شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

ميرتقى اوحدى


   ملک‌شاه حسين سيستانى
ملک‌شاه حسين‌بن ملک غياث‌الدين محمدبن شاه محمود سيستانى از بازماندگان سلسلهٔ صفارى است که به سال ۹۷۸ هجرى ولادت يافت و از جوانى باز به کسب دانش‌ها پرداخت و علوم ادبى و عقلى و نقلى زمان را آموخت و سفرهائى کرد و اثرهائى به نظم و نثر فراهم آورد که کتاب احياءالملوک و تذکرهٔ خيرالبيان مهم‌ترين آنها است.
کتاب احياءالملوک اثر قابل توجهى است در تاريخ سيستان که بيشتر آن در سال ۱۰۲۷هـ و باقى در سال ۱۰۲۸هـ نوشته شده و آخرين تاريخ مذکور در آن ۲۵ شوال سال اخير است که مؤلف در اصفهان در جزء ملازمان شاه عباس به‌سر مى‌برد. کتاب الحياءالملوک در مقدمه و سه فصل و خاتمه تأليف گرديده است. و ملک شاه‌حسين در تأليف آن از چند کتاب ديگر دربارهٔ تاريخ سيستان استفاده کرده و از تاريخ قديم سيستان که مؤلف آن را نمى‌شناسيم و طبع و نشر آن را مديون مرحوم ملک‌الشعراء بهاريم، نيز استفادهٔ بسيار برده است.
و اما خيرالبيان تذکره‌اى است عمومى که ملک‌شاه حسين از اواخر سال ۱۰۱۷ به تأليف آن دست زد و کار خود را در سال ۱۰۱۹ در هرات به اتمام رساند و بعدها در سال ۱۰۳۵ هـ تجديد نظرى در آن کرد و اين تحرير را در ۱۰۳۶هـ با افزايش مطالبى بر آن به پايان رسانيده و به شاه عباس صفوى تقديم داشته است. کتاب مشتمل است بر مقدمه و دو فصل و خاتمه و ختم خاتمه.
ملک شاه حسين در مقدمهٔ خيرالبيان، چنانکه در خاتمهٔ احياءالملوک، به ‌بعضى از احوال خود اشاراتى دارد.
   ميرتقى اوحدى
ميرتقى‌الدين محمد اوحدى دَقّاقى بليانى اصفهانى پسر معين‌الدين محمد از خاندان مشايخ معروف بليانى کازرونى است. نسب تقى‌الدين به هفت واسطه به يکى از مشايخ اين طايفه يعنى مسعود بليانى کازرونى (م ۶۵۵هـ) مى‌کشد.
تقى‌الدين تا دوازده سالگى که مادرش درگذشت در اصفهان ماند و در آنجا مقدمات ادب و بعضى از معارف را فرا گرفت و سپس به شيراز رفت و در محضر ملاميرقادرى گيلانى رياضيات و علوم غريبه آموخت و به دامادى او سرافراز گرديد و در همان حال شاعرى را دنبال مى‌کرد و در دکان ميرمحمود طرحى شيرازى که مجمع شاعران بود با چند تن از آنان که مهم‌تر از همه عرفى شيرازى (م ۹۹۹هـ) بود، آشنائى يافت، ولى در سال ۹۹۳هـ از شيراز به عراق رفت و از آن سال تا سال ۱۰۱۵هـ که راهى هندوستان گرديد غالباً در اردوى شاه‌سلطان محمد خدابنده و شاه‌عباس در شهرهائى مانند قزوين و قم و کاشان و اصفهان و يزد و شيراز به‌سر مى‌برد و در اين ميان چهار سال (۱۰۰۵-۱۰۰۹) هم زيارت عتبات کرد و در کربلا اقامت نمود.
بعد از ورود به هند چندى در لاهور به‌سر برد و سپس چندگاه در اگره و گجرات و باز در اگره گذراند و در همين شهر اخير به سال ۱۰۲۲ تأليف تذکرهٔ عرفات را آغاز کرد و پس از دو سال در ۱۰۲۴ هـ آن را به اتمام رسانيد و در سال ۱۰۳۶ به فرمان جهانگير خلاصه‌اى از آن به‌نام کعبهٔ عرفان ترتيب داد.
ميرتقى اوحدى در شعر و نثر پرکار و داراى آثار متنوع بود. غير از دو کتاب مذکور و به‌جز کتاب سرمهٔ سليمانى در بيان واژه‌هاى دشوار فارسى و برخى از نام‌هاى تاريخى و جغرافيائى و داروها و پاره‌اى اصطلاح‌ها و کنايه‌ها و مانندگان آنها چند مثنوى و ديوان قصايد و ديوان غزل داشت که مجموع ابيات آنها متجاوز از پنجاه هزار بيت بود. رساله‌اى نيز در علم قافيه و رساله‌اى در تصوف نوشت.
اما اثر مهم و اساسى او تذکرهٔ عرفات‌العاشقين و عرصات‌العارفين است که تذکرهٔ عمومى است که سرگذشت و منتخب اشعار بيش از سه هزار و سيصد شاعر متقدم و متأخر را تا زمان مؤلف به نظم الفبائى شامل است.
   عبدالنبى فخرالزمانى
ملاعبدالنبى فخرالزمانى قزوينى متخلص به 'نبى' پسر خلف بيگ، از شاعران و مؤلفان سدهٔ يازدهم هجرى است که بيشتر دوران زندگانى را در هندوستان گذراند. مولدش قزوين بود و پدرش خلف بيگ در آنجا بازرگانى مى‌کرد تا به سال ۱۰۰۰هـ به بيمارى طاعون درگذشت.
عبدالنبى دوران رشد را در زادگاه خود گذرانيد و همانجا زبان به سخن آورى گشود و سپس در پى 'قصه‌دانى' رفت و چون حافظه‌اى قوى داشت در اين راه کامياب گشت چنانکه قصهٔ امير حمزةبن عبدالمطلب را 'به يک شنيدن به‌خاطر گرفت' . در نوزده سالگى به زيارت مشهد رفت و در آنجا از بازرگانان و جهانگردان وصف هند را بسيار شنيد و به شوق ديدار آن ديار از راه قندهار خود را به لاهور رسانيد. سپس به اگره و از آنجا به اجمير رفت و ملازمت ميرزاامان الله امانى را اختيار کرد و ابتدا قصه‌خوانى و پس از آن به کتابدارى آن اميرزادهٔ سخندان پرداخت و در همانجا سرگرم تأليف شد و طرح سه کتاب را ريخت:
۱. دستورالفصحاء براى خواندن قصهٔ اميرحمزهٔ و آداب آن که اگر چه بعدها آن را در کشمير به اتمام رسانيد ولى نسخه‌اى از آن در دست نيست.
۲. نوادرالحکايات يا بحرالنوادر.
۳. ميخانه.
فخرالزمانى به نظم و نثر هر دو پرداخته است. ساقى‌نامهٔ او اندکى از دويست بيت تجاوز و چهار بيت آن تضمين از بوستان سعدى است. اگر ساقى‌نامهٔ او را نمونهٔ شعرش بدانيم سخنى متوسط داشت.
اما ميخانه تذکرهٔ ذيقيمتى است در ذکر شاعران متقدم و متأخرى که ساقى‌نامه ساخته‌اند و چند شاعر مشهور که ساقى‌نامه نداشتند و چند شاعر ديگر از همعصران فخرالزمانى که نام بيشترشان در جاى ديگر نيست و او خود آنها را ديده و با ايشان صحبت داشته است. عبدالنبى دربارهٔ بعضى از سخنوران به تفصيل سخن گفته و اطلاعات دست اول دربارهٔ آنان آورده و از آنان اشعارى که گاه در جاى ديگر ديده نمى‌شود نقل نموده است. اين تأليف به سال ۱۰۲۸ پايان پذيرفت.
کتاب مشهور ديگر فخرالزمانى نوادرالحکايات يا بحرالنوادر است که مجموعه‌اى از داستان‌هاى تاريخى پيامبران و امامان و شاهان و شاهزادگان که به چهار صحيفه تقسيم شده و هر صحيفه دوازده باب و هر باب دوازه مجلس دارد و به سال ۱۰۴۱ تأليف شد. تاريخ وفات فخرالزمانى را نمى‌دانيم.
   عبدالباقى نهاوندى
خواجه‌ميرعبدالباقى نهاوندى متخلص به 'باقى' پسر خواجه آقابابا متخلص به 'مدرکى' از شاعران و نويسندگان سدهٔ يازدهم هجرى است. اين خانواده از اهل چولک از توابع نهاوند بودند و به کارهاى ديوانى اشتغال داشتند. پدرش وزير همدان و برادرش آقاخضر (خضرا) (م ۱۰۱۶هـ) حاکم کاشان بودند و گفته‌اند که او مدتى وزارت همدان را بر عهده داشت ولى پس از چندى به ميل خود از آن خدمت کناره گرفت و به نزد برادرش آقاخضر که در کاشان وزارت داشت، رفت و همانجا بى‌آنکه متعهد کارى شده باشد، ماند و روزگار را به اشتغال‌هاى ادبى و همنشينى با شاعران و اديبان گذراند. وى از مريدان و شاگردان ميرمغيث‌الدين محوى همدانى بود و علاوه بر هنرنمائى در انواع مختلف شعر رباعى را به روش مراد خود مى‌سرود و در 'شيوهٔ نثر و انشاء نيز قدرتى تمام' داشت.
گذشته از اين انشاء رسا و پختهٔ ميرعبدالباقى در کتاب مآثر رحيمى هم ستودنى است و آنچه از نگاشتهٔ او بر ديباچهٔ ديوان عرفى برمى‌آيد نشانه‌اى است از کيفيت تحقيق او دربارهٔ شعر فارسى و تحليل سخن شاعران عصر خويش.
وفات او بنابر آنچه در تاريخ محمدى آمده و در مقدمهٔ مآثر رحيمى (ص ۱۵) نقل شده به سال ۱۰۴۲هـ اتفاق افتاد.
اثر مهم ميرعبدالباقى کتاب مآثر رحيمى است که کتاب بسيار معتبر و قابل توجهى است در تاريخ رجال عهد مؤلف. اين کتاب که در يک مقدمه و چهار فصل و خاتمه تأليف شده، اصلاً به قصد بيان احوال و مآثر ميرزا عبدالرحيم خانخانان از رجال بسيار بزرگ عهد جلال‌الدين اکبر و جهانگير نوشته شده و به مناسبت حاوى اطلاعات ارزنده‌اى است در تاريخ و دربارهٔ پادشاهان و عالمان و شاعران و سرداران و هنرمندان معاصر او.


همچنین مشاهده کنید