جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

روابط مالک و زارع پیش از اصلاحات ارضی (۳)


مى‌توان گفت که پرداخت اين نوع حقوق و عوارض در پاره‌اى از روستاها خواه به‌صورت اجبارى خواه به‌صورت تحف و هدايا بر اثر ناايمنى‌هائى بود که از طرف مالکان و اعمال آنها براى کشاورزان پديد مى‌آمده است. زيرا برخى از مالکان با اعمال قدرت در روستاها گاه زمينى را از دست زارعى خارج کرده به زارع ديگر واگذار مى‌کردند يا به تعويض زمين مى‌پرداختند و يا اينکه به يکى از افراد وابسته خود که زراعت کار نبوده است مى‌سپردند و او را صاحب نسق مى‌کردند.
بدين‌ترتيب در اين روستاها نسق زراعى سست و متزلزل بود و از اين حيث زندگى کشاورزان همواره دستخوش ناايمنى اجتماعى قرار داشت. همين احساس ناايمنى و اضطراب که از روابط آشفته مالک و زارع ناشى مى‌شد نه تنها مانع توسعه اقتصاد کشاورزى بود بلکه در پاره‌اى از مناطق زارعان را مجبور مى‌کرد که بهره بيشترى به مالک بدهند، يا تحف و هدايائى براى او ببرند يا براى او بيگارى کنند. به هر حال به‌گونه‌اى رضايت مالک را جلب نمايند و خود را به دستگاه ارباب نزديک سازند و بدين‌طريق از ناايمنى اجتماعى حتى‌الامکان در امان بمانند.
در پاره‌اى موارد روستائيان از طرف مالکان حمايت مى‌شده‌اند. اين حمايت‌هاى فئودالى براى خانواده‌هائى که پيش از اصلاحات ارضى يک يا چند از آن برخوردار شده‌اند به‌گونه‌هاى مختلفى چون دفاع از نسق زارع در برابر ديگران، انجام کارهاى ادارى و بانکى زارع، رفع اختلافات و ميانجيگرى ميان روستائيان و غيره بوده است.
از ميان رفتن نسق زراعى براى روستائى ممکن بود بر اثر مهاجرت، تغيير شغل و سستى و بى‌ثباتى نسق زراعى و يا علل مشابه ديگر بوده باشد. در چنين مواردى که زارع نسق خود را از دست مى‌داد به مالک مراجعه مى‌کرد و با استفاده از قدرت و نفوذ او نسق زراعى خود را باز مى‌يافت، مى‌توان گفت که اين خانواده‌ها اغلب به‌علل خويشاوندى، هم‌طايفگى و يا خدمت در دستگاه اربابى نوعى وابستگى به مالک داشتند و يا اينکه بيشتر و بهتر بهره مالکان را مى‌پرداختند و يا بر اثر حمايت مالک در وضع و شرايطى قرار مى‌گرفتند که اجبار داشتند به‌نوعى در مقام تلافى برآيند و حمايت مالک را جبران کنند.
به هر حال مالکان بيشتر به اقتضاء منافع خاص خود از نسق زراعى خانواده کشاورز دفاع مى‌کردند آن را به او باز مى‌گرداندند .
يکى ديگر از انواع حمايت‌هاى فئودالى انجام کارهاى ادارى زارع بوده است. در اين زمينه بايد گفت که پيش از اصلاحات ارضى روستائيان کمتر با دستگاه‌هاى ادارى تماس داشتند و در نتيجه نه تنها به امور ادارى آشنا نبودند بلکه نوعى خوف و هراس نسبت به تشکيلات دولتى در آنان وجود داشت که هر چند عامل اساسى اين وضع خود مالکان بودند که به‌گونه‌هاى مختلفى از تماس و ارتباط زارعان به دستگاه‌هاى ادارى جلوگيرى مى‌کردند ليکن تحقير و بى‌اعتنائى کارکنان ادارى هم در اين امر مؤثر بوده است.
بدين‌سان خانواده‌هائى که در انجام کارهاى ادارى دچار مشکلى مى‌شدند به مالک مراجعه مى‌کردند و به‌وسيله او مشکلات ادارى را رفع مى‌کردند.
در مورد حمايت مالک از طريق رفع اختلافات و ميانجيگرى بايد گفت که در گذشته مالک با استفاده از نفوذ اجتماعى و قدرت و داورى خود اغلب منازعات و اختلافات ميان روستائيان را به‌وسيله کدخداى انتصابى خود و در پاره موارد شخصاً رسيدگى مى‌کرد و ميان آنها آشتى مى‌داد.
به نظر مى‌رسد خانواده‌هائى که به‌نوعى از حمايت و دلجوئى مالک نيز برخوردار مى‌شدند به طريقى با مالک وابستگى داشتند و يا بر اثر اين حمايت بين آنان و مالک نوعى پيوستگى و رابطه ايجاد مى‌شد که مالک از آن به نفع خود بهره مى‌گرفت.
مطلب ديگر در زمينه روابط و مناسبات مالک و زارع کمک‌هائى است که مالکان در مواقع خشکسالى، آفت‌زدگى و بدى وضع محصول به زارعان خود مى‌کرده‌اند.
اين کمک‌هاى گاه به‌صورت نقدى و گاه به‌صورت جنسى و گاهى نيز به‌صورت نقدى و جنسى توأماً انجام مى‌گرديد پيش از اصلاحات ارضى در منطقه سنندج ۰۸/۴۱ درصد، همدان ۸/۳۵ درصد، سارى ۴/۲۵ درصد، گلپايگان ۳/۱۸ درصد، بيرجند ۸/۱۴ دصد، قصرشيرين ۶/۱۰ درصد و گرمسار ۳/۴ درصد خانواده‌هاى روستائى يک يا چند بار از کمک‌هاى مالک در مواقع مذکور برخودار شده‌اند مقايسه اين ارقام نشان مى‌دهد که در منطقه سنندج نسبت بيشترى از خانواده‌هاى روستائى از کمک‌هاى مالک برخوردار بوده‌اند و حال آنکه در مناطق قصرشيرين و گرمسار اين نسبت‌ها بسيار اندک بوده است. شايد بتوان گفت که اين امر از يک‌طرف با فقر و تهيدستى زارع و از طرفى نيز با نوع مالکيت ارتباط داشته است (۱).
(۱) . در گرمسار ۱/۵۷ درصد و بيرجند ۴/۴۲ درصد خانواده‌هاى روستائى در روستاهاى خالصه يا اوقافى سکونت داشتند.
بررسى‌هاى انجام شده در روستاهاى خراسان گونه‌اى از تشويق مالکان را از زارعان در زمينه توليد نشان مى‌‌دهد. مالک به زارعانى که در امور زراعى و بالا بردن سطح توليد فعاليت بيشترى داشته‌اند، جايزه‌هائى اهدا مى‌کرد. در ابراهيم‌آباد کاشمر مالک ده پس از برداشت محصول به فعال‌ترين کشاورز که محصول واحد توليد زراعى او (صحرا) از لحاظ کمى و کيفى برتر از ديگر واحدهاى کار زراعى بود، به اصطلاح عنوان 'سالار غله' را کسب مى‌کرد. با انجام تشريفات و برگزارى جشن و مشارکت همه زارعان ده در خانه اربابى يا محل جمعى ديگر جايزه‌اى اهدا مى‌کرد. اين جايزه (خلعت) معمولاً عبارت است از يک دست لباس، يک عدد پالتو يا کت بود که مالک به‌دست خود يا به‌وسيله جُغ‌سالار بر روى شانه کشاورز نمونه (سالار غله) مى‌نهاد. دهقانان همگى دست مى‌زدند و پس از آن چاى مى‌نوشيدند و ميوه و شيرينى مى‌خوردند و ارباب براى زارعان صحبت مى‌کرد و آن کشاورز را تشويق و از او قدردانى مى‌کرد. در اجتماع کوچک ده کشاورز ممتاز اعتبار و حيثيت اجتماعى بالائى به‌دست مى‌آورد. در مقابل اين وضع کسى که محصول صحراى او به‌علت سهل‌انگارى کمتر از همه بود سرزنش مى‌شد. اين رسم تا حدود ۱۵ سال قبل از اصلاحات ارضى در ابراهيم‌آباد کاشمر معمول بوده است.


همچنین مشاهده کنید