سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا

آرامش در سکوت


معمولاً براى قدرشناسى از کسى که تربيت شده مى‌گويند: 'او خيلى با تربيت است!' اصطلاح با تربيت را در مورد افرادى به‌کار مى‌برند که به موقع سلام مى‌کنند، شب به‌خير مى‌گويند، تشکر مى‌کنند، هنگام غذا خوردن رفتارى مؤدبانه دارند، حرف ديگران را قطع نمى‌کنند و غيره.
زمانى فرا رسيد که اين سنت‌ها ارزش خود را از دست دادند، ولى امروزه بار ديگر اهميت يافته‌اند، و اين خوب است زيرا اگر کودک چون موجودى با فرهنگ رفتار کند، زندگى ديگران آسان‌تر مى‌شود. در عين حال چنين کودکى خود را براى آينده‌اى آماده مى‌کند که در آن ارتباط با ديگران بسيار اهميت دارد. پس بايد مرتب تکرار کنيم 'با دهان پُر حرف نزن' .
البته تربيت در فراگيرى ادب و رعايت آداب غذا خوردن خلاصه نمى‌شود، ولى اينها نيز بسيار اهميت دارند، و اگر نخست دربارهٔ آنها سخن مى‌گويم به اين دليل است که مى‌خواهم خودم را با داورى‌هاى سنتى تطبيق دهم. افزون بر اين احترام به اين رها و روش‌ها به معناى احترام به ديگران است که بى‌آن روابط اجتماعى دشوار مى‌شود. اما پس از اين مقدمه چينى لازم، دربارهٔ مطالب اساسى سخن بگوئيم.
تعريف تربيت در چند صفحه ناممکن به‌نظر مى‌رسد، مگر آنکه مانند 'فرويد' منکر همه چيز بشويم و بگوئيم: 'در هر حال، هر کارى بکنيد هميشه اشتباه کرده‌ايد' . در اين صورت هر تعريف و هر توصيه‌اى بيهوده جلوه مى‌کند.
من تا اين اندازه بدبين نيستم، ولى گمان مى‌کنم هر کس با وجود تمام خوانده‌ها، ديده‌ها و شنيده‌هايش، فرزندانش را يا مانند خود يا درست برعکس خود بار مى‌آورد. وقتى شرح کودکى افراد را مى‌خوانم، از اين نکته تعجب مى‌کنم که حتى اگر دوران کودکى افراد را مى‌خوانم، از اين نکته تعجب مى‌کنم که حتى اگر دوران کودکى راوى سخت و دشوار بوده است، و حتى اگر او را با سخت‌گيرى بسيار تربيت کرده‌اند، چنانچه احساس کرده که او را دوست داشته‌اند، با احساسى لطيف از آن دوره ياد مى‌کند و فرزندان وى را مانند خود بار مى‌آورد.
در مقابل، اگر راوى در آن دوره رنج برده و والدينش را بى‌انصاف پنداشته است، همواره از داشتن رفتارى چون آنها مى‌پرهيزد و فرزندانش را برعکس خود بار مى‌آورد.
پس رفتار والدين تا حدودى مشروط است. ولى اگر آنها چند نکته را به خاطر داشته باشند، از آزادى و ابتکار عمل خود در اين زمينه استفاده مى‌کنند.
نخست بايد بدانيد که تربيت و پرورش کودک قبل از هر چيز به اين معنا است که او را در راه مستقل شدن يارى دهيد. در اين راه کودک بايد مراحل پياپى کاهش از وابستگى را پشت سر بگذارد، اين مراحل از طفوليت شروع مى‌شود.
تولد، از شير گرفتن، مدرسه رفتن مراحلى است که به‌تدريج به طفل مى‌آموزد از شما جدا شود. گوئى او مى‌فهمد سرنوشتش اين است که شما را ترک کند. طفلى که هنوز بيش از دو قدم برنمى‌دارد، از اينکه شما مى‌خواهيد دست وى را بگيريد عصبانى مى‌شود. هنوز به درستى سخن گفتن را نياموخته که مى‌گويد: 'من نى‌نى نيستم!' و مثل يک ترجيح‌بند تکرار مى‌کند: 'وقتى که من بزرگ شدم...' او براى تقليد از بابا، مامان و خواهر بزرگ‌تر خود مى‌خواهد تمام کارهايش را خود انجام دهد. اگر مايل است ليوانش را به تنهائى به‌دست بگيرد، از سر بهانه‌جوئى نيست. تمايل او به رها کردن دست شما در خيابان يا تنها به مدرسه رفتن، کاملاً طبيعى است، از طرفى همين تمايل به بزرگ شدن است که هر روز باعث پيشرفت او مى‌شود.
والدين هميشه به پيشرفت کودک به‌سوى کسب استقلال علاقه‌مند نيستند. اين کار به زمان نيازمند است: البته اگر خودمان بندکفش کودک را ببنديم آسان‌تر از آن است که با شکيبائى منتظر شويم تا او خود اين کار را انجام دهد. از نظر روانى هم براى مادر قبول اينکه کودک ديگر به او نيازى ندارد دشوار است.
به همين دليل پاره‌اى از خانم‌ها که چندين بچه دارند مى‌گويند: 'من دوران نوزادى آنها را دوست دارم' . منظور دورانى است که کاملاً به مادر وابسته‌اند.
در واقع مادر که زير بار کار زياد خسته است، اغلب با صداى بلند از وضع خود شکايت مى‌کند ولى در دل از اينکه وجود وى تا اين حد ضرورى است لذت مى‌برد.
براى اينکه کودک کارآمد شود، شکيبائى لازم است، هر بار که او در راه استقلال گامى برمى‌دارد، احساس رضايت خاطر مى‌کند، و به اين قيمت است که بزرگ‌ مى‌شود.
اگر از فکر کردن دربارهٔ اين جدائى‌ها دلتنگ مى‌شويد، براى آرامش خاطر شما آنچه را از ته دل به آن معتقدم بيان مى‌کنم: 'هر قدر بيشتر بگذاريد کودک مسقتل شود، پيوند آنها با او محکم‌تر خواهد شد. اين تنها يک نقطه نظر خوش‌بينانه نيست، بلکه واقعيتى است که بارها آزموده شده است' .
معمولاً والدين گمان مى‌کنند که هر پيشرفتى قطعى است و گذار از مرحلهٔ طفوليت به بزرگسالى تنها با افزايش دستاوردها و انباشته شدن پيشرفت‌ها صورت مى‌پذيرد. ولى مسئله به اين سادگى نيست. پيشرفت در يک زمينه اغلب با عقب رفتن يا ايستائى در زمينه‌اى ديگر همراه است: براى مثال کودک شروع به راه رفتن مى‌کند، و ناگهان در زمينهٔ سخن گفتن نيز پيشرفتى چشمگير دارد، ولى در اين هنگام ديگر در زمينهٔ راه رفتن پيشرفتى نمى‌کند.
در عمل، رشد کودک در تمام زمينه‌ها مرحله به مرحله است، او يک گام به جلو برمى‌دارد و دو گام به عقب و سپس با موانعى رو‌به‌رو مى‌شود که جلو پيشرفت او را مى‌گيرند.
- خيال‌پردازى:
خيلى زود و حتى گاهى پيش از تولد نوزاد، دربارهٔ آيندهٔ او خيال‌پردازى مى‌کنيم. در رؤياهاى ما او قهرمان اسکى، خلبان هواپيما، موسيقيدان، پزشک، هنرپيشه يا مهندس است. هرگز او را در لباس حرفه‌اى معمولى و پيش پا افتاده نمى‌بينيم، بلکه براى وى آن شغلى را مجسم مى‌کنيم که خود ما نتوانسته‌ايم به آن دست يابيم يا جرأت نکرده‌ايم به‌دنبال آن برويم. خلاصه انتظار داريم فرزند ما به رؤياهاى ما جامهٔ عمل بپوشاند.
اما آيا فرزند شما خواهد توانست آروزهاى شما را برآورده کند؟ آيا اين کار از همان ابتدا او را در جهتى هدايت نمى‌کند که به آن تمايلى ندارد؟ و زمينه نامرادى او و شما را فراهم نمى‌آورد؟
گاهى برعکس اين کودک است که خيا‌ل‌پردازى مى‌کند: در رؤياهاى کودکى مأمور آتش‌نشانى، و کمى بعد قهرمان فوتبال است، کودکان به‌ندرت رؤياى نويسنده شدن را در سر مى‌پرورند.
'وينيکوت ـ Winnictt' در اين مورد مى‌گويد: شما هم با فرزندتان خيال‌پردازى کنيد. من دوست دارم به گفتهٔ او بيفزايم: همراه با فرزندتان خيال‌پردازى کنيد ولى مراقب باشيد. بايد بفهميد که آيا او استعداد لازم را براى آنچه برگزيده است دارد يا نه، چون شکست او به منزلهٔ شکست شما است. در واقع، بايد به فرزندتان کمک کنيد تا بفهمد براى چه کارى ساخته شده است. اين کار آسان نيست، و حتى يکى از دشوارى‌هاى مهم تعليم و تربيت به‌شمار مى‌آيد.
شايد بگوئيد که در هر حال هنوز خيلى زود است که دربارهٔ برآوردن رؤياهاى مربوط به آيندهٔ طفلى به اين کوچکى فکر کنيم. ولى ويژگى اصلى رؤيا اين است که در آن زمان توجه نداشته باشيم. طفلى که تازه زندگى خود را آغاز کرده، گمان مى‌کند هر کارى براى او امکان‌پذير است و هيچ‌کس نمى‌تواند خلاف آن را به او ثابت کند.
   آرامش در سکوت
هيچ کارى حساس‌تر از توصيه کردن در مورد مسائل تربيتى و آموزشى نيست. اين مسائل ويژگى‌هاى کلى دارند که تطابق آنها با گوناگونى کودکان و والدين آنها بسيار مشکل است.
در مورد ارزش گفته‌هايتان خيالاتى نشويد، آنچه به فرزندتان مى‌گوئيد به اندازهٔ اعمالى که در مقابل چشمان او انجام مى‌دهيد، ارزش ندارد. اوامر و نواهى شما شخصيت او را نمى‌سازد، بلکه طرز رفتار، سليقه و گفتارتان و همچنين واکنش‌هاى شما در برابر همسر و دوستان شما بر او تأثيرى اساسى مى‌گذارد. بنابراين به اخلاق خود، خنده‌هايتان، کتاب‌ها و مجلاتى که مى‌خوانيد، صفحه‌ها و نوارهائى که گوش مى‌کنيد و حتى برنامه‌هاى تلويزيونى که تماشا مى‌کنيد، توجه داشته باشيد.
بدون اينکه کودک را مستقيماً مخاطب خود قرار دهيد، و به او قوانينى را تحميل کنيد، با زندگى در مقابل او، آنچه را بايد بداند به او مى‌آموزيد. در صورت تضاد اعمال شما با گفته‌هاى شما بايد بدانيد که تأثير اعمال شما بيشتر است. آموزش در سکوت والاترين نوع تربيت است.


همچنین مشاهده کنید