جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

کد، کر، کژ


کدام ابله بود احمق‌تر از آنک بر زير استاد دوکان گيرد (کيمياى سعادت)
رک: شاگرد ناسپاس تخته بر سرِ استاد مى‌زند
  کدام باد بهارى وزيد در آفاق که باز در عقبش نکبت خزانى نيست (سعدى)
رک: اندر پس هر خنده دو صد گريه مهياست
کدام باغ به ديدار دوستان مانَد؟٭
٭ کسى بهشت نگويد به بوستان مانَد  .......................... (سعدى)
کدام شوخى است که نصفش جدّى نباشد؟
کدبانو و کدخدا که با هم بسازند از خاک زر کنند
نظير: کدخدا رود بايد و کدبانو بند (از قابوس‌نامه)
کدخدا را ببين، دِه را بچاب
نظير:
کدخدا را ديده، ده را چاپيده
ـ با کدخدا بساز، ده را بتاز
کدخدا را ديده، دِه را چاپيده!
رک: کدخدا را ببين، ده را بچاپ
کدخدا رود بايد و کدبانو بند (از قابوس‌نامه)
نظير: کدبانو و کدخدا که با هم بسازند از خاک زر کنند
کدخدا موش و کدخدا گربه
نظير: 
جنبده‌اى نيست تا خودش است و سايه‌اش
ـ خودش است و دو گوشش
کدخداى دِه که مرغابى باشد در آن ده چه رسوائى باشد (عا).
رک: خانه ويران مى‌شود چون طفل گردد خانه‌دار
کدو افتاد بادمجان آمد٭
رک: کلّه‌پز برخاست سگ جايش نشست
      ٭ تمثّل:
چو تابستان رسيد و شد هوا گرم   کدو افتاد و بادمجان برآمد (کمال خجندى)
کرايهٔ پاى دزد دستهٔ جاروست
کرايه نشين خوش‌نشين است
رک: اجاره‌نشين خوش‌نشين است
کربلا رفتنت بهانه بوَد ٭
    نظير: ز آن ساکن کربلاشدستى کامروز در مقبرهٔ يزيد حلوائى نيست
٭ ............................ کربلاى تو کنج خانه بوَد (...؟)
کردار بيار و گرِد گفتار مگرد
رک: دو صد گفته چو نيم کردار نيست
کِرد پيش آر و گفت کوته کن٭
رک: دو صد گفته چون نيم‌کردار نيست
٭ .............................   با چنين گفت کِرد همره کن (سنائى)
کُرد را اگر رو بدهى با چارقش مى‌آيد (عا).
رک: گدا را که رو بدهى ادعاى قوم و خويشى مى‌کند
کردگار آن کند که خود خواهد
    رک: هر چه دلم خواست نه آن مى‌شود هر چه خدا خواست همان مى‌شود
کرده پشيمان نکرده آرمان
    نظير: آنکه بسيار يافت ناخشنود و آنکه اندک ربود ناخرسند (مسعود سعد سلمان)
کر کجا نغمهٔ داود کجا؟
    نظير: لحن داود و کرِ مادرزاد؟ آنجا که بصر نيست چه خوبيّ و چه زشتى (حافظ)
کِرکِرش هم حساب است؟
زنى فرتوت هر شام از پسر پرسيدى امروز در بازار چه مى‌گفتند؟ روزى پسر به مزاح گفت فرمان رفته [است] که همهٔ پيرزنان را که غربالى کاه از زمين توانند برداشت به شوى دهند. پيرزن که اين قوت و توانائى را نيز در خود نمى‌ديد پس از تفکرى پرسيد: کرکرش هم حساب است؟ يعنى اگر زن بتواند غربال کاه را تنها به زمين بکشاند او را نيز به شوى خواهند داد؟ (امثال و حکم دهخدا، ج ۳، ص ۱۱۹۹، ۱۲۰۰)
کرکس که از سر افتاد کلاغان نيز منقارش زنند
نظير: هر که افتاد همه ديوار را روى او مى‌غلتانند
نيزرک: مار که پير شد قورباغه سوارش مى‌شود
کرِ مادرزاد را چه به سُرنا
رک: کور و شب‌نشينى؟
کِرم پنير از خودِ پنير است
رک: آتش چنار از خود چنار است
کِرِم ‌پيله خود کفنش را مى‌تند
رک: از ماست که بر ماست
کِرم درخت از خود درخت است
رک: از ماست که بر ماست
کِرمِ سرکه از طعم انگبين ناآگاه است
کِرمِ شب‌تاب پيش چشمهٔ آفتاب چه تاب آرد؟ (دولتشاه سمرقندى)
رک: چراغ پيش آفتاب پرتوى ندارد
کرم شب‌تاب کجا گوهر شب تاب کجا (يوسف جويبارى)
رک: از اين حسن تا آن حسن صد گز رسن
کرِ مصلحتى دوا ندارد!
نظير:
باغبان را وقت ميوه گوش‌ها کر مى‌شود
     ـ گوش اگر گوش تو و ناله اگر نالهٔ ماست  آنچه البته به‌جائى نرسد فرياد است (يغما)
    ـ اى دو گوش تو کرِّ مادرزاد با توام گرمى و عتاب چه سود (منصور بن نوح سامانى)
ـ آن را که گوش ارادت گران آفريده‌اند چون کند که بشنود (سعدى)
نيزرک: يک گوشش در است، يک گوشش دروازه.
کُرّه‌اى که از اين خر است خاکش بر سر است ٭
      ٭ به تمسخر و تحقير به‌کار برند
کُرّه‌خر از خريّت پيش پيشِ مادر است!
نظير: رجّاله ز پيش و شه ز دنبال آيد
کُرّه‌ داده شتر مى‌خواهد!
نظير:
نُه مى‌دهد ده مى‌گيرد! لقمهٔ چهل و شش شاهى است
ـ بِهْ مى‌دهد دِه بگيرد
ـ کاسه جائى رود که قدح باز آيد
کريمان دوست‌تر دارند مهمان طفيلى را٭
٭ توجه بيشتر از عاشقان با بوالهوس دارد ............................. (صائب)
کژدم از خبث طبيعت بزند نيش به سنگ٭
    نظير: نيش عقرب نه از ره کين است اقتضاء طبيعتش اين است
٭ من خود از کيد عدو باک ندارم ليکن ........................ (سعدى)
کژى بهتر از راستى در کمان (عنصرى)
رک: راستيِ ابرو در کجيِ آن است


همچنین مشاهده کنید