جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا
سحابى استرآبادى
کمالالدين سحابى استرآبادى از عارفان و شاعران سدهٔ دهم است. پدرش از استرآباد بود و او خود در شوشتر بزاد و چهل سال آخر عمر در نجف چون مجاوران بزيست و همانجا بمرد و از اين روى به سحابى شوشترى و نجفى هم شهرت يافت. وى بعد از مجاورت در نجف به تحصيل علوم دينى و تهذيب اخلاق پرداخت و از فقيهان زمان خود بهشمار آمد و اوقات را در کنار مرقد امام به بحث و درس مىگذراند. از سرگذشتش آگهى چندان در دست نيست. اين خبر دربارهاش متواتر است که در تمام مدت مجاورت سالها جاروکش آستان نجف بود و گويند مدت سى سال قدمش به کوچه و بازار نرسيد و به غير بوريائى و خشتى و ابريقى از حطام دنيا چيزى اختيار نکرد، و با چنين حال بعضى از معاصرانش از جمله صادقى بيگ افشار او را به ريا و تزوير متهم داشته و گفته است مدت هفده سال در آن آستان چنان به رياضت رياکارانه رفتار مىکرد که اکثر خدام و زوار را مريد خود ساخته بود. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اين گفتار کسى است که او را در دوران مجاورتش ديده بود، ولى آنها که نديدندش همگى از وى به نيکى ياد کردند و به رسم زمانه برايش قائل به کرامت شدند. در هر صورت سخنانش عارفانه است و متضمن انديشههائى که صوفيان و عارفان ما از ديرباز در اثرهاى خود تکرار نمودهاند، مانند: قطع علاقهها براى رسيدن به مرحلهٔ تهذيب نفسانى و کمال انسانى، جلوهٔ هستى مطلق در عالم وجود و يگانگى هستى، وحدت يا اتحاد عشق و عاشق و معشوق و از اينگونه سخنان. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
از کليات سحابى نسخههاى متعدد در دست است. بخش اول از اين کليات رساله بيست بهنام عروةالوثقى مرکب از نظم و نثر که در آنها به آيههائى از قرآن استشهاد شده است. سحابى اين رسالهٔ کوتاه را به چهار بخش کرده: ۱. در بىبصريست ۲. در الهام است و آن هم در بصارت تمام است ۳. در شراب و کيفيت ظهور اوست ۴. در رجعت به الله تبارک و تعالى؛ اين رساله از حيث مقالات عرفانى ارزش تازهاى ندارد. باقى کليات، شعرهاى شاعر است که به دو قسمت مىشود: ۱. ديوان غزلها شامل ۲۸۰۰ بيت و ۲. مجموعهٔ رباعيات شامل عدهٔ زيادى ترانههاى عارفانهٔ متوسط که عدد آنها را در پارهاى از مأخذهاى مورد استفاده در همين گفتار شش هزار و در برخى ديگر دوازده هزار، و بيست هزار، و تا پنجاه هزار و هفتاد هزار (!) ذکر کردهاند و گويا اين افزايش روز افزون نتيجهٔ تصرفات ناسخان باشد، چه در ميان رباعىهاى او ترانههاى بسيار معروفى است که بعضى از آنها به خيام هم نيست مىدهند. از او است: | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
همچنین مشاهده کنید