چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

روابط خانوادگی (۳)


در بسيارى از روستاها نام زن را پوشيده نگاه مى‌دارند و آن را نزد مرد نامحرم و بيگانه بر زبان نمى‌آورند، زيرا در اين صورت حرمت زن را نگاه نداشته‌اند و اين امر به حيثيت مرد لطمه مى‌زند و سبب ناراحتى او مى‌شود. شايد هم بتوان گفت که اين پديده بازماندهٔ معتقدات انسان از زمان‌هائى است که براى نام اثرات جادوئى خاصى قايل بوده‌اند و تصور مى‌کردند که با دانستن نام شخص مى‌توانند بر او دست يابند و اين امر خود به‌گونه‌اى با عامل جنسى ارتباط پيدا مى‌کند.
بر اثر ارزش‌ اجتماعى مرد در جامعه روستائى، خانواده‌ها توجه و مراقبت بيشترى از فرزندان ذکور در سنين کودکى به‌عمل مى‌آورند، در نتيجه پسران کمتر از دختران طعمه مرگ مى‌شوند و اين پديده در توزيع سنى و جنسى خردسالان برخى منطقه روستائى نمودار است.
بررسى‌هائى که در زمينه جمعيت پاره‌اى از مناطق روستائى انجام شده، حاکى از آن است که نسبت جنسى در جمعيت کمتر از ۱۵ سال در جوامع روستائى ده گز ۱۱۴ (بررسى‌ اقتصادى ـ اجتماعى روستاهاى دره گز صفحهٔ ۷۵)، بيرجند ۱۲۳ (بررسى‌ اقتصادى ـ اجتماعى روستاهاى بيرجند صفحهٔ ۸۳)، و در روستاهاى ابراهيم‌آباد کاشمر ۱۲۲ (ابراهيم‌آباد، دهکده‌اى از کاشمر صفحهٔ ۲۹) و حسن لنگى دهکده‌اى از بندرعباس ۱۳۳ (حسن لنگى دهکده‌اى از بندرعباس صفحهٔ ۴۰) بوده است. يعنى در برابر هر ۱۰۰ زن در گروه سنى کمتر از ۱۵ سال در جامعه اول ۱۱۴، در جامعه دوم ۱۲۳، در جامعه سوم ۱۲۲ و در جامعه چهارم ۱۳۳ مرد وجود داشته است.
مى‌توان گفت که فزونى مردان در جمعيت گروه‌هاى سنى پائين، حکايت از اين مى‌کند که مرگ و مير در ميان دختران خردسال بيش از پسران بوده است و اين امر شايد بر اثر توجه و مراقبت بيشتر والدين از پسران بوده است و به‌دليل ارزش اجتماعى ويژه‌اى که جامعه براى مرد قائل مى‌شود. سلطه مرد بر زن در ميان گروه‌هاى اجتماعى و طايفه‌اى جامعه روستائى تفاوت مى‌کند و با ويژگى‌هاى فرهنگى گروه ارتباط دارد. در دهکده سهل‌آباد قوچان مردان طايفه‌هاى جافکانلو و شارمانلوى کرد بيش از مردان طايفه بربر (خاورى) بر زنان تسلط دارند و نسبت به آنان سختگيرى و خشونت نشان مى‌دهند. شايد بالا بودن ميزان نسبى شيربها (باشلق) در ميان کردها و پاره‌اى ديگر از ويژگى‌هاى فرهنگى اين گروه که بازمانده نظام جامعه ايلى است در اين امر مؤثر مى‌باشد. مردان کُرد با پرداخت شيربهاى بيشتر زنان را با بهاى بيشترى خريدارى مى‌کردند و اين امر شايد يکى از عواملى بوده است که سبب تسلط مرد بر زن شده است. با وجود اينکه در فعاليت‌هاى اقتصادى خانواده سهم مهم و قابل ملاحظه‌اى برعهده زن بوده است، ولى هيچ‌گونه اختيار و حق مستقلى نداشته است. زن حتى اگر مالک زمين بود، قبل از ازدواج در اختيار پدر و پس از ازدواج در اختيار شوهر قرار داشت. زن فقط صاحب مقدارى پول نقره بود که در موقع عروسى به‌صورت 'رونما' دريافت مى‌کرد يا در خانه پدرى فراهم مى‌نمود و با خود به خانه شوهر مى‌آورد و به‌عنوان زينت به آن حلقه مى‌زد و به سر و گردن او مى‌آويخت.
زن حق مالکيت و شايد حتى تصورى از مالکيت نداشت و اين مرد بود که صاحب اختيار و مالک همه چيز بود، مالک زمين، دام، خانه، اثاثه و زن و بچه و حتى غذائى که مى‌خورند.
اين مرد بود که تصميم مى‌گرفت. تصميم در امور توليد، خريد و فروش و بسيارى از امور خانواده، خصوصاً در مورد شوهر دادن دختران و زن گرفتن پسران، تصميم با مرد بود، زن در اين امور به‌ندرت مداخله مى‌کرد و اين دخالت هم تنها در مواردى اتفاق مى‌افتاد که مرد دچار بى‌تصميمى مى‌شد و با زن خود مشورت مى‌کرد. گاه بعضى از مردان در برابر نافرمانى و عدم اطاعت زن واکنش‌هاى شديد و پرخاشجويانه‌اى از خود نشان مى‌دادند و به تنبيهات بدنى متوسل مى‌شدند (سهل‌آباد، دهکده‌اى از قوچان، صفحهٔ ۴۷ و ۴۸).
در روستاهاى منطقه ايلام هر چند زنان، با وجود کار سنگين خانه در زمينه دامدارى و صنايع دستى فعاليت مهمى انجام مى‌دهند. ليکن کار و فعاليت مهم و اساسى در جامعه زراعت به حساب مى‌آيد که مردان انجام آن را برعهده دارند.
در دهکده فرديس ورامين (واحدهاى کار زراعى و خويشاوندى در فرديس ورامين صفحهٔ ۳۱) زن گرچه در فعاليت‌هاى اقتصادى خانواده سهم قابل ملاحظه‌اى دارد، اما اتخاذ تصميم در اين مورد و حتى در پاره‌اى از امور خانه با مرد است و به ندرت زن مى‌تواند در تصميم مرد خاصه در زمينه توليد خانواده دخالت کند.
در اين دهکده به‌کار بردن اصطلاح 'کلفت' به‌جاى زن و 'کلفتى' به‌جاى خانه‌دارى و نيز 'کلفت‌وار' به‌جاى 'عيال‌وار' و داشتن عيال و اولاد زياد ـ که همگى از نظر مرد مصرف کننده هستند و تنها او نان‌آور خانواده به‌شمار مى‌رود ـ نشانه‌اى از ارزش اجتماعى مرد در جامعه و قدرت و برترى او نسبت به زن است و به‌گونه‌اى ارزش کار زن را ناچيز مى‌نمايد. گاه مرد براى زنى که به‌کار قالى‌بافى اشتغال دارد، به‌نحوى دلسوزانه اصطلاح 'سايه‌نشين' را به‌کار مى‌برد و اين اصطلاح از اين نظر براى زنان قالى‌باف به‌کار مى‌رود که در خانه تاريک و کم نور مى‌نشينند و به‌کار دشوار قالى‌بافى مى‌پردازند. مثلاً مرد مى‌گويد: 'کلفتم قالى‌بافى مى‌کند، سايه‌نشين است' . اين عبارت که با لحن ترحم‌آميز و دلسوزانه ادا مى‌شود، نتيجهٔ تأثر شديد مرد از واقعيت موجود است و به‌گونه‌اى رابطهٔ عاطفى او را نسبت به زن نشان مى‌دهد.
در زمينه روابط متقابل ميان پدر، مادر و فرزندان بررسى‌هاى موردى در دهکده فرديس ورامين نشان مى‌دهد که با وجود اهميت نقش اقتصادى و ارزش اجتماعى پسر در خانواده، رابطه پدر با او تحکم‌آميز و آمرانه است، در حالى‌که پدر با دختر رابطه‌اى محبت‌آميز دارد. در مقابل مادر نسبت به پسر احساس علاقه و دلبستگى بيشترى مى‌کند. مادر به پسر خود افتخار مى‌کند و با غرور خاصى او را مى‌نگرد، پسر نيز گرايش‌هاى عاطفى عميقى نسبت به مادر دارد و همواره حامى و پشتبان او است. رابطه مادر با دختر به‌گونه رابطه‌ خود با پسر نيست، بلکه چون دختران در امور خانه زير نظر مادر کار مى‌‌کنند و کار آنها با نوعى آموزش خانه‌دارى توأم است. از اين جهت مادر به منزله آموزگارى است که نسبت به دختران رفتارى تحکم‌آميز دارد. مادر بيش از پدر ميان دختر و پسر فرق مى‌گذارد و يا لااقل اين‌طور نشان مى‌دهد، او براى پسر امتياز قائل است.
بنابر آنچه که در زمينه روابط و مناسبات ميان خويشاوندان آمده است چنين استنباط مى‌توان کرد که خانوادهٔ روستائى هر چند ظاهراً تبار او از دو جهت پدرى و مادرى است، ليکن تبار و خط پدرى اهميت زيادترى دارد و گرايش فرد بيشتر در جهت تبار و خويشاوندان پدرى است.


همچنین مشاهده کنید