پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

اطفال در بند گهواره


به‌ دلايل بديهيِ اخلاقي، پژوهشگران نمى‌توانند اطفال را از نظر زندگى در محيط‌ها و شرايط محروم قرار دهند. با وجود اين، اطلاعاتى دربارهٔ مطالعات مراکز و نهادهاى نگهدارى اطفال بى‌سرپرست وجود دارد. اين اطلاعات مربوط به فرهنگ‌هاى مختلف يا مطالعات انگشت‌شمارى است که حاصل کار پژوهشگران پيش از آگاهى آنها به قضيهٔ محروميت و تکرار عمدى آنها است.
  کودکان پرورشگاهى
دنيس در سال ۱۹۶۳ عقب‌افتادگيِ رشد حرکات انتقالى کودکانى را که در مراکز شبانه‌روزى نگهدارى مى‌شوند در چهار زمينه به شرح ذيل گزارش کرد:
- نشستن به تنهايى و به‌طور مستقل
- چهار دست و پا رفتن
- ايستادن
- راه رفتن به تنهايى و به‌طور مستقل
در يک مرکز شبانه‌روزي، تنها ۱۵ درصد از کودکان توانستند در فاصلهٔ بين سومين و چهارمين سال تولد خود به‌طور مستقل راه بروند. نامبرده مى‌گويد، اطفال بيشتر اوقات در اين مؤسسه به پشت خوابيده بودند و افراد مراقب به ندرت آنها را در وضعيت روى شکم يا نشسته قرار مى‌دادند تا آنها بتوانند به راحتى براى دستيابى به حرکات انتقالى تلاش و کوشش کنند. بولبى (۱۹۷۸) بعد از مرور چهار تحقيق دربارۀ کودکانى که در محيط‌هاى شبانه‌روزى نگهدارى مى‌شدند چنين نتيجه‌گيرى کرد که آنها در مقايسه با کودکانى که در محيط خانواده رشد مى‌کنند از نظر رشد فيزيکي، ذهني، عاطفي، اجتماعى و سخنگويى عقب‌افتاده هستند.
محيط‌هاى محروم مراکز شبانه‌روزى رشد حرکتى را عقب مى‌اندازد، هرچند که ممکن است آثار بديهى و منفى ديگرى نيز بر روى ساير ابعاد رشد کودک داشته باشد.
  اطفال در بند گهواره
شيوهٔ پرورش کودکان در بين سرخ‌پوستان آمريکا در گذشتهٔ دور، توجه دنيس را جلب کرد. آنها کودکان خود را براى مدت زيادى در روز به تختهٔ گهواره مى‌بستند و اين کار را تا حدود ۹ ماهگى ادامه مى‌دادند. اطفال در اين حالت نمى‌توانستند دست‌ها و پاهاى خود را حرکت دهند و غالباً آنها را به پشت مى‌خوابانيدند و به‌صورت قائم آن طورى که به پشت مادران بسته مى‌شوند قرار نداشتند. ميانگين سنى شروع راه رفتن در بين اين اطفال تقريباً مشابه اطفالى بود که به تختهٔ گهواره بسته نمى‌شدند (دنيس، ۱۹۴۰). متخصصان رشد غالباً از آن به‌عنوان يک گواه براى عدم اثر آزادى حرکت و نهايتاً اکتساب مهارت‌هاى پايه تعبير مى‌کردند، ليکن هر دو گروه داراى ميانگين سنى بالا در زمينهٔ راه رفتن بودند (۱۵ ماهگي) و اين امر باعث شد تا محقق نتواند در نتايج نهايى به حکم قطعى در اين مورد برسد. اين سن تقريباً ۳ ماه ديرتر از سنى است که بيلى در سال ۱۹۶۹ ارائه داده است. رازل (۱۹۸۵ و ۱۹۸۸) چنين اظهار داشت که اطفالى که به تختهٔ گهواره بسته نشده‌اند ممکن است باز به همان شيوه زندگى گروه به تخت بسته شده پرورش يافته باشند، يعنى مادران آنها فرزندان خود را به‌طور دائم به پشت خود بسته باشند (از نحوهٔ نگهدارى اين گروه اطلاعى در دست نيست). اما با توجه به کُندى رشد آنها در راه رفتن نمى‌توان اثر منفى نحوهٔ پرورش محدود شده حرکتى آنها را ناديده گرفت.
دِل‌ و رِي. دنيس تحقيقى تجربى دربارۀ آثار محروميت انجام داد (۱۹۳۵، ۱۹۳۸، ۱۹۴۱، ۱۹۵۱). او و همسر وب يک جفت دوقلوى غيرهمسان را از ۳۶ روز پس از تولد تا چهارده ماهگى پرورش دادند. نام آنها دِل و رِى بود. در اين مدت آنها، اين اطفال را در اتاق تنها و به حالت خوابيده به پشت در دو گهواره که در وسط آنها مانعى غربالى شکل قرار داشت نگهدارى مى‌کردند. به آنها هيچ‌گونه اسباب‌بازى داده نشد. پژوهشگران تنها به‌منظور تغذيه و تميز کردن، آنها را از جاى خود بلند مى‌کردند و با آنها صحبت نمى‌کردند. پژوهشگران گزارش کردند که دِل و رِى تا سن هفت‌ماهگى ۴۵ رفتار معمولى را در دامنهٔ سنى طبيعى آن فرا گرفتند. رازل (۱۹۸۵) اطلاعات اوليه اين تحقيق را دوباره تجزيه و تحليل کرد و متوجه شد که رِى به ۲۰ رفتار مشخص از ۲۸ رفتار و دِل به ۱۹ رفتار از ۲۸ رفتار، ديرتر از حد ميانه و با تأخير دست يافته است. هرچقدر به طرف پايان کار تجربى خود مى‌رفتند دسترسى دوقلوها در کليهٔ موارد ديرتر از حد ميانهٔ کودکان همسال آنها بود. در حالى که دنيس سنجش و ارزيابى رشد دوقلوها را به‌طور طبيعى تعبير کرده بود، رازل چنين نتيجه‌گيرى کرد که اين دوقلوها با آهنگى کُندتر از حد طبيعى رشد پيدا کرده‌اند.
دنيس (۱۹۳۵)، تمريناتى را براى دوقلوهاى ۸ ماهه تدوين کرد. او در طول روز به مدت ۵ تا ۳۰ دقيقه آنها را روى شکم قرار مى‌داد. رِى ۵ ماه بعد از آن چهار دست و پا رفتن را شروع کرد، در صورتى که دِل هرگز اين حرکت پايه را انجام نداد (دنيس، ۱۹۳۸). دِل و رِى به ترتيب در سن ۱۵ و ۲۵ ماهگى توانستند به‌طور مستقل بايستند و در سن ۱۷ و ۲۵ ماهگى راه بروند. در هر حال دوقلوها خيلى دير اين مهارت‌هاى پايه را فرا گرفتند. عليرغم باور دنيس در خصوص اثر تمرين و جبران تأخير رشد حرکتى (دنيس، ۱۹۳۵)، چنين شد که حتى تمرين نيز نتوانست محروميت شديد حرکتى دوران اوليهٔ زندگى را (تا ۸ ماهگي) جبران کند (دنيس، ۱۹۴۱؛ رازل، ۱۹۳۵).
پنج سال بعد گفته شد که دست و بازوى چپ دِل تا اندازه‌اى فلج است (دنيس، ۱۹۳۸). اثر و نقش دقيق شرايط محروميت از حرکت در اين ناتوانى روشن نيست. چنان‌چه اين ناتوانى جسمى بوده است آيا اين شرايط آن را تشديد کرده است؟ يا اينکه عليرغم شرايط، نتيجه و سرانجام کار همين بوده است؟ با وجود اينکه شايد هرگز دليل اصلى آن روشن نشود بديهى است که نمى‌توان از آثار محروميت حرکتى چشم پوشيد و چنين تحقيقى را هرگز نبايد تکرار کرد.
اطفال پرورشگاهي، اطفال در بند گهواره و دوقلوها يعنى دِل و رِى همگى در دوره‌اى طولانى به پشت خوابيده بودند. اگر به ياد داشته باشيد قدرت عضلانى و تعادل، دو سيستم تنظيم‌کنندهٔ سرعتِ ميزان رشدِ راه رفتن هستند؛ يعنى اينکه رشد آنها بايد به درجه‌اى برسد تا کودک بتواند راه برود. بنابراين مى‌توان گفت تأخير در شروع راه رفتن اطفال محروم از حرکت، ناشى از فرصت‌هاى محدود رشد قدرت تنه و پاها و عدم تمرين تعادل در وضعيت مستقيم قامت بوده است.


همچنین مشاهده کنید