جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا
حاکم و آسیابان
حاکمى بود. او براى اينکه صاحب فرزندى شود، سه زن گرفت. زن اولى ادعا داشت که مىتواند قالىاى ببافد که تمام مردم شهر بتوانند روى آن بنشينند. زن دوم ادعا داشت که مىتواند در پوست تخممرغ غذائى بپزد که همهٔ مردم را سير کند. زن سوم ادعائى نداشت گفت: در کارها کمکتان مىکنم. حاکم روزى جشنى گرفت و خواست تا هنر زنهاى خود ار آزمايش کند. همه مردم جمع شدند. ادعاى زن اول و دوم دروغ از کار درآمد. |
چند سال گذشت، تا اينکه زن سوم حامله شد، زنهاى ديگر فهميدند و نقشهاى کشيدند. زن سوم دو پسر زائيد، اما قبل از اينکه به هوش بيايد. دو زن ديگر بچهها را برداشتند و بهجاى آنها دو تولهسگ گذاشتند. نوزادها را در صندوقچهاى گذاشتند و آنرا به رودخانه انداختند. به حاکم خبر دادند که زن تو دو تا تولهسگ زائيده. حاکم غضبناک شد و دستور داد زن و تولهسگها را از قصر بيرون کنند. زن تولهسگها را توى کيسه انداخت و به غارى پناه برد. آسيابانى صندوقچه را که بچهها توى آن بودند، از آب گرفت و از ديدن بچهها خوشحال شد، چراکه فرزندى نداشت. سالها گذشت و بچهها به سن نوجوانى رسيدند. روزى به شکار رفتند، در جنگل با حاکم روبهرو شدند. حاکم پرسيد چه کسى سوارکارى به شما ياد داده است. گفتند: پدرمان، اسيابان پير. حاکم، شب را در منزل آسيابان مهمان شد. آنها نمىدانستند که او حاکم شهر است. آسيابان در صحبتهاى خود گفت که چطور اين دو نوجوان را هنگامىکه نوزاد بودهاند در صندوقچهاى روى آب پيدا کرده است. |
حاکم پرسيد: آن صندوقچه را هنوز داريد؟ آسيابان رفت و صندوقچه را آورد. حاکم فهميد اين همان صندوقچهاى است که چند سال پيش گم کرده بوده است. گفت: اين دو نوجوان فرزندان من هستند. اين بلا را زن اول و دومم بر سر ما آوردند. حاکم خود را به آنها شناساند. بعد بچهها و آسيابان و زن او را برداشت و به عمارت خود برد. و دستور داد بگردند و مادر بچهها را پيدا کنند. زن اول و دوم را هم به صُلابه کشيد. بعد از هفتهها جستجو زن را يافتند و به عمارت آوردند. |
ـ حاکم و آسيابان |
ـ افسانههاى شمال ـ ص ۲۲۷ |
ـ گردآورنده: سيدحسين ميرکاظمى |
ـ انتشارات روزبهان. چاپ اول ۱۳۷۲. |
(به نقل از فرهنگ افسانههاى مردم ايران ـ جلد چهارم ـ علىاشرف درويشيان و رضا خندان). |
همچنین مشاهده کنید
- سه دروغ
- دختر کجبخت
- گردنبند و کلاغ
- عادت
- شال ترس مامد (محمد که از شغال میترسد)
- قصهٔ خواب
- آدم بدبخت
- متل
- عقاب غولپیکر (۲)
- مجسمهٔ خروس طلائی
- خندهٔ ماهی
- ملکجمشید (۳)
- شاهزاده ابراهیم و دیو (۲)
- حسینقلی خان چوپان به مقام ملکالتجار رسید
- طیِ لب طلا (۲)
- فرجام
- شاهزاده و ملکه خاتون (۲)
- موسی و عابد و لوطی
- دختر بازرگان و ملا
- قصه سیاه زنگی