جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

الیتسن و مسمریزم


   اليتسن و مسمريزم
در نيمه اول قرن نوزدهم بسيارى بودند که از مسمريزم استفاده عملى مى‌کردند، ليکن علاقه‌مندى عمومى همانند آنچه که در زمان مسمر بود وجود نداشت و حتى دانشمندان نيز ديگر توجه خاصى بدان مبذول نمى‌کردند. ولى کمى بعد همان نمايش مسمر در انگلستان تکرار شد. اين بار ايجاد‌کننده اين بحث و جدل جان اليتسن (John Elliotson) (۱۸۶۸-۱۷۹۱) بود.
در سال ۱۸۳۷، اليتسن استاد پزشکى University College, London و پزشک ارشد در University College Hospital بود. او براى مدت بيست سال يکى از پيشگامان علم پزشکى بود و ضمن مشکوک بودن به روش‌ها و کشفيات قديمى چشم اميد به يافته‌هاى جديد دوخته بود. او مردى با تفکرات و تخيلات پربار و جديد بود. او در سنت‌هاى گذشته در اصل نيروهائى مشاهده مى‌کرد که مانع پيشرفت هستند. ولى او فقط شخص خيالبافى نبود زيرا بسيارى از افکار وى واقع‌بينانه و منطقى بودند. او اولين کسى در انگلستان بود که از گوشى (Stelhoscope) که در اروپا اختراع شده بود، على‌رغم تمام تحقيرها و تمسخرهاى همکاران خود استفاده کرد. او هم‌چنين چندين روش جديد در کاربرد دارو به دنياى پزشکى ارائه نمود. برروى هم روشن است که او داراى خلقى تندرو بوده گرچه تندروى او در واقع به حال علم پزشکى مفيد واقع شد. البته خلق و خوى تند او که براى پاسخ‌گوئى به افراد محافظه‌کار و روش‌هاى قديمى علم آمادگى داشت تاحدى نيز از پيشرفت سريع عقايد روش‌هاى صحيح جلوگيرى نمود.
در سال ۱۸۳۷ علاقه اليتسن به مسمريزم جلب شد. او بلافاصله شروع به استفاده از اين روش در درمان بيماران بيمارستان نمود و نتايج مهمى نيز به‌دست آورد، ولى در آن زمان مسمريزم از کمترين حيثيت علمى برخوردار بود. همکاران او با وى مخالفت ورزيده و با روش‌هاى مختلف براى او کارشکنى مى‌کردند. رئيس دانشکده پزشکى از او خواست که از ادامه اين کار دست بردارد زيرا که شهرت دانشکده پزشکى بسيار مهمتر از پيشرفت علمى بود، ليکن وى توافق نکرد. در سال ۱۸۳۷ شوراى دانشگاه قانونى گذراند که 'انجام مسمريزم و مغناطيسم حيوانى را در محوطه بيمارستان ممنوع نمود.' اليتسن به فوريت استعفاء کرد و هيچ‌گاه به دانشگاه و بيمارستان که خود از پايه‌گذاران آن بود بازنگشت.
همان‌طور که غالباً پيش مى‌آيد اين بحران اليتسن را در ادامه مطالعه و استفاده از مسمريزم مصمم‌تر و مخالفين را در مخالفت با او سرسخت‌تر نمود. اما اليتسن به‌هرحال تنها نماند. علاقه دانشمندانى مانند برايد (Braid) و ازديل (Esdaile) در هندوستان به‌ترتيب به سال‌هاى ۱۸۴۱ و ۱۸۴۲ برمى‌گردد. در انگلستان در سال ۱۸۴۲ دبليو.اس.وارد (W.S.Ward) پاى بيمارى را در خواب مسمرى قطع نمود و گزارش اين عمل جراحى را به Royal And Chirugical Society تقديم کرد. شواهد دال بر اين بود که بيمار هيچ‌گونه احساس دردى در طى عمل جراحى نکرده است. جامعه اين حقيقت را نپذيرفت. مارشال هال که يکى از پيشگامان در مطالعه اعمال انعکاسى بود اصرار داشت که حتماً بيمار يک شياد و شعبده‌باز بوده است و موضوع مقاله از دستور جلسه جامعه که در آن خوانده شده بود به‌کلى پاک شد. به‌علاوه جامعه اعلام کرد که حتى اگر روش هم صحيح بوده و واقعيت داشته، غيراخلاقى است زيرا که درد نشانهٔ 'حکمت طبيعت بوده و بيمار بايد حين عمل جراحى از درد رنج ببرد.' هشت سال بعد مارشال هال ادعا کرد که بيمار به شکل غيرمستقيمى اقرار به دروغگوئى خود کرده است ولى بيمار با اقرار کتبى تأييد کرد که عمل جراحى بدون درد انجام گرفته بوده است.
در سال ۱۸۴۳، اليتسن سردبيرى مجله‌اى را تحت عنوان Zoist عهده‌دار شد که خود چنين درباره آن توصيف نمود: 'مجله‌اى است مربوط به فيزيولوژى مغز و مسمريزم و استفاده از آن براى بهبود وضع بشر' . مجله‌اى که افراد قادر بودند آزادانه نظريات خود را در مورد مسائل زيست‌شناسى و جامعه‌شناسى بيان کنند بدون اينکه سنت‌هاى محافظه‌کارانه مانع آنان شود. ساير مجله‌هاى علمى از چاپ مطالب مربوط به مسمريزم امتناع مى‌ورزيدند. مجله Zoist تا سال ۱۸۵۶ منتشر و سپس چون احساس شد که مأموريت خود را انجام داده متوقف گشت.
در سال ۱۸۴۹ يک کلينيک مسمريزم در لندن گشايش يافت و به‌زودى درمانگاه‌هاى مشابه آن در شهرهاى ديگر انگلستان افتتاح شد. يکى از جراحان ادعا کرد که ۱۲۰۰ بيمار را تحت مسمريزم قرار داده و ۲۰۰ عمل جراحى بدون درد انجام داده است. تمام اين فعاليت‌ها را مجله‌هاى پزشکى ناديده گرفتند ولى Zoist وسيله‌اى براى اشاعه اين پديده در بين علاقه‌مندان به آن بود. اليتسن همانند مسمر در اصل علاقه‌مند به ارزش درمانى مسمريزم بود ولى در اين ميان عده‌اي، علاقه‌مند به احتمال استفاده از آن به‌عنوان وسيلهٔ هوشبرى در جراحى شده بودند. در حقيقت با توجه به دانش کمى که در آن زمان درباره بيمارى هيسترى وجود داشت، انتظار مى‌رفت که استفاده هوشبرى از مسمريزم بيشتر از فايده آن در درمان روانى باعث مى‌شد که جهان پزشکى آن را بپذيرد. البته حرفه پزشکى واقعاً ميل داشت که از آن، جهت برطرف نمودن درد در اعمال جراحى استفاده کند ولى اتفاقى که همزمان با اين جريانات افتاد پيدايش داروهاى بيهوشى بود. در حالى‌که تأثير هوشبرى بعضى از داروها هميشه شناخته شده بود (مثلاً هومر تأثير Nepenthe را متذکر شده است) (داروئى که يونانيان قديم معتقد بودند که درد و رنج را از بين مى‌برد. مترجم). استفاده از اين داروها در زمان‌هاى اخير به استعمال اتر (Ether) در سال ۱۸۴۶ برمى‌گردد.
در سال ۱۸۴۴ دندانپزشک آمريکائى به‌نام ولز (Wells) يکى از دندان‌هاى خود را تحت تأثير Nitrous Oxide بيرون آورد. دندانپزشک ديگر آمريکائى به‌نام مورتن (Morton) با استفاده از اتر در سال ۱۸۴۶ در بوستن همين کار را انجام داد. خبر اين کشف چند ماه بعد به انگلستان رسيد و کاربرد اتر در هوشبرى به‌سرعت مورد اقبال عمومى قرار گرفت. استفاده از کلروفورم (Chloroform) در سال ۱۸۴۷ آغاز شد. ظهور پرسروصدا و چشمگير اتر و کلروفورم و نتروس اکسايد در صحنه پزشکى در اواسط دهه ۱۸۴۰ بدون شک در بازدارى از پذيرش مسمريزم به‌عنوان عامل هوشبرى مؤثر بوده است. علت اينکه امروزه هم، از هيپنوتيزم جهت بى‌هوشى استفاده نمى‌کنيم، اين است که داروها قابل اعتمادتر هستند.
اتفاق تاريخى ديگرى که در آن زمان بر موقعيت مسمريزم تأثير گذارد، اوج‌گيرى ناگهانى روح‌گرائى (Spiritualism) بود. از زمان‌هاى قبل وجود حس ششم حدس زده مى‌شد ولى دانشمندان با شک و ترديد به آن مى‌نگريستند. اليتسن سعى کرده بود که بين حس ششم و مسمريزم ارتباط برقرار کند، و اين يک اشتباه براى آدمى تندرو و نوآور بود. در سال ۱۸۴۸ روح‌گرائى در هاله‌اى از رمز و راز در خانه خواهران فاکس (Fox) در نيويورک تولد يافت و به اوج خود در راچستر (Rochester) که محل زندگى آنان بود رسيد. در آن زمان اين فرض شايع شده بود که آنها قادر به ارتباط با دنياى اموات باواسطه (Medium) يا واسطه‌هاى خاصى هستند. لغت واسطه به افرادى نسبت داده شد که اين قدرت را دارا بودند و نشأت‌هائى از اين قبيل غالباً باعث ايجاد واسطه‌هاى جديدى مى‌شد.
گسترش اين پديده بسيار سريع بود و تا سال ۱۸۵۳ در انگليس و تمام اروپا شيوع پيدا کرده بود. اليتسن خود روح‌گرائى را نپذيرفت در حالى‌که به حس ششم اعتقاد داشت. مع‌هذا شباهت‌هاى چشمگيرى بين بعضى از پديده‌هاى روح‌گرائى و حس ششم وجود داشت و مخصوصاً تشابه جالبى ميان جلسات رو‌ح‌گرايان و صحنه‌هائى که در پيرامون ضريح مسمر روى مى‌داد، موجود بود. به‌خاطر اين شباهت مسمريزم بيشتر از پيش آسيب ديد.
   ازديل و هوشبري
در حالى‌که حوادث فوق در انگلستان در جريان بود. جيمز ازديل (James Esdaile) (۱۸۵۹-۱۸۰۸) مسمريزم را در هندوستان به‌کار برده و استفاده از آن را توصيه مى‌نمود. در اينجا دولت انگليس روشنفکرتر از حرفه پزشکى عمل نمود. ازديل گزارش‌هاى اليتسن را مطالعه کرده بود و در سال ۱۸۴۵ تصميم گرفت که مسمريزم را در مورد بيمارى که دچار دردهاى شديدى بود به‌کار برد. او با کمال تعجب مشاهده کرد که عمل او موفقيت‌آميز بوده و درد ببيمار آن به‌کلى برطرف شد. درنتيجه وى شروع به استفاده از مسمريزم به‌عنوان هوشبرى نمود. او نامه‌اى به شوراى پزشکى نگاشت و در آن کاربرد اين روش را توصيف نمود، ليکن جوابى دريافت نکرد، ناچار گزارشى در اين زمينه به دولت نوشت و استفاده از مسمريزم را در مورد صد بيمار شرح داد که درنتيجه به انتخاب کميته‌اى براى بررسى اين موضوع انجاميد. گزارش اين کميته در حالى‌که محافظه‌کارانه بود ولى موافقت خود را نيز اعلام کرد و لذا دولت در سال ۱۸۴۶ بيمارستان کوچکى در کلکته براى کاربرد مسمريزم توسط ازديل تأسيس نمود. پس از گذشت يک سال مأمورين رسمى دولت از صحت کاربرد مسمريزم به‌عنوان هوشبرى مطمئن گشتند. سيصد شهروند بومى عريضه‌اى براى ادامه کار بيمارستان امضاء کردند. با وجود اين دولت بيمارستان را تعطيل نمود. در سال ۱۸۴۸ بيمارستان خصوصى جديدى براى اين منظور ساخته شد و ازديل نيز رياست آن را به‌عهده گرفت. ولى پس از گذشت شش ماه دولت، ازديل را به بيمارستان ديگرى منتقل نمود و از او خواست که با تلفيقى بين مسمريزم و طبابت معمولي، روش جديدى را به‌وجود آورد. او در اين مکان به کار خود ادامه داد تا اينکه به سال ۱۸۵۱ به‌علت نامناسب بودن آب و هوا، هندوستان را ترک نمود. او سپس به اسکاتلند اقامت گزيد و در آنجا نيز فعالانه از مسمريزم استفاده کرد و تا آخر عمر با اليتسن در اين زمينه مکاتبه نمود. اليتسن که هفده سال از او بزرگتر بود تا سال ۱۸۶۸ زندگى کرد.
اگر دولت هندوستان از فعاليت ازديل حمايت نکرده بود، او نيز دچار همان مشکلاتى مى‌شد که گريبان اليتسن را در انگليس گرفت. مجله‌هاى پزشکى هندوستان به او حمله کرده و معتقد بودند که موفقيت او بدين علت بود که بوميان دوست داشتند مورد عمل جراحى قرار بگيرند و لذا مى‌کوشيدند که رضايت‌خاطر ازديل را فراهم سازند. ازديل قبل از اينکه از هندوستان برود، ۳۰۰ عمل عمده و تعداد بى‌شمارى عمل‌هاى کوچک بدون درد به‌وسيله مسمريزم انجام داد، بوميان ترجيح مى‌دادند براى عمل به او مراجعه کنند تا ديگر پزشکان. ظاهراً ازديل توانسته بود که مرگ و مير حاصل از اعمال جراحى را از ۵۰ درصد به ۵ درصد برساند. بيماران تحت مسمريزم آرام و بدون دغدغه مى‌آرميدند. آمار و ارقام اين عمل‌ها موجود بود و بنابراين اين کاملاً غيرمنطقى است که تصور شود بوميان صرفاً به‌خاطر جلب رضايت ازديل تن به انجام اين اعمال جراحى مى‌دادند.
مجله‌هاى پزشکى در هندوستان و انگلستان از چاپ نتايج کارهاى ازديل سرباز زدند و فقط گزارش‌هائى در پرونده‌هاى دولتى در اين زمينه وجود داشت. به‌هرحال در سال ۱۸۴۶ و مجدداً سال ۱۸۵۲، ازديل کتابى منتشر کرد که نتايج فعاليت‌هاى او در آن آورده شده بود.
علاقه ازديل به جنبه‌هاى هوشبرى مسمريزم سبب شد که او اين روش را به استفاده از موادى مانند اتر و کلروفرم ترجيح دهد و دليل او هم اين بود که اين عناصر عوارض جنبى بسيار نامطلوبى به‌جاى گذارده و اگر با دقت از آنها استفاده نشود، مهلک هستند. مسمريزم هيچ‌يک از اين دو ضايعه را در برنداشت. هنگامى که در سال ۱۸۵۳ کنگره ايالات متحده جايزه ده هزار دلارى به کاشف تأثير هوشبرى اتر اختصاص داد. و اتر را به‌عنوان اولين نوع هوشبرى معرفى کرد، ازديل بدون اينکه ادعائى نسبت به جايزه داشته باشد، نامه اعتراض‌آميزى مبنى بر اينکه مسمريزم حق تقدم در اين باب را دارد نوشت.


همچنین مشاهده کنید