شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

اصل و نصب و تولد زرتشت


۱. زرتشت ۲. پوروشسب ۳. اوروتسپ (Urotespa) ۴. هيچتسپ (Hichtaspa) ۵. چاخشنوش ۶. پيتريپ ۷. ارجت ارشو ۸. هرزره ۹. سپتيام ۱۰. ويدشت ۱۱. ايه‌زيم ۱۲. فراه ۱۳. ارغ ۱۴. دورسرو ۱۵. منوش‌چهر ۱۶. منوش‌خورنر ۱۷. منوش‌خورناگ ۱۸. منوش ۱۹. نريوسنگ ۲۰. فرسته‌اورمزد ۲۱. ويزيگ ۲۲. آريک ۲۳. سرتيک ۲۴. بيتک ۲۵. فرزوشک ۲۶. زوشک ۲۷. فرگوزگ ۲۸. ايرج ۲۹. فريدون ۳۰. اسفيان ۳۱. جم ۳۲. يونگ‌هان ۳۳. اينگ‌هان ۳۴. هوشنگ ۳۵. فرواگ ۳۶. سيامک (مشي) ۳۷. کيومرث
در کتاب دينکرد که از نوشته‌هاى دينى پهلوى است، تولد زرتشت کم و بيش بيان شده است:
براى تولد پيامبر سه جزء لازم بود که هر سه منشاءِ آسمانى داشتند و به‌ترتيب عبارت بودند از:
فره يزداني(فره ايزدى عبارت بود از چيزى روحانى چون پاره‌اى نور يا نيرو که گاهى به‌صورت کبوترى سفيد يا شاهين در مى‌آيد و از طرف اهورامزدا در جسم مردان برگزيده وارد مى‌شود و موجبات قدرت و پيشرفت آنان را فراهم مى‌آورد، چون آن فره از آنان دور شد دچار حرمان و شکست مى‌گردند.)، روان و تن.
اهورامزدا چون اراده کرد تا پيامبر و برگزيده‌اى براى راهنمائى مردمان برانگيزد، به انديشهٔ فروى شد. از سپهر ششمين که مرکز روشنائى بى‌کرانه بود فره را برگرفت و به خورشيد منتقل ساخت و فره به‌ترتيب از خورشيد به ماه و از ماه به ستارگان انتقال يافت تا پرورده گشت. آنگاه آن فره ايزدى از ستارگان به آتشگاه خاندان فراهيم منتقل شد با ورود اين عنصر آسماني، آتشگاه فراهيم آبستن بود و فره ايزدى به او منتقل شد و چون وضع حمل کرد دخترى آورد که او را دغدو نام نهادند. از همان آٰغاز نشانه‌هاى بزرگ‌منشى در وى آشکار بود و چون به ۱۵ سالگى رسيد بر اثر حلول فره‌ايزدى چون خورشدى درخشان بود و شب هنگام به سان چراغى پرفروغ مى‌درخشيد. ديوان و دست نشاندگان اهريمن که از تولد زرتشت آگاهى داشتند و مى‌دانستند که با زايش اين پيامبر هستى آنها به خطر خواهد افتاد، فراهيم را وسوسه کردند که دختر او دغدو با جادوان رابطه و پيوندى برقرار کرده موجب تباهى او مى‌شود. فراهيم که از درخشندگى و شگفتى‌هاى دختر به انديشه بود او را به قبيلهٔ سپيتمان برده به رئيس آن قبيله که دوست او بود سپرد.
رئيس قبيله که آثار نجابت و بزرگى را در سيماى آن دختر جوان ديد، وى را در خانواده به گرمى پذيرا شد. در اين هنگام علاقه و محبتى ميان پوروشسپ پسر رئيس قبيله و دغدو ايجاد شد که منجر به ازدواج آنها گرديد.
جزءِ دوم، روان زرتشت است که اهورامزدا آن را بسان ايزدان بيافريد. روان زرتشت پيش از آنکه به اين جهان خاکى بيايد در جهان بالا مى‌زيست. چون هنگام زادن زرتشت فرا رسيد، بهمن و ارديبهشت که دو تن از ايزدان والا مقام بودند، ساقه‌اى از گياه مقدس هوم را تهيه کرده روان زرتشت را در آن قرار دادند. پوروشسپ در صحرا به آن گياه هدايت شد و آن‌را برداشته به خانه برد و به اين ترتيب روان زرتشت نيز از جايگاه آسمانى او به زمين منتقل شد.
اينکه هنگام آن بود که جزءِ سوم از اجزاءِ سه گانه فراهم شود که تن او بود. فراهم کردن پيکر به‌عهدهٔ دو ايزد ديگر به‌نام‌هاى امرداد و خرداد محول شد. خرداد ايزد آب و امرداد ايزد گياهان در آسمان کار خود را انجام دادند و با ريزش باران، آن‌را به زمين منتقل ساختند. مايه تن زرتشت به اين ترتيب در دل گياهان جاى گرفت، گياهان روئيدند و پروشسپ با راهنمائى خرداد و امرداد شش گاو خود را براى چرا به صحرا برد. گاوها گياهى را که حامل مايهٔ زرتشت بود خوردند. سپس دغدو شير گاوان را دوشيد و پوروشسپ شاخهٔ مقدس هوم را که خشک شده بود سائيده داخل شير کرد و هر دو از آن شير خوردند، به اين گونه دغدو که فره ايزدى زرتشت را در خود داشت، روان و مايهٔ تن او را نيز در وجود خود گرد آورد و اندکى نگذشت که زرتشت متولد شد.


همچنین مشاهده کنید