جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

فرقه‌های صابئین


فرقهٔ ديگرى که صبى خوانده مى‌شدند، در کنار اديان ايران باستان، به‌خصوص در زمان پارت‌ها و ساسانيان مى‌زيستند. اين قوم در جلگهٔ دشت ميشان که در مرزان آنها يا ايلام يا سومر قديم سکونت دائمى داشته‌اند. مندائى نام محل و صابى دين کسانى است که در زبان عربى مغتسله خودشويان خوانده شده‌اند، يعنى کسانى که به امر پاکيزگى تن و جامه و شستشوى در آب رودخانه دلبستگى کامل داشته‌اند. نام جلگهٔ ماهيدشت در ناحيهٔ کرمانشاهان از وجود اين دشت بر روى سرمزنى ماد و مادى حکايت دارد. صابى‌ها بنا به آنچه خود روايت مى‌کنند، از کنعان به‌سوى شمال سوريه مهاجرت کرده به ناحيهٔ حران در حوضهٔ رود فرات رسيدند که جزءِ قلمرو مادى و يا آمادى محسوب مى‌شد. آنگاه عنوان ماديائى يا ماندائى را براى خود برگزيدند(برخى از مستشرقان و زبان‌شناسان چون دکتر ماتسوخ و پروفسور نولدکه بر اين باور هستند که کلمهٔ مندائى صفت است و از لغت مندا به‌معنى دانش و عرفان مشتق شده، پس کلمهٔ مدائى به‌معنى عرفانى است.). صابيان ريشهٔ خود را از مصر مى‌دانند و مى‌گويند که مقارن هجرت يهود از مصر به کنعان، آنان هم از مصر به کنعان آمده بودند، ولى خود را مانند بنى‌اسرائيل و فلسطينى‌ها، بومى سرزمين کنعان به‌شمار نمى‌آوردند. ماندائى‌ها بعد از يهودى‌ها، قديمى‌ترين مهاجران غير آريائى از سرزمين فلسطين به‌سوى ايران بوده‌اند.
با تحقيقاتى که به‌عمل آمده، صابئين قوم آرامى هستند که محل سکونت اوليهٔ آنان در مصر و فلسطين قديم بوده و امروزه در جنوب کشورهاى ايرانى و عراق زندگى مى‌کنند. مندائيان را مى‌توان از اولين آوارگان فلسطينى به‌شمار آورد که نزديک ۲۰۰۰ سال پيش بر اثر برخورد با اقوام ديگر منطقه مجبور به ترک ديار خود و مهاجرت از آن شدند، آنان از فلسطين به‌ويژه از کناره‌هاى رود اردن به‌سوى شمال سوريه و بين‌النهرين و سپس به‌سوى خوزستان که در حوزهٔ حکومت اشکانيان بود کوچ کردند. در قرآن مجيد، همانطور که از يهود و نصارى و مجوس سخن رفته، از قوم صابئان نيز به‌عنوان يک قوم موحد و اهل کتاب تعريف شده است(سوره بقره آيه ۶۲ - سوره مائده آيه ۶۹ - سوره حج آيه ۱۷.). مندائيان خود را از پيروان حضرت آدم، حضرت شيتل (Shitel) (شيت)، حضرت نوح، سام‌بن‌نوح و سرانجام حضرت يحيى‌بن‌زکريا مى‌دانند.
مندائيان حضرت آدم را اولين پيامبر و حضرت يحيى را آخرين پيامبر مى‌دانند. حضرت يحيى در موقع عروج به آسمان شصت‌وچهار سال داشت. پس از مرگ او که حامى بزرگ مندائيان بود، يهوديان بناى خودکامگى گذاشتند و به کشت و کشتار مندائيان و به آتش کشيدن کتاب‌ها و تخريب اماکن آنها پرداختند.
اما دنبالهٔ درگيرى‌هاى بين مندائيان و يهوديان به دامنهٔ کوه مداى هم رسيد و مندائيان ناگزير شدند که سرزمين اصلى و آباء و اجدادى خود يعنى فلسطين را ترک کنند. آنها براى يافتن محل مناسب زندگى ومراسم خود به‌سوى جلگهٔ بين‌النهرين که زمين مساعدى براى زندگى بود مهاجرت کردند. ناگفته نماند که حمايت اردوان اشکانى پادشاه ايران از آنان يکى از عوامل مهمى بود که مندائيان را به آن ناحيه کشانيد. زيرا اردوان، مندائيان را از شر اذيت و آزار يهوديان در امان نگه داشت و در بين‌النهرين که مرکز و پايتخت ايران آن زمان به‌شمار مى‌آمد به آنان آزادى کامل بخشيد.
طومار حران گوبثيا به زبان مندائى يا ترجمه آن به زبان انگليسى به‌وسيلهٔ خانم دراور (Draver)
امروزه عمدهٔ جمعيت مندائيان در شهرهاى اهواز، آبادان، خرمشهر، سربندر، دشت ميشان سوسنگرد، هويزه، بستان و در عراق در شهرهاى بصره بغداد، حلفايه - حله، کرکوک، ناصريه، مندلى و همچنين در عماره و جلگه‌هاى اطراف آن ساکن هستند. اخيراً تعدادى از مندائيان به اروپا و آمريکا و استراليا مهاجرت کرده و در آنجا ساکن شده‌اند و عده‌اى هم به کشورهاى حاشيهٔ خليج فارس رفته و در آنجا زندگى مى‌کنند.
براى آنکه يک فرد مندائي، پائين‌ترين درجهد روحانيت مندائى را که ترميده باشد کسب کند، بايد از لحاظ عقلى و جسمى سالم باشد، هر روحانى مندائى بايد خيلى از کارهاى مردم، مانند ذبح حيوانات و برخى از کارهاى ديگر را که همهٔ آنها به عامهٔ مردم مربوط مى‌شود، انجام دهد. آنگاه نوبت به صلاحيت اخلاقى مى‌رسد. در اين مورد مسئوليت مروبط که خود اهل تقوى هستند، به پژوهش دربارهٔ اول مى‌پردازند تا مطمئن گردند که اين فرد، دروغگو، رباخوار و دزد نباشد و از همه مهم‌تر مرتکب هيچ‌يک از گناهان کبيره مانند قتل نفس و زنا نگرديده باشد.
آنگاه دربارهٔ رسوم و زبان و آداب از او پرسيده مى‌شود و اگر از هر لحاظ از عهدهٔ آزمايش برآمد، قرارى براى اجراءِ مراسم مى‌گذارند و هفته‌اى مناسب را انتخاب مى‌کنند.
گنزوار مقامى بالاتر از ترميده است و ترميده براى رسيدن به درجهٔ گنزورائى بايد به وقوف کاملى از نظر دينى برسد، يعنى هم در خواندن و نوشتن زبان مندائى و هم در مسايل دينى خبره گردد و هم ترميده‌اى باشد که از نظر علمى و اخلاقى بر ديگر ترميده‌ها مقدم باشد، و از همه مهم‌تر بايد به فوت و فن کتاب مقدس گنزاربا که نام گنزورا از آن گرفته شده است کاملاً آشنا باشد. لازم به ذکر است که مراسم ازدواج را فقط گنرورا انجام مى‌دهد.
  احکام دين مندائى
قبل از ايستادن به نماز به يکى از اساسى‌ترين رسوم و واجبات دين مندائى رشامه يا وضو است. منظور از برگزارى رشامه، پاک کردن بدن براى برپا داشتن براخه (نماز) است. هرگاه فردى بخواهد وضو بگيرد بايد اول نيت کند و همچنين فکر خويش را پاک و از هر گونه آلودگى و افکار مادى آزاد کند.
براخه يا نماز دعائى است که پس از هر رشامه (وضو) خوانده مى‌شود. براخه هر روز سه بار يعنى صبح و ظهر و عصر بعد از هر رشامه انجام مى‌شود. براخه را در هر مکان که مقدور باشد مى‌توان انجام داد.
مندائيان در روزهاى ويژه‌اى از سال که آنها را 'امبطل' مى‌نامند از خوردن گوشت، ماهى و تخم‌مرغ خوددارى مى‌ورزند.
قتل نفس، زنا، مسکرات، دروغ گفتن، رباخواري، کارهائى از قبيل فخر فروشي، ظلم، چپاول، تجاوز به حريم ديگران و اعمال ناپسند خوردن گوشت خوک، گراز و تمام حيوانات درنده و حتى گاو، شتر و اسب حرام است. ازدواج با غير مندائى و نيز ازدواج با خواهر، عمه، خاله، جده، برادر، دائي، عمو، پدربزرگ و مادربزرگ، برادرزاده، خواهرزاده، خواهران و برادران تنى و ناتني، گرفتن خوااهران زن مادامى که زن در منزل مرد زنده است حرام است سحر و جادو که در مندائيت بسيار بد و ناروا شمرده شده عملى حرام است. تراشيدن صورت مردام حرام است.
مندائيان نيز مانند پيروان اديان ديگر معتقد به جهان آخرت هستند و اين دنيا را، فانى و بدون ارزش معنوى مى‌دانند. به‌نظر آنان دنياى ابدى و جاويدان غير از اين دنياى خاکى موجود است. تمام مردگان در روز رستاخيز زنده مى‌شوند و اعمال نيک و بد خود را مى‌بينند. به‌عقيدهٔ مندائيان در جهان آخرت دو مکان وجود دارد که نام يکى از آنها آلمان هورا (Almadenhura) به‌معنى عالم انورا يا دنياى پاکيزگى‌ها و نور است که همان بهشت اديان ديگر است و جاى ديگر آلماده‌شوخا(Almadehshukha) است که به‌معنى عالم بدى‌ها و تاريکى‌ها است که باز همان جهنم مذاهب ديگر به‌شمار مى‌رود. مندائيان بر اين باور هستند که روح هر فردى پس از مرگ براى سنجش ميزان گناهان و ثواب‌ها در آغاز به جائى به‌نام اواثرمزنيا (Avathar, Maznya) مى‌رود که در آنجا دربارهٔ او داورى شده و اعمال او سنجيده مى‌شود، اگر آدم نيکوکار و خوبى بوده به آلمادن هورا (بهشت) مى‌رود و اگر مرتکب گناهان شده باشد، بايد جزاى کار بد خويش را در جائى به‌نام مطراثى(Matrathi) که محل مجازات ارواح گناهکار است ببيند. مطراثى جائى از آلماده شوخا (عالم بدى‌ها) با جهنم است.
  فرقه‌هاى صابئين
صابئين چهار فرقه هستند:
- صحاب روحانيت - اين فرقه معتقدند که عالم را صانعى است حکيم و دانا که سختى و بلا بر او چيره نمى‌شود و رسيدن به جلال او ممکن نيست مگر به‌وسيلهٔ روحانيان که پاکيزه هستند.
- اصحاب هياکل - اين گروه ستاره‌پرست هستند و مى‌گويند ميانجى بين انسان و رب‌الارباب سيارات هفت‌گانه هستند، زيرا که روحانيت از ما پنهان هستند.
- اصحاب اشخاص - اين گروه مى‌گفتند هرگاه ناگزير باشيم که ميانجى برگزينيم تا آنها را شفيع و ميانجى قرار دهيم، هر چند روحانيت را مى‌توان به‌منزلهٔ وسايلى قرار داد، ولى هنگامى که آنها را به چشم نبينيم و نتوانيم با آنها به زبان سخن بگوئيم و با آنها روبه‌رو شويم نزديکى به آنها تحقق نخواهد يافت، جز اينکه به هياکل آنها پناه جوئيم، ولى هياکل گاهى ديده مى‌شوند و گاهى ديدن آنها ممکن نيست، زيرا داراى طلوع و غروب هستند. در شب پديد مى‌آيند و روز نهان مى‌شوند. از اين‌رو نزديکى و توجه به آنها همواره امکان‌پذير نيست و ناگزير بايد صور و اشخاصى در پيش ديدگان ما پيوسته پايدار و برپا باشند تا در پيشگاه آنها عبادت کنيم و به‌وسيلهٔ آنها به هياکل پناه جوئيم و آنگاه از هياکل به روحانيت و از روحانيات به خداى بزرگ نزديک شويم و به پرستش آنها بپردازيم، تا آنها ما را به خدا نزديک کنند. به اين سبب اشخاصى به‌صورت بت و به چهرهٔ هياکل هفت‌گانه برگزيدند و هر شخص يا بت را در برابر هيکلى قرار دادند.(کتاب ملل و نحل، شهرستاني، ج ۲ ص ۲۰۶ چاپ مطبعه حجازى قاهره.)
- اصحاب خربانيه - اين گروه بر اين باور هستند که آفريدگار يکتا و کثير است. و يکتائى او در ذات باطل نشود و نيز بر اين باور هستند که معاد و رستاخيز در بين نيست.
آنان چهار آموزگار دارند:
عاذيمون هرمس
اعيانا اواذى


همچنین مشاهده کنید