جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا
ادیان ایرانیان باستان
دين، نظام و برنامهاى است که خداوند براى هدايت و رستگارى انسان به پيامبر خويش وحى کرده است. علاوه بر مذاهب بدوى و ابتدائى و يا آئينهاى ديگرى چون برهمائى هندىها و بودائى چينىها دينهائى رواج کامل دارند که در آن، نيازى به پناه بردن به خدايان مختلف نبود، توجه به پرستش خداى يگانه از باورهاى اصلى و باطنى و پيروان اين دينها مىباشد. | ||
ساکنان فلات ايران در دورهٔ ماقبل تاريخ، معتقد بودند که حيات آفريدهٔ يک ربةالنوع بوده و منبع حيات مؤنث بود نه مذکر. | ||
بسيارى از مجسمههاى کوچک از ربةالنوع برهنه که در مکانهاى ماقبل تاريخى ايران بهدست آمده است، مىرساند که انسان پيش از تاريخ ايران، داراى اينگونه معتقدات بوده است. | ||
در دورهٔ ايلاميان، بتپرستى در ايران رواج داشته و در پى کاوشهاى باستانشناسي، بتهائى از خدايان اين دوره کشف شده است. | ||
متون بابلى مربوط به قوم کاسى نشان مىدهد که در سرزمين آنان اختلاطى از آئينهاى مختلف وجود داشته، که در آن، خدايانى از منشأ آسيائى در جنب خدايان بابلى و ارباب انواع هند و اروپائى قرار داشتهاند. | ||
پيش از کوچ کردن طوايف آريائى هند و ايرانى از موطن مشترک اصلي، طوايف آريائى هند و اروپائى با هم زندگى مىکردهاند و خدايانى را که مظاهر طبيعت بودند، مانند: آسمان، ماه، خورشيد، باد و آتش مىپرستيدند، ولى آرياهاى هند و ايرانى علاوه بر پرستش آتش، به پرستش سوما (اوستا) و نوشيدن افشرهٔ مخمر سبزهٔ سوما علاقه داشته و غير از مظاهر طبيعت، به تعدادى خدايان نامحسوب نيز عقيده داشتند. | ||
طوايف ايرانى پيش از ۱۴ سده قبل از ميلاد، خدايان ميترا، رونا، اندرا و ناستيه را پرستش مىکردند و نام اين خدايان در ريگ ودا و اوستا آمده و پيش از ظهور زرتشت، در ايران و هند مورد پرستش قرار مىگرفتهاند. | ||
هنگامىکه آئين آريائى در ايران گسترش يافت، اعتقاد اوليهٔ آنان به عناصر طبيعي، در برخى مناطق ايران صد سال دوام يافت. پس از اين که آئين مهرپرستى جانشين آن شد، اين رسم سدهها در هند و بعضى نقاط ايران پابرجا ماند. | ||
روزگارى که آئين مزدائى در برابر مهرپرستى قد علم کرد، بين پيروان دو آئين، اختلاف عقيده پيدا شد و معتقدان آئين مهر سدهها در نقاط مختلف ايران به رسوم و آداب باستانى خويش باقى ماندند. | ||
مهرپرستان يکديگر را برادر و مربيان خويش را پدر و پيشواى بزرگ مذهبى خود را پدر پدران مىخواندند. | ||
| ||
دين حضرت موسى (ع) پيامبر قوم يهود، در سدهٔ ۱۴ ق. م. در اورشليم و ساير شهرهاى فلسطين رواج يافت. عبرانيان هنگام تشکيل دو دولت، يکى را اسرائيل و ديگرى را يهودى ناميدند. | ||
در سال ۵۸۵ ق. م. نبوکدنصر (بختالنصر)، پادشاه بابل به فلسطين هجوم برد و اورشليم را تصرف کرد و هزاران يهودى فلسطين را به بابل تبعيد کرد. آنان حدود ۸۵ سال در اسارت بهسر بردند. جمعى نيز به ايران مهاجرت کردند و در پيرامون شهرها پراکنده شدند. | ||
کورش بزرگ پس از فتح بابل موافقت کرد به اورشليم بازگردند. با اين حال بسيارى از آنان در ايران ماندند. | ||
در سدههاى نخستين ميلادي، روميان بر فلسطين مسلط شدند و آن را ضميمهٔ امپراتورى خود کردند. و در سال ۷۰ م. بار ديگر گروهى از يهودىها به بينالنهرين و ايران کوچ کردند. | ||
۵ کتاب از حضرت موسى باقى مانده است که آنها را اسفار خمسه و به يونانى Pentateueh مىنامند و عبارتند از: سفر پيدايش، سفر خروج، سفر لاويان، سفر اعداد، سفر تثنيه. | ||
در روزگار فرمانروائى اگست قيصر، امپراتور روم و فرهاد چهارم، پادشاه اشکانى در شهر بيت لحم که يکى از آبادىهاى نزديک اورشليم است، عيسى مسيح متولد شد. با پيامبرى حضرت عيسى (مسيح)، دين وى به ايران سرايت کرد. يزدگرد اول با مغان و موبدان دشمن بود، از اين رو نسبت به مسيحيان رأفت و مهربانى پيش گرفت و در سال ۴۰۹ م. پادشاه ايران فرمان آزادى عيسويان را در ايران صادر کرد. | ||
در سال ۴۱۰ م. حدود ۴۰ ناحيهٔ اسقفى در ايران وجود داشته و در سال ۴۲۴ م. نواحى اسقفى به ۶۶ مرکز رسيد. | ||
ساير اديانى که در ايران باستان وجود داشته عبارتند بودند از: بودائي، مانوي، مزدکي، صابئين. |
همچنین مشاهده کنید