جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

رمزگردانی


   رمزگردانی معنائی
بازنمائی ذهنی مطالب کلامی در حافظهٔ درازمدت عمدتاً نه شنیداری است و نه دیداری، بلکه مبتنی بر معانی مطالبی است که باید حفظ شود. رمزگردانی معنائی حتی در حفظ مطالبی مانند واژه‌های مجزا و ناوابسته به یکدیگر در کار است، اما در مورد مطالب متشکل از جمله‌ها بارزتر است. چند دقیقه پس از شنیدن هر جمله، آنچه می‌توان به‌یاد آورد یا بازشناسی کرد، معنی آن جمله است: فرض کنید این جمله را می‌شنوید: 'نویسندهٔ کتاب، نامهٔ مفصلی به شورا نوشت.' شواهد حاکی است که دو دقیقه بعد نمی‌توانید تشخیص دهید همین جمله را شنیده‌اید یا جملهٔ زیر را که با آن هم‌معنی است. 'نامهٔ مفصلی نویسنده به شورا نوشت' (ساکس - Sachs در ۱۹۶۷).
رمزگردانی معنائی در به‌یاد سپردن مطالب در زندگی روزمره بسیار رایج است. افراد در گزارش‌های خود از رویدادهای پیچیدهٔ سیاسی یا اجتماعی ممکن است بسیاری از جزئیات (مثلاً کی به کی چه گفت؟ فلان چیز، کی گفته شد؟ چه کس دیگری آنجا بود؟) را درست به‌خاطر نیاورند اما می‌توانند هستهٔ اصلی هر رویداد را، به‌درستی توصیف کنند. مثلاً در ماجرای رسوائی واترگیت (Watergate) در آمریکا در اوائل دههٔ ۱۹۷۰، معلوم شد شاهد اصلی دولت (جان‌دین) (John Dean) اشتباهات بسیاری در توصیف بعضی رویدادهای خاص مرتکب شده است، اما شهادت او دربارهٔ وقایع رویهم‌رفته درست بوده است (نیسر - Neisser در ۱۹۸۱).
هرچند توجه به‌معنی ممکن است شیوهٔ مسلط در رمزگردانی مطالب کلامی در حافظهٔ درازمدت باشد، بعضی اوقات جنبه‌های دیگری را نیز رمزگردانی می‌کنیم. برای مثال، می‌توانیم شعری را به‌خاطر بسپاریم و آن را کلمه به کلمه از حفظ بازگو کنیم! در چنین مواردی نه تنها معنای شعر، بلکه خود واژه‌ها را نیز رمزگردانی می‌کنیم. در حافظهٔ درازمدت می‌توان از رمز شنیداری هم استفاده کرد.
وقتی کسی به‌شما تلفن می‌زند و می‌گوید 'الو' ، اغلب صدای او را می‌شناسید. در این مورد شما حتماً صدای آن شخص را قبلاً در حافظهٔ درازمدت خود رمزگردانی کرده‌اید. ادراکات دیداری، مزه، و بو در حافظهٔ درازمدت رمزگردانی می‌شوند. به‌این ترتیب حافظهٔ درازمدت، رمز ترجیحی از نوع معنائی برای مواد کلامی دارد، اما می‌تواند رمزهای دیگری را نیز به‌کار گیرد.
  افزودن پیوندهای معنی‌دار
گاهی ماده‌هائی که باید به‌خاطر بسپاریم معنی دارند، اما پیوند بین آنها معنی‌دار نیست. در چنین مواردی می‌توان با ایجاد پیوندهای واقعی یا ساختگی بین ماده‌ها، حافظه را بهبود بخشید. برای مثال، کسانی که نت‌خوانی می‌آموزند باید به‌خاطر بسپارند که پنج خط حامل موسیقی با EGBDF نشان داده می‌شود. هرچند این نمادها معنی دارند (معرف نت‌هائی در صفحهٔ کلید پیانو) اما ترتیب آنها قراردادی به‌نظر می‌رسد. بسیاری از افراد این نمادها را به‌صورت این جمله درمی‌آورند: Every Good Boy Does Fine. در این جمله، نخستین حرف هر واژه، معرف یکی از نمادها است، و روابط بین واژه‌های جمله، پیوندی معنی‌دار بین نمادها برقرار می‌کند. این پیوندها حافظه را یاری می‌دهند، زیرا بین واژه‌ها گذرگاه‌های بازیابی ایجاد می‌کنند: با بازیابی کلمهٔ 'Good' بین این واژه و واژهٔ بعدی یعنی 'Boy' گذرگاه یا پیوندی به‌وجود می‌آید.
یکی از کارآمدترین شیوه‌ها برای افزایش پیوندها بسط معنای مطالب در حین رمزگردانی آنها است. هرچه رمزگردانی معنی، عمیقتر و گسترده‌تر باشد، به‌خاطر سپردن سهل‌تر می‌شود (کریک - Craik و تولوینگ، ۱۹۷۵). به‌خاطر سپردن مطالب کتاب درسی وقتی آسانتر است که به‌جای واژه‌ها، برمعنای مطالب تمرکز شود. علاوه بر آن، هرچه معنی مطلبی را در ذهن خود عمیقتر و گسترده‌تر بسط دهید، یادآوری بعدی آن آسان‌تر خواهد بود. در آزمایش برادشاو (Bradshaw) و آندرسون (۱۹۸۲) به‌مواردی از نکات فوق برمی‌خوریم. در این آزمایش، آزمودنی‌ها مطالبی دربارهٔ افراد مشهور می‌خواندند و می‌بایست بعداً آن را به‌یاد آورند - مثلاً جملهٔ 'موتسارت - Mozart در دوره‌ای بحرانی از زندگیش از مونیخ به پاریس رفت.' برخی از این مطالب با ذکر علت یا پیامدشان بسط داده شده بودند. مثلاً گفته شده بود: 'موتسارت به‌خاطر رهائی از یک گرفتاری عشقی می‌خواست از مونیخ برود.' مطالب دیگر بدون بسط معنائی ارائه شده بود. پس از آن، آزمودنی‌ها به آزمون حافظه شامل سؤال‌هائی دربارهٔ مطالب اصلی (بدون بسط معنائی) پاسخ دادند. نتیجه نشان داد که مطالب همراه با بسط معنائی بهتر به‌یاد می‌ماند تا بدون بسط معنائی. به‌نظر می‌رسد با افزودن علت (یا پیامد) به بازنمائی حافظه، آزمودنی‌ها به‌شیوهٔ زیر، بین علت و مطلب اصلی، گذرگاه بازیابی ایجاد می‌کردند. هنگام یادآوری، آزمودنی‌ها می‌توانستند مطلب اصلی را مستقیم و یا غیرمستقیم، با دنبال کردن گذرگاه ایجاد شده از علت، بازیابی کنند. حتی اگر مطلب اصلی به‌کلی فراموش می‌شد، باز هم آزمودنی‌ها می‌توانستند با بازیابی علت، مطلب اصلی را استنباط کنند.
نتایجی مانند آنچه در بالا آمد، به پیوندی تنگاتنگ میان فهمیدن و حافظه اشاره دارد. هرچه مطلبی را بهتر بفهمیم متوجه پیوندهای بیشتری بین اجزاء آن می‌شویم. از آنجا که این پیوندها در نقش حلقه‌های زنجیرهٔ بازیابی عمل می‌کنند، هرچه بهتر بفهمیم، بهتر به‌یاد می‌آوریم.


همچنین مشاهده کنید