جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

ثبات ادراکی (۲)


   ثبات اندازه (size constancy)
دربارهٔ ثبات اندازه بیش از دیگر انواع ثبات تحقیق شده است. ثبات اندازه به این معنی است که اندازهٔ شیء، صر‌ف‌نظر از فاصلهٔ آن از بیننده، نسبتاً ثابت می‌ماند. وقتی فاصله ما از شیء بیشتر می‌شود، معمولاً فکر نمی‌کنیم که شیء کوچکتر شده است. از فاصلهٔ ۳۰ سانتی‌متری به سکه‌ای نگاه کنید و بعد به اندازهٔ طول دست خود آن را دورتر ببرید. آیا حالا سکه کوچکتر به‌نظر می‌رسد؟ تغییر اندازهٔ سکه محسوس نیست، حال آنکه می‌دانیم تصویر شبکیه‌ای سکه در فاصلهٔ ۶۰ سانتی‌متری نصف تصویر آن در فاصلهٔ ۳۰ سانتی است (شکل ثبات اندازه).
   وابستگی به نشانه‌های فاصله
مثال سکهٔ متحرک گویای آن است که در ادراک اندازهٔ شیء، علاوه بر اندازهٔ تصویر شبکیه‌ای باید چیز دیگری را نیز درنظر گرفت. این چیز اضافی، فاصلهٔ ادراکی شیء است. بیش از صد سال پیش در ۱۸۸۱، امرت (Emmert) توانست نشان دهد که تخمین اندازهٔ شیء بستگی به فاصلهٔ آن از بیننده دارد. روش هوشمندانه‌ای که وی به‌کار برد، تخمین اندازهٔ پس‌تصویر (afterimage) بود.
امرت نخست آزمودنی‌ها را وامی‌داشت مدت یک دقیقه به مرکز یک شکل (مانند شکل آزمایش امرت) چشم بدوزند. سپس به پردهٔ سفیدی نگاه می‌کردند و پس‌تصویر را می‌دیدند. وظیفهٔ آنان تخمین اندازهٔ پس‌تصویر بود، و متغیر مستقل عبارت بود از فاصلهٔ آزمودنی تا پرده. از آنجا که اندازهٔ شبکیه‌ای پس‌تصویر، صرف‌نظر از فاصلهٔ شخص تا پرده، یکسان است، بنابراین هرگونه تغییر در تشخیص اندازهٔ پس‌تصویر باید ناشی از فاصلهٔ ادراکی آن باشد. در عمل نیز وقتی پرده در فاصلهٔ دورتری قرار داشت، پس‌تصویر باید ناشی از فاصلهٔ ادراکی آن باشد. در عمل نیز وقتی پرده در فاصلهٔ دورتری قرار داشت، پس‌تصویر آن بزرگ، و زمانی‌که نزدیکتر بود، پس‌تصویر آن کوچک دیده می‌شد. آزمایش امرت چنان ساده است که هرکسی می‌تواند آن را اجراء کند.
براساس چنین آزمایش‌هائی، امرت اعلام داشت که اندازهٔ ادراکی شیء تابع دو عامل است: الف- اندازهٔ شبکیه‌ای شیء؛ و ب- فاصلهٔ ادراکی شیء. دقیق‌تر بگوئیم، اندازهٔ ادراکی شیء برابر است با حاصل‌ضرب اندازهٔ شبکیه‌ای در فاصلهٔ ادراکی. این را اصل تغییرناپذیری اندازه - فاصله می‌نامند. این اصل، ثبات اندازه را چنین توجیه می‌کند: هرچه شیء در فاصلهٔ دورتری باشد، اندازهٔ شبکیه‌ای آن کوچکتر است، اما اگر نشانه‌های فاصله موجود باشد، فاصلهٔ ادراکی افزایش می‌یابد. از این‌رو، حاصل‌ضرب اندازهٔ شبکیه‌ای در فاصلهٔ ادراکی تقریباً ثابت می‌ماند، که این به‌معنی ثابت ماندن اندازهٔ ادراکی است. مثالی می‌زنیم: وقتی کسی قدم‌زنان از شما دور شود اندازهٔ تصویر او روی شبکیهٔ چشم شما کوچکتر، اما در عین حال فاصله ادراکی وی نیز زیادتر می‌شود. این دو تغییر یکدیگر را خنثی می‌کنند و در نتیجه، ادراک شما از اندازهٔ شخص نسبتاً ثابت می‌ماند.
   خطاهای ادراکی (illusions)
اصل تغییر‌ناپذیری اندازه - فاصله می‌تواند مبنای درک بعضی از خطاهای ادراکی باشد. (خطای ادراکی، دریافت ادراکی نادرست یا تحریف شده است). بهترین نمونهٔ خطای ادراکی اندازه، خطای ادراکی ماه است. ماه در نزدیکی افق ۵۰ درصد بزرگتر از وقتی دیده می‌شود که در سمت‌الرأس (وسط آسمان) باشد، به‌رغم اینکه تصویر شبکیه‌ای آن در هر دو موقعیت یکسان است. توجیه این خطای ادراکی این است که فاصلهٔ ادراکی از افق بیش از فاصلهٔ ادراکی از سمت‌الرأس ارزیابی می‌شود، و از این‌رو ادراک فاصلهٔ طولانی‌تر به ادراک اندازهٔ بزرگتر منجر می‌شود (راک - Rock و کافمن - Kaufman در ۱۹۶۲).
یکی دیگر از خطاهای ادراکی اندازه، خطای اتاق ایمز (Ames room) است (به‌نام مخترعش آدلبرت ایمز - Adelbert Ames). شکل اتاق ایمز نمای اتاق ایمز از دید ناظری است که از روزنهٔ کوچکی به آن نگاه می‌کند. پسربچه در گوشهٔ چپ اتاق (عکس سمت چپ) در مقایسه با وقتی که در گوشهٔ راست اتاق است (عکس سمت راست) بسیار کوچکتر به‌نظر می‌رسد، حال آنکه هر دو عکس، همزمان از همان پسربچه گرفته شده است. در اینجا ثبات اندازه مخدوش شده است. اما چرا؟ علتش ساخت اتاق است. با اینکه این اتاق برای کسی که از روزنه به آن نگاه می‌کند مانند اتاقی مستطیلی شکل و معمولی به‌نظر می‌آید، اما شکل آن در واقع به‌گونه‌ای است که فاصلهٔ گوش چپ آن از ما، دوبرابر فاصلهٔ گوشهٔ راست آن از ما است (شکل واقعی اتاق ایمز). از این‌رو پسربچهٔ تصویر سمت چپ در واقع بسیار دورتر از پسربچهٔ تصویر سمت راست است، و درنتیجه تصویر کوچکتری از آن برروی شبکیه می‌افتد. اما چون بر این باوریم که به اتاقی معمولی نگاه می‌کنیم درصدد تصحیح تفاوت فاصله برنمی‌آئیم و می‌پنداریم که هر دو پسربچه در فاصله‌ای یکسان از ما قرار دارند. در واقع فرض معمولی بودن اتاق، مزاحم اصل تغییرناپذیری اندازه - فاصله می‌شود و درنتیجه ثبات اندازه از بین می‌رود.
با اینکه تا اینجا نمونه‌های ما از ثبات ادراکی محدود به بینائی بوده، با این حال در سایر حواس نیز به ثبات ادراکی برمی‌خوریم. برای مثال، اگر بسامد همهٔ نت‌های یک آهنگ دوبرابر شود، باز هم همان آهنگ را می‌شنویم. در هریک از حس‌ها، ثبات ادراکی به روابط بین ویژگی‌های محرک وابسته است: مثلاً رابطه بین اندازهٔ شبکیه‌ای و فاصله (در مورد ثبات اندازه)، رابطه بین شدت درخشندگی دو ناحیهٔ مجاور (در مورد ثبات درخشندگی)، و جز اینها.


همچنین مشاهده کنید