جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

تعليم و تربيت


اکثر مردم هنگامى به فکر تعليم و تربيت مى‌افتند که خود صاحب فرزند مى‌شوند. به‌طور يقين شما و شوهر شما نيز تربيت خانوادگى خود را هم به خاطر مى‌آوريد. آيا بايد همان روش تربيت را اعمال کنيد يا آن را تغيير دهيد؟ ملايمت صحيح است يا سختگيري؟ شما اميدواريد که تربيت فرزندتان بسيار سهل و راحت خواهد بود. و بالاخره آنچه در توان داريد در مراقبت از او دريغ نمى‌ورزيد و طبيعى است که او را از صميم قلب دوست داريد. امّا تعليم و تريبت هيچ طفلى، حتّى آنکه کاملاً سالم و طبيعى است به سهولت قابل اجراء نيست. در طول دوران تربيتِ هر طفلى مسائل و مشکلات پديد مى‌آيد، ما نبايد به خود بباليم که قادر خواهيم بود فرزند خود را به‌طور دلخواه تغيير بدهيم. درست است که در يک خانوادهٔ خوب مسائل راحت‌تر حل مى‌شوند ليکن در هر حال تعليم و تربيت نيز وجود دارد و آن را شما شخصاً تجربه خواهيد کرد.
چه کسى بايد در حقيقت طفل را تربيت کند؟ در سال‌هاى اول طفوليت، 'مادر' بلکه حتى در تمام فصول دوران کودکى. اصولاً مادر کسى است که هيچکس نمى‌تواند جاى او را بگيرد. دنياى اطفال بى‌نهايت متنوع، رنگارنگ و تغييرپذير است البته براى کسى که واقعاً و عميقاً با طفل زندگى مى‌کند. مادرى که خارج از منزل به‌کارى مشغول است از اين تحولات غافل مى‌ماند و طفل نيز از اين مزايا محروم خواهد ماند. اما اشتغال بانوان به‌کار نه فقط در کشور ما بلکه در اکثر ممالک دنيا روز به روز بيشتر مى‌شود. اين امر اکنون به‌صورت مسئله‌اى داغ در مطبوعات، مجلس و کنگره بررسى مى‌شود و براى يافتن راه حل تلاش مى‌کنند. دلايل زيادى وجود دارد که بانوان را مجبور به اشتغال مى‌نمايد. يکى از آنها اين است که دنيا مدام در حال تغيير و تحول است و در نتيجه روابط اشخاص نيز با يکديگر تغيير مى‌کند. مانند روابط ما بين زن و مرد تو پير و جوان. در اين تغييرات و تجديد سنّت‌ها فقط اطفال هستند که بيشترين بار تأسف و غم را بدوش مى‌کشند. چه در هنگام ترقى و صعود جامعه و چه زمانى که استانداردهاى زندگى و جامعه به رکود و سقوط کشيده مى‌شود.
البته معنى ندارد که ما اشتغال به‌کار بانوان را يک‌باره و به سادگى رد کنيم. ما نمى‌توانيم چرخ زمان را به‌عقب برگردانيم. اما مى‌توانيم تقاضا کنيم که به احتياج مبرم فرزندان به‌وجود مادر، توجه کنيد و از خود پرسش کنيد آيا بهتر نيست که در منزل بمانيد. طفل به گرمى آشيانه احتياج دارد. او بايد خود را در آغوش و در پناه شما ايمن و خوشبخت احساس کند. از طرف ديگر هر روز بيش از پيش علم پزشکى به ارتباط ما بين بيمارى‌هاى جسمى و روحى پى مى‌برد و صحه مى‌گذارد. همچنين ثابت شده است که سال‌هاى اوليه همهٔ کودکان براى پايه‌گذارى سلامت، استعدادها، و کليه خصوصيت‌هاى بشرى داراى اهميت فوق‌العاده‌اى است و اگر در اين سنين همه چيز مرتب بود مى‌توان خاطر جمع شد که فرزند ما بعدها به زندگى مسلط و غاب خواهد بود.
ما از مادر زياد حرف زديم اما اهميت وجود پدر نيز براى کودک کمتر از مادر نيست! در دنياى جديد کار، پدر صبح زود از خانه خارچ مى‌شود و غروب مراجعت مى‌کند. اکثراً او در طول هفته موفق به ديدار فرزند خود نمى‌شود. اين مسئله اکنون بسيار سر زبان‌ها است که مرد امروزى نقش خود را به‌عنوان پدر از دست داده است. اما طفل نه تنها به مادر که به پدر نيز احتياج دارد! بله پدر را بيشتر از مادر سرمشق خود قرار مى‌دهد. طفلى که فاقد پدر است در ابتدا ناخودآگاه و سپس با علم خود به آن، از اين محروميت افسوس مى‌خورد. او در جستجوى طرز رفتار مردانه و به‌دنبال خصوصيات مردانگى است. بنابراين پدر بايد تا حدّى که مقدور است با فرزند خود مشغول شود و به او بپردازد. کودکان را بايد متوجه ساخت و به آنان آگاهى داد که پدر براى گذراندن زندگى و آسايش افراد خانواده در بيرون از منزل به‌کار مشغول است. امروزه فقط تعداد کمى از اطفال در جريان شغل و حرفهٔ پدر مى‌باشند. از قبيل صنعت‌کار، مغازه‌دار، يا کشاورز. اکثر کودکان شهرى متأسفانه از حرفه و شغل پدر خود بى‌اطلاع مى‌باشند.
خردسالان از سن ۳ سالگى کنجکاو مى‌شوند که بفهمند پدر صبح‌‌ها به کجا مى‌رود؟ در خارج از منزل چه کار مى‌کند؟ عصر چه وقت مراجعت مى‌نمايد؟ بايد از اين فرصت استفاده کرد و براى آنان توضيح داد که چگونه پدر روز را در خارج از منزل مى‌گذارند. و عصرها که خسته از کار است خوشحال است که به منزل مراجعت مى‌کند. و از اين طريق مى‌توان احساسات اطفال را تلطيف نمود که هنگامى که پدر به خانه برمى‌گردد منظم باشند، دعوا نکنند، بدخلقى ننمايند. تا باعث عصبانيت و خستگى بيشتر پدر نشوند. اين شيوه بهتر از آن است که از پدر، يک موجود وحشى بسازيم: 'صبر کن پدر به خانه بيايد...' . طفل کوچک شب زودتر از ديگران مى‌خوابد و غالباً صبح‌ها زودتر از والدين بيدار مى‌شود. او بايد ياد بگيرد که در رختخواب ساکت بماند تا ديگران بيدار بشوند. البته هميشه طفل موفق نمى‌شود خود را کنترل کند بلکه بعضى مواقع تبديل مى‌شود به ساعتى که کوکش کرده باشند. بايد باور کنيد که اگر روابط بين شما و شوهرتان تيره شود در حال طفل اثر مى‌گذارد و براى وى رُلِ مهّمى بازى مى‌کند. باور کنيد که حقيقت دارد طفل کوچک هنوز زياد نمى‌فهمد اما با هزاران احساس ظريف خود درک مى‌کند که بين پدر و مادر شکر آب است. پس در تربيت بايد هم آهنگى باشد. در طرز رفتار با يک کودک بايد داراى يک نظريه بود. هيچ چيز فاجعه آميزتر از آن نيست که مادر مثلاً مى‌خواهد اين طور تربيت کند و پدر طور ديگر! و يا طفل احساس کند که پدر اين و يا آن موضوع را نبايد بفهمد. حال اگر تنها هستيد يعنى بيوه و يا مطلقه و پدرى در کار نيست، آن وقت چه مى‌کنيد؟ خيلى تلخ است که در برابر خردسالان تنها بايستيم. بسيارى از مادران تنها، براى گذرادن زندگى مجبور هستند که کار کنند و مانند يک مرد کسب درآمد نمايند. از طرف ديگر مانند همهٔ مادران ديگر مشتاق هستند که فرزندان خود را شخصاً مراقبت و تربيت کنند. اين مسئله در ابتدا لاينحل جلوه مى‌کند اما هميشه راهى پيدا مى‌شود.
در هر فرصت آزادى که مى‌يابيد خود را کاملاً در اختيار فرزند خويش قرار دهيد. به نظر مى‌آيد اطفال بسيار کوچک نيز حس مى‌کنند که آيا غيبت مادر از روى احيتاج مبرم است و يا مى‌تواند زياد ضرورى نباشد. اگر مادربزرگى در دسترس است پس شانس زيادى وجود دارد. وجود مادربزرگ امروز در اکثر خانواده‌ها رُلِ مهّمى بازى مى‌کند. مخصوصاً هنگامى که مادر خارج از منزل کار مى‌کند. مادربزرگ‌هاى عاقل براى نوه‌هاى خود نعمتى هستند. آنها به نوه‌هاى خود محبت مى‌کنند غمخوارى مى‌نمايند و با آنان هم صحبت مى‌شوند چيزى که شايد اطفال از آنها محروم مى‌شدند. پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها معمولاً از والدين صبورتر هستند. و اگر آنها نوه‌ها را لوس نکنند ديگر هيچ غصه‌اى وجود ندارد.
نعمت وجود خواهر و برادر براى اطفال قابل توصيف نيست. هر کس مى‌داند بچهٔ تنها را بزرگ کردن چقدر پررنج و پرزحمت است. آنها در مرکز خانواده قرار مى‌گيرند و عادت مى‌کنند که همه چيز در حول آنها بگردد. برعکس کودک در خانوادهٔ پر خواهر و بردار خود به خود مى‌آموزد که اطاعت نمايد. او براى چيز کوچکى نيز خوشحال مى‌شود و مى‌داند که خواهر و يا برادر وى نيز تقاضائى دارد. گاهى اوقات مشاهده مى‌کنيم که اولين فرزند هنگامى که صاحب خواهر و برادر مى‌شود و از مشاهدهٔ اينکه ديگر محبت پدر و مادر تنها به او تعلق ندارد دچار يأس و نوميدى مى‌گردد. از آنجائى که خردسالان مى‌توانند بسيار حسود باشند بنابراين اکثر مواقع نسبت به خواهر و يا بردارد کوچک‌تر خود مهاجم و يا حتى بسيار خشن هستند. در اين موارد بايد به اولين فرزند خود از زمان پيش از تولد و خواهر و يا برادرش کمک کنيد. به اين معنى که قبل از تولد او را از وجود بچهٔ ديگر آگاه سازيد و هنگامى که در تدارک وسايلى براى دومين بچه هستيد، بگذاريد که فرزند اول شما در آن دخالت کند و به او نيز کارى رجوع نمائيد و پس از تولد باىد هميشه توجه داشته باشيد که فرزند قبلى، خود را طرد شده و بى‌توجه احساس نکند. نمى‌توان تصور کرد که اين احساس چقدر سريع براى اطفال پيش مى‌آيد.


همچنین مشاهده کنید