالب سعى در انهدام ارزشهاى اجتماعى و رد حيات سنتى داشته باشد (فرهنگزدائي) قرار بگيرد، چناچه جنبه آسيبشناختى بهخود مىگيرد.
(Socialization) جامعهپذيرى يا اجتماعى شدن فرآيندى است که در نتيجه آن آدمى شيوههاى زندگى در جامعه خود را ياد مىگيرد، شخصيتى کسب مىکند و آمادگى آن را مىيابد تا بهعنوان عضو رسمى جامعه شناخته گردد.
(Acculturation) فرهنگپذيرى فرآيندى است که فرد تمام زمينههاى فرهنگى را مىشناسد و بهطور عمقى و ژرف مىپذيرد و خود را با آنها سازگار مىسازد. فرهنگپذيرى يعنى جامعهپذيرى متعالى و ژرف.
قوميتکشى يا قومکشى (Ethnocide) عبارت از اين است که در برخورد فرهنگهاى بسيار متفاوت، فرهنگ غالب، قوى و متفذ - مستقيم يا غيرمستقيم - ارزشهاى اجتماعى و اخلاقى و سنتى فرهنگ مغلوب را از بين مىبرد (روحالاميني، ۳۰۱:۱۳۶۸).