پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

هیپنوتیسم (۲)


   تلقین هیپنوتیسمی (hypnotic suggestion)
با تلقین، رفتارها و تجارب گوناگونی در هیپنوتیسم‌شدگان ایجاد می‌شود. مثلاً ممکن است کنترل حرکتی شخص تغییر کند، خاطره‌های تازه زوال یابند یا خاطره‌های قدیمی دوباره به‌خاطر آیند، و تغییرات بارزی در ادراک‌های جاری شخص رخ کند.
  کنترل حرکت
در برابر تلقین‌های مستقیم. بسیاری از افراد هیپنوتیسم‌شده حرکات غیرارادی نشان می‌دهند. برای مثال، اگر شخص سرپا بایستد و بازوهایش را طوری باز کند که دست‌هایش رو به‌روی هم باشند و در این حالت به او تلقین شود که دست‌هایش به‌سوی یکدیگر جذب می‌شوند، فوراً دست‌هایش به‌حرکت درمی‌آیند و آزمودنی احساس می‌کند دست‌هایش را نیروئی به‌حرکت درمی‌آورد که خودش منبع آن نیست. تلقین مستقیم می‌تواند حرکت را بازداری نیز بکند. اگر به آزمودنی تلقین‌پذیر بگویند دستش خشک شده است (مانند میلهٔ آهنی یا دستی که آن را گچ گرفته باشند) و سپس از او بخواهند دستش را خم کند، او یا قادر به این کار نخواهد بود و یا با کوششی بیش از حد معمول موفق به این کار خواهد شد. البته پاسخ اخیر در مقایسه با حرکت تلقین‌شده کمتر دیده می‌شود.
کسانی که از خواب هیپنوتیسم‌ بیدار می‌شوند ممکن است در برابر علامتی که قبلاً هیپنوتیسم‌کننده تعیین کرده، پاسخ حرکتی معینی نشان دهند. این پاسخ را پاسخ پس‌هیپنوتیسمی (posthypnotic response) می‌نامند. حتی وقتی تلقین قبلی فراموش شده باشد، آزمودنی‌ها با نوعی احساس اجبار دست به‌ رفتار تلقین‌شده خواهند زد. هرچند در این موارد آزمودنی‌ها می‌کوشند با توسل به دلایلی رفتار خود را منطقی جلوه دهند، اما در هرحال، در اجراء آن، حالت اجبار وجود دارد. برای مثال، مرد جوانی پس از آنکه هیپنوتیسم‌کننده عینک خود را برداشت (علامت از پیش تعیین‌شده) پنجره را باز کرد و برای توجیه عمل خود اظهار داشت به‌نظر می‌رسد هوای اتاق کمی کثیف است.
   یادزدودگی پس‌هیپنوتیسمی (posthypnotic amnesia)
با تلقین هیپنوتیسم‌کننده، شخص ممکن است وقایعی را که در طول هیپنوتیسم‌ روی داده فراموش کند، و در عین حال، با ظهور علامتی از سوی هیپنوتیسم‌کننده آن را به‌خاطر آورد. این فراموشی را یادزدودگی پس‌هیپنوتیسمی نامیده‌اند. همان‌طور که در شکل توزیع یادزدودگی پس‌هیپنوتیسمی نشان می‌دهد از لحاظ یادزدودگی پس‌هیپنوتیسمی به تفاوت‌های چشمگیری بین افراد برمی‌خوریم. در پژوهشی، مطالبی که آزمودنی‌ها می‌بایستی به‌خاطر بی‌آورند ۱۰ عمل بود که در حالت هیپنوتیسم انجام داده بودند. چند آزمودنی هر ۱۰ مورد را به یاد داشتندیا فقط یکی دو مورد را فراموش کرده بودند. اگثر آنان ۴ یا ۵ مورد را از یاد برده بودند، و تعداد در خور توجهی از آنان نیز هر ۱۰ مورد را فراموش کرده بودند.
آزمودنی‌ها در حالت هیپنوتیسم ۱۰ عمل انجام دادند و سپس دستورهائی برای یادزدودگی پس‌هیپنوتیسمی دریافت داشتند. وقتی بعداً از آزمودنی‌ها سؤال شد که در طول هیپنوتیسم چه وقایعی اتفاق افتاده است، تعداد اعمالی که آنها فراموش کرده بودند متفاوت بود. میزان فراموشی آزمودنی‌ها بین صفر تا ۱۰ ماده در نوسان بود. در این آزمایش ۴۹۱ آزمودنی شرکت داشتند و نمودار فوق تعداد آزمودنی‌ها را در هریک از سطوح فراموشی نشان می‌دهد. این نمودار حاکی از توزیع دونمائی یادزدودگی پس‌هیپنوتیسمی با نقطه‌های پیشینهٔ ۴ ماده و ۱۰ ماده فراموشی است (اقتباس از کوپر - Cooper در ۱۹۷۹).
این نوع توزیع دونمائی که حاکی از وجود دو گروه متمایز است در بسیاری از بررسی‌های مربوط به یادزدودگی پس‌هیپنوتیسمی دیده شده است. بیشتر آزمودنی‌ها بیشتر مطالب را به‌یاد آوردند و این عملکرد احتمالاً نمودار وضع هیپنوتیسم‌پذیران متوسط‌الحال است. هیپنوتیسم‌پذیران تمام‌عیار که گروه کوچکتری هستند هر ۱۰ مورد را فراموش کرده بودند. گروه کوچکتر، یعنی آزمودنی‌هائی که هر ۱۰ مورد را فراموش کرده بودند، هیپنوتیسم‌پذیران تمام‌عیار به‌شمار می‌آیند. تفاوت‌هائی که در میزان یاد‌آوری این دو گروه به‌دنبال تلقین پس‌هیپنوتیسمی دیده می‌شود ظاهراً ارتباطی با توانائی حافظه ندارد: وقتی با ظهور علامت از پیش تعیین‌شدهٔ هیپنوتیسم‌کننده، فراموشی از بین برود بین گروهی که یادزدودگی بیشتر و گروهی که یادزدودگی کمتری نشان داده بود تفاوتی از لحاظ یاد‌آوری مطالب دیده نمی‌شود. بعضی از پژوهشگران معتقد هستند که هیپنوتیسم موقتاً توانائی شخصی را برای بازیابی مادهٔ خاصی از حافظه مختل می‌کند اما اثری در اندوختهٔ واقعی حافظه ندارد (کیل‌استروم، ۱۹۸۷).
   واپس‌روی سنی (age regression)
در پاسخ به تلقین هیپنوتیسمی، برخی افراد می‌توانند رویدادهائی از دوره‌های قبلی زندگی، مثلاً، جشن زادروز ده سالگی خود را دوباره تجربه کنند. این رویدادها برای برخی آزمودنی‌ها تصویری هستند، طوری که گوئی بر صفحهٔ تلویزیون ظاهر می‌شوند. آزمودنی‌ها می‌دانند که در صحنه حضور دارند و تماشاگر آن هستند، اما احساس نمی‌کنند که سازندهٔ آن صحنه هستند. در نوع دیگری از واپس‌روی سنی، این احساس به آزمودنی‌ها دست می‌دهد که گوئی خودشان آن رویدادها را دوباره تجربه می‌کنند. برای مثال، ممکن است لباسی را که پوشیده‌اند توصیف کنند، دستی به‌‌موی خود بکشند و دربارهٔ بلندی آن چیزی بگویند، یا همکلاسی‌های دبستانی خود را بازشناسی کنند. گهگاه طی واپس‌روی سنی، زبان دورهٔ کودکی که مدت‌ها است فراموش شده، ظاهر می‌گردد. برای مثال، پسری که در آمریکا از والدین ژاپنی‌تبار متولد شده، در سنین اولیه به زبان ژاپنی سخن می‌گفته و بعدها آن را فراموش کرده بود، در حالت هیپنوتیسم، دوباره به زبان ژاپنی صحبت کرد (فرام - Fromm در ۱۹۷۰).
   توهمات مثبت و منفی
داشتن برخی تجربه‌های هیپنوتیسمی مستلزم آن است که شخص از استعداد هیپنوتیسم‌پذیری بیشتری برخوردار باشد. مثلاً، نسبتاً نادر است که تحریف‌های ادراکی روشن و متقاعدکننده‌ای از نوع توهم به شخص دست دهد. در مورد امکان دو نوع توهم ناشی از تلقین شواهد محکمی در دست است: توهمات مثبت (positive hallucinations) که در آنها آزمودنی شیئی را می‌بیند یا صدائی را می‌شنود که در واقع وجود ندارد، و توهمات منفی (negative hallucinations) که در آن آزمودنی چیزی را که معمولاً قابل ادراک است ادراک نمی‌کند. بسیاری از توهم‌ها، هر دو عنصر مثبت و منفی را در خود دارند. مثلاً وقتی آزمودنی در حالت هیپنوتیسم نخواهد شخصی را که روی صندلی نشسته ببیند (توهم منفی)، قسمت‌هائی از صندلی را می‌بیند که معمولاً از نظر پنهان است (توهم مثبت).
توهم از طریق تلقین پس‌هیپنوتیسمی نیز ممکن است ایجاد شود. برای مثال، ممکن است به آزمودنی‌ها گفته شود که به‌محض بیدارشدن از حالت هیپنوتیسم تخواهند دید خرگوشی در دست دارند و نوازش می‌کنند و خرگوش می‌پرسد 'ساعت چند است؟' دیدن و نوازش خرگوش برای بسیاری از این آزمودنی‌ها امری عادی است. اما وقتی متوجه می‌شوند که دارند وقت را اعلام می‌کنند، شگفت‌زده می‌شوند. و سعی می‌کنند رفتار خود را به‌نحوی توجیه کنند. نمونه‌ای از واکنش‌های آنها این است: 'راستی ببینم کسی از من ساعت را پرسید؟ شاید بی‌معنی باشد، اما مثل اینکه خرگوشی بود که این سؤال را از من کرد. اما خرگوش که حرف نمی‌زند!'
از توهمات منفی می‌توان به‌طور مؤثری برای مهار کردن درد استفاده کرد. در اغلب موارد، با هیپنوتیسم، درد متوقف می‌شود، حتی اگر منشاء آن، مثلاً سوختگی شدید یا شکستگی استخوان، هنوز هم پابرچا باشد. ناتوانی از ادراک چیزی (درد) که معمولاً باید ادراک شود در ردیف توهمات منفی قرار دارد. لازم نیست هیپنوتیسم درد را به‌کلی متوقف کند تا آن را در تسکین درد، سودمند بدانیم. همین‌که کمی از شدت درد، ولو به‌میزان ۲۰ درصد، کاسته شد، ممکن است برای بیمار قابل تحمل گردد. تحقیقات آزمایشی نشان داده که بین مقدار کاهش درد و نمرهٔ هیپنوتیسم‌پذیری رابطهٔ نزدیکی وجود دارد (کراسیلنک - Crasilneck و هال - Hall در ۱۹۸۵؛ هیلگارد و هیلگارد، ۱۹۷۵).


همچنین مشاهده کنید