|
روبرت شومان (۱۸۵۶ - ۱۸۱۰) از دیدگاههای متعدد تجسم رمانتیسیم در موسیقی است. آثار او بسیار خودنگارانه و اغلب با عنوان، متن یا برنامهای توصیفی نیز همراه هستند. شومان، سرشت تغزلی خود را در قطعههای پیانوئی و آوازهائی بدیع و شگفت بیان کرده است. او همچنین، در مقام نویسنده و منتقدی با استعداد، بسیاری از آهنگسازان پیشرو زمان خود را کشف کرد و سبب شهرت آنان شد.
|
|
|
|
|
شومان در تسویکاو (Zwickau)، از شهرهای آلمان، زاده شد. پدرش کتابفروش بود و پسر عشق به ادبیات را از او به ارث برد. شومان در اوان جوانی به سرودن شعر، ساختن قطعههای کوتاه و نواختن پیانو میپرداخت. برای خشنودی مادر به قصد تحصیل حقوق وارد دانشگاه لایپزیگ شد، اما بهندرت در کلاسها حاضر میشد و بیشتر به ادبیات و موسیقی میپرداخت.
|
|
در بیستسالگی - سنی که دیگر برای قصد نوازندگی دیر است - بر آن شد که نوازندهای چیرهدست شود. حدود همان سالها، انگشتان دست راستش دچار ناراحتیهای جدی شد و باید معالجه از دستگاهی مکانیکی که مخصوص کشیدن و تقویت انگشت بود استفاده کرد، اما این دستگاه و درمانهای پزشکان هیچیک ناراحتی او را بهبود نبخشید؛ یکی از انگشتهایش برای همیشه فلج شد و رؤیای نوازنده شدن فرو پاشید. شومان در نامهای به مادرش نوشت: 'نگران انگشت من نباش، بی آن هم میتوانم آهنگسازی کنم' . به واقع نیز او از بیست تا سی سالگی آثار پیانوئی شاعرانه فراوانی ساخت که حتی امروزه نیز بخشی مهم از رپرتوار پیانیستها بهشمار میآیند. با این همه، در آن زمان بسیاری بودند که ساختههای او را بیش از اندازه نامتعارف و بسیار شخصی میدانستند. شومان به اینکه آثارش خودنگارانه هستند معترف بود: 'من از هر چه در جهان جریان دارد - سیاست، ادبیات، انسانها - تأثیر میپذیرم، بر آن به شیوهٔ خود تأمل میکنم و آنگاه میخواهم احساسم را در قالب موسیقی بیان کنم' .
|
|
شومان از بیست تا سی سالگی، به منظور ترویج موسیقی ناب و رویائی با آثار مهمل بازاری که در محافل رایج بود، مجلهٔ نوین موسیقی را بنیان گذاشت و به انتشار آن پرداخت.
|
|
او در مقالههای خود گروهی خیالی بهنام 'اصحاب داوود' را ابداع کرد که با فلسطینیان' ، یا به تعبیری دوستداران جریانهای متعارف و مرسوم، میستیزند. او در این مقالهها بیشتر با نام شخصیتهائی خیالی مانند فلورستان (Florestan) و اوزهبیوس (Eusebius)، که به ترتیب نمایندهٔ سویههای برونگرا و درونگرای شخصیت او بودند، امضاء میکرد. مجلهٔ نوین، رسانهٔ نافذ و تأثیرگذاری شد که دربردارندهٔ نقدهای ستایشآمیز شومان دربارهٔ آهنگسازانی 'سنتشکن' همچون شوپن و برلیوز بود.
|
|
در مدتی که شومان درس پیانو میگرفت با کلارا و یک، دختر استادش، که از شاگردان ممتاز پدرش بود آشنا شد. هنگام آشنائی آن دو، شومان هجدهساله و کلارا دختر نُه ساله بسیار بااستعدادی بود که از همان زمان پیانیستی سرشناس بهشمار میآمد. کلارا هفده ساله بود که به رغم مخالفت شدید پدر که نمیخواست او به سبب ازدواج با موسیقیدانی بینوا از نوازندگی چشمگیر و درخشانش بازبماند، به نامزدی شومان درآمد. از آنجا که کلارا به سن قانونی نرسیده بود، آن دو پیش از آنکه بتوانند با یکدیگر ازدواج کنند، در برابر و یک دعاوی قانونی بسیار حادی را از سر گذراندند ازدواج این دو قرین سعادت شد و هشت فرزند به بار آورد. کلارا که خود آهنگساز نیز بود، شایستهترین اجراءکنندهٔ آثار پیانوئی همسرش بهشمار میآمد و بسیاری از آثار او را به مردم شناساند.
|
|
خُلق و خوی شومان برای عهدهداری منصبی ثابت در موسیقی مناسب نبود: تنها مدتی کوتاه در کنسرواتوار نوپای لایپزیگ به تدریس پرداخت و در مقام سرپرست موسیقی شهر دوسلدورف به سبب ناتوانی در مهار ارکستر و گروه کُر ناموفق بود. در واپسین سالهای زندگی، سلامت روانی و جسمانیاش رفتهرفته مختلف شد و در ۱۸۵۴ با به زیر افکندن خود از بالای پلی به داخل رود راین قصد خودکشی کرد. به درخواست خود به آسایشگاه روانی فرستاده شد، و در آنجا بود که دو سال بعد درگذشت.
|
|
|
نبوغ شومان، بیش از هر جا در آوازها و قطعههای پیانوئی کوتاهش، که بهطور معمول آنها را در قالب مجموعه یا سیکلهائی سامان میداد، جلوهگر است. عنوان این مجموعهها - مانند کارناوال (Carnaval)، صحنههای کودکی (Kinderscenen)، قطعههای شبانه (Nachtstücke)، عشق شاعر (Dichterliebe)، قطعههای فانتزی (Fantasiestücke) - بر ایمان بینشی نسبت به تخیل او فراهم میآورند. او با تعبیرهائی حسی، ادبی، و خودنگارانه به موسیقی میاندیشید و آثارش سرشار از اشارههای فراموسیقائی است.
|
|
شومان در ده سال نخست خلاقیت خود فقط به انتشار قطعههای کوتاه پیانوئی پرداخت. بهنظر میآمد که سبک بنیادی موسیقیاش از بداههنوازی پیانو سربرآورده و این قطعههای کوتاه پیانوئی از کنار هم چیدن تکههای پُرشور و موسیقائی، تکههائی که هر کدام از راه یک ملودی بسیار پُراحساس به بیان حال و هوائی جداگانه میپردازند، ساخته شدهاند. ریتمهای رقص، مانند والس، هم اندازهٔ سنکوپ و ریتمهای نقطهدار در این آثار بارز هستند. هر یک از سیکلها یا دورههائی که شومان از قطعههای کوتاهش ساخته است با یک داستان، عنوان یا ارتباطهای تماتیک میان قطعههایش یکپارچگی و انسجام مییابد.
|
|
شومان در ۱۸۴۰، سال ازدواج یا کلارا، قطعههای بسیاری به فرم 'هنر آواز' ساخت؛ آوازهائی که همچون قطعههای پیانوئی او نمایانگر استعداد عظیم شومان در ملودینویسی هستند. بسیاری از این آوازها پُستلودهائی پیانوئی دارند که پیام متن را جمعبندی میکند. متن آوازهای شومان با احساس او همخوان هستند و او اغلب با تکرار واژهها، سطرها با تمام یک بند از شعر در آن دست میبرد.
|
|
پس از ۱۸۴۰، شومان به سنفونی و موسیقی مجلسی رو آورد، انتخابی که ممکن است تأثیر پذیرفته از کلارا بوده باشد زیرا او در خاطراتش چنین نوشته است: 'خیلی خوشحالم که روبرت سرانجام قلمروئی در خور تخیل سرشارش یافت' . چهار سنفونی شومان از نظر نمود برجستهٔ یک تم تغزلی بهعنوان تم دوم، استفاده از تغییر و تبدیلهای تماتیک و ارتباط میان موومانها، آثاری رمانتیک بهشمار میآیند.
|
|
- صعود (AUFSCHWUNG)
از مجموعهٔ قطعههای فانتزی (FANTASTESTüCKE)
اپوس ۱۲(۱۸۳۷):
|
صعود یکی از قطعههای مجموعهای هشت قطعهای بهنام قطعههای فانتزی برای پیانو، از شومان است که هر کدام نامهائی همچون شامگاه (Des Abends)، هوسها (Grillen)، در شب (In der Nacht)، و چشماندازهای رؤیا (Traumes Wirren) دارند. شومان نیز مانند بسیاری از دیگر هنرمندان رمانتیک به جهان خیال، دلبستگی فراوان داشت و آثارش را با تصویرها یا ایدههای شاعرانه پیوند میداد.
|
|
صعود، قطعهای است سودائی و آتشین که تمپوئی بسیار تند و ریتمی پیشبرنده دارد و تغییر ایدههای موسیقائی در آن به چالاکی صورت میگیرد.
|
|
- در ماه دلانگیز مه (IM WUNDERSCHöNEN MONAT MAI)
از مجموعهٔ عشق شاعر، اپوس ۴۸ (۱۸۴۰):
|
این قطعه سرآغاز سیکل شانزده آوازی عشق شاعر است که بر شعرهای شاعر بزرگ آلمان، هاینریش هاینه، تصنیف شده است. شومان این مجموعه را در ۱۸۴۰، 'سال آوازنویسی' خود و در دوران دشوار دوری از کلارا و درگیری در دعاوی قانونی برابر پدر او ساخته است و بیتردید عشق شاعر به احساس او نسبت به همسر آیندهاش اشاره دارد.
|
|
مقدمهٔ پیانو |
A |
در ماه دلانگیز مه، |
Im wunderschِnen Monat Mai |
|
هنگامیکه تمام غنچهها شکوفا میشدند، |
Als alle Knospen sprangen |
|
در دلم |
Da ist in meinem Herzen |
|
عشق ناگاه به فوران آمد. |
.Die Liebe aufgegangen |
|
اینترلود پیانوA |
|
در ماه دلانگیز مه |
Im wunderschönen Monat Mai |
|
هنگامیکه تمام پرندگان میخواندند، |
Als alle Vögel sangen |
|
به او معترف شدم |
Da hab ich ihr gestanden |
|
تمنا و خواهشم را. |
.Mein Sehnen und Verlangen |
پُستلود پیانو، پایان با آکورد ناپایدار. |
|
|
|
در این قطعه، که فقط ۵/۱ دقیقه به طول میانجامد، لطافت و تمنای شدید به زیبائی بیان میشود. این قطعه دارای فرم استروفیک است. شاید شومان به سبب شباهت میان دو بند شعر، که با واژههائی یکسان (در ماه دلانگیز مه، هنگامیکه تمام ...) آغاز میشوند، پرداخت استروفیک را بهکار گرفته است این آواز نیز مانند آواز قزلآلا از شوبرت، مقدمهای پیانوئی دارد که بهعنوان اینترلود میان بندهای شعر و سپس بهعنوان پُستلود در پایان آواز بار دیگر ظاهر میشود. شومان با نوسان میان چندین تونالیتهٔ گوناگون و نیز پرهیز از ایجاد حس خاتمه، حس تمنا میآفریند.
|
|
|
|
|
اما ملودی آواز که در پی آن میآید در تونالیتهٔ ماژور است.
|
|
|
|
|
اوجگیری ملودیک (که از واژههای da ist آغاز میشود) به سمت نت پایانی آواز، بیانگر ایدهٔ فوران عشق است. آکوردهای دیسونانسی که بر هجاهای آکساندار واژههای Herzen (دل) aufgegangen (فوران کرد) قرار گرفتهاند در پدید آوردن شور حسی این عبارت سهمی بهسزا دارند. چشمگیرتر از همه آنکه، پُستلود پیانو آواز را خاتمه نیافته و بر یک آکورد ناپایدار به پایان میبرد که حل نشده باقیمانده و بیان خیرهکنندهٔ 'تمنا و خواهش' است.
|
|
|
|