شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

مراسم اوشیدر، استان سیستان وبلوچستان


  لباس‌هاى محلى، استان سيستان وبلوچستان
شکل پوشش گروه‌هاى انسانى ارتباط مستقيمى با شرايط اقليمى، فرهنگى و قومى هر منطقه دارد. همچنين پوشاک معرف ذوق و هنر، آداب و سنت‌هاى جوامع بشرى بوده است.
يکى از موضوعاتى که پيش از همه توجه انسان را در بدو ورود به سيستان و بلوچستان جذب مى‌‌کند تنوع رنگ در پوشاک است. البته اين تنوع رنگ در بسيارى از نقاط ايران به ويژه در ميان ايل قشقايى، شاهسون و کرد نيز مشهود است.
لباس مردان بلوچ عبارت از پيراهن يقه باز، لباده بلند، دستار سفيد، کمربند ضخيم و جفت جوراب دستبافت است. کفش مردها از کفش‌هاى مخصوصى است که نوک آن به طرف بالا برگشته است و عقيده دارند که اين کفش‌ها آنها را در راه رفتن چابک کرده و در حرکت موجب زحمت آنها نمى‌شود.
لباده بلوچى يک پوشش ساده‌اى است که گاهى دو طرف جلوى آن به وسيلهٔ ابريشم‌دوزى (چشمه کارى) تزئين مى‌شود. بلوچ‌ها عمامه يا دستار را دور سر خود مى‌پيچند، ولى يک طرف آن را از پشت سر به حدى که تا ميان پشت آنها مى‌رسد، ‌ آويزان مى‌کنند. گفته مى‌شود در موقع اسب‌سوارى باد آن را بلند کرده و اسب از سايهٔ آن به سرعت خود مى‌افزايد. شلوار آنها غالباً از پارچه نازک و سفيد است که پارچه‌هاى آن را در جوراب مى‌گذارند و در اين حالت به کردها شباهت زيادى دارند.
لباس زنان بلوچ پيراهن بلند با يقه باز است و آن را با دستار بزرگى مى‌پوشاند. کفش زن‌ها شبيه به کفش مردها است، ولى بيش‌تر آنها پاى برهنه راه مى‌روند و بعضى هم با جوراب رفت و آمد مى‌کنند. زنان بلوچ بسيار فعال و چابک و زحمت‌کش هستند.
  مراسم اوشيدر، استان سيستان وبلوچستان
برگزارى اين مراسم در ميان مردم آبادى‌هاى کنار هيرمند رواج دارد. شيوهٔ اجراى اين مراسم بدين ترتيب است که شب قبل از عيد دختر زيبايى را بر شتر آذين شده سوار مى‌کنند و به کنار رود هيرمند مى‌برند. در آنجا گروه مردان و زنان از هم جدا مى‌شوند. مردان دور از اجتماع زنان و دختران به کنارى مى‌‌روند و به شادى مى‌پردازند. زنان، دختر زيبا را که «اوشيدر» نام نهاده‌اند برهنه داخل آب مى‌کنند و تا نيمه شب به رقص و پايکوبى مى‌پردازند. پس از آن، دختر را با همان آئين به خانه باز مى‌‌گردانند. اين مراسم بى‌گمان اشارتى به باورهاى زرتشتيان است.
  مراسم برف چال، استان مازندران
مراسم برف چال عبارت است از :‌جمع‌آورى و ريختن برف در يخچالى که گفته مى‌شود در نيمهٔ‌ اول قرن نهم هجرى قمرى ساخته شده و حدود شش قرن قدمت دارد. هر ساله مردان روستاهاى اسک، نياک و ساير روستاهاى همجوار برحسب رسمى که سيدحسن ولى از اجداد آنان بنياد نهاده است، در روزى معين از فصل بهار، ‌‌ آخرين بقاياى برف‌هاى زمستانى را از کوهستان به داخل يخچال حمل مى‌کنند. يک روز قبل از برگزارى اين مراسم، زنان روستايى با استفاده از آرد نذرى و آب چشمه‌هاى معدنى اسک خميرى آماده مى‌کنند و در محوطه آرامگاه سيد حسن ولى (که در روستاى نياک واقع شده است) نانى مى‌پزند و در همين حال نوعروسان روستايى، شيرينى، رشته و تخم‌مرغ رنگى آماده مى‌‌کنند. شب هنگام آن‌ها را به عنوان غذا بين مردان که در مراسم شرکت دارند، تقسيم مى‌کنند. در روز اجراى مراسم، کليهٔ مردان به جز سال‌خوردگان و بيمارانى که قادر به حرکت نيستند، از روستا خارج مى‌شوند و در غياب آن‌ها زن‌ها امور روستا را مى‌چرخانند و براى آن که مطمئن باشند مردى وارد روستا نمى‌شود، ‌ از بين خود نگهبانانى انتخاب مى‌کنند و در گذرگاه و کنار پل مى‌‌گمارند و چون هيچ مردى در روستا حضور ندارد، زنان با آزادى کامل و سر و وضعى آراسته، ‌ در محوطه‌اى گرد مى‌آيند و به شادمانى و انجام بازى‌هاى مختلف مى‌پردازند. همزمان با اين مراسم که در روستا جريان دارد، ‌ مردانى که به کوهستان رفته‌اند، هر کدام با توجه به توان و نيروى بدنى خود و استفاده از امکانات موجود مى‌‌کوشند تا قبل از رسيدن ظهر، يخچال را پر از برف کنند. آن گاه در لطافت هواى بهارى، بر گسترهٔ‌ دشت سفره‌اى گسترده مى‌شود و مردان خسته از کار، ‌ فارغ از هر گونه دغذغه و نفاقى بر سر يک سفره مى‌نشينند و پس از رفع خستگى عازم خانه‌هاى خود مى‌شوند. انجام کليهٔ مراسم برف چال در «اسک» ضمن آن که نشانه‌اى از تعاون و هميارى روستائيان ناحيه است، به کينه‌ها و کدورت‌هايى هم که در طول سال بين مردم ايجاد شده پايان مى‌بخشد و با تأمين آب مورد نياز دام‌داران در تابستان به رونق دام‌دارى در منطقه نيز کمک مى‌کند.
  مراسم پرخوانى، استان گلستان
ترکمن‌ها قبل از پذيرش دين اسلام به خاطر شرايط سرزمينشان که آسمان و نور آن باشکوهتر از هر سرزمين ديگر به چشم مى‌آيد، به «تانگري» يعنى روح آسمان اعتقاد داشتند. تانگرى قدرتى نامرئى و مافوق همه چيز و همه کس بود که در فرهنگ‌هاى امروزى ترک‌زبانان مترادف با خداوند متعال معنى شده است. «سمن» رهبر روحانى آنان و «سامانيسم» آيين آن‌ها بود. طبق آيين سامانى، دنيا از طبقه‌‌هاى متعددى که بر روى هم قرار دارند تشکيل شده است و انسان براى رسيدن به اين مرتبه «سمن» بوده است. سمن‌ها با برگزارى آيين مخصوصى بر بالاى بلندى‌‌ها، انسان را در جهت رسيدن به مقصود يارى مى‌کردند که بعد از پذيرفتن اسلام توسط ترکمن‌ها، اين مراسم رنگ اسلامى به خود گرفت و تحت عنوان آيين ذکر يا «پرخواني» به صورت‌هاى گوناگون زنده نگه داشته شد که امروزه به اشتباه مراسم پرخوانى «رقص خنجر» ناميده مى‌شود. پرخوانى يکى از آيين‌ها و سنت‌هاى بسيار قديمى مردم ترکمن است که تا چند دهه پيش برگزار مى‌شد. اما امروزه اين سنت تنها ظاهرى نمايشى دارد و به صورتى ناقص اجرا مى‌شود. پرخوانى حاوى جنبه‌هاى ويژه‌اى از «روان‌درماني» است و ريشه در «سامانيسم» دارد. در اين آيين نوازنده دو تار يکى از افراد اصلى گروه پرخوانى است که رهبرى مراسم را در دست دارد.
پرخوانى بر بالاى بلندى‌ها مى‌رود و انجام رقص‌هاى ويژه و خواندن وردها و ذکرها با روح نياکان خويش تماس مى‌گيرد و از آن‌ها استمداد مى‌طلبد تا در شفاى خسته‌دلان و بيماران روحى، سمن را يارى دهد. مراسم پرخوانى، معمولاً در يکى از روزهاى خوش يمن، بويژه شب‌هاى جمعه برگزار مى‌شد. پس از نماز مغرب، ياران پرخوان بيمار را ياهو ياهوگويان در حالى که کتفش را بسته‌اند به اتاق مخصوص مى‌برند و در کنار اجاقى پر از آتش مى‌نشانند. گردانندگان آيين، يک قبضه شمشير برنده و يک عدد کف‌گير آخته را که از ابزارهاى اصلى پرخوانى است از قبل در آتش مى‌‌‌گذارند. به تدريج ياران پرخوان و هم‌آوازان حاضر در جلسه، بيمار، پرخوان و نوازنده دو تار را در حلقه‌‌يى محاصره مى‌کنند به صورتى ک راه فرار وجود نداشته باشد. با اشاره پرخوان، نوازنده دو تار آرام آرام به نواختن آغاز مى‌کند.
پرخوان به تدريج به وجد مى‌‌آيد و با خواندن شعرهايى از عارفان و صوفيان ترکستان چون «صوفى‌اللّه»، «مشرب» و ... شروع به چرخيدن به دور بيمار مى‌کند. مجلس به تدريج اوج مى‌گيرد. ياران پرخوان در مجلس و زنان آبادى، بيرون از مجلس به هم‌آوايى با پرخوان مى‌پردازند و از روح‌هاى بدنهادى که روح و جسم بيمار را آزرده کرده‌اند، مى‌خواهند که کالبد بيمار و قبيله‌شان را ترک کند. اين مراسم در حال حاضر تقريباً منسوخ شده و به ندرت اجرا مى‌شود.
  مراسم پير شهريار (شاليار)، استان كردستان
روستاى اورامانات تحت يکى از فضاهاى ويژهٔ روستايى کردستان است که علاوه بر زيبايى چشم‌اندازها، به دليل اجراى همه سالهٔ مراسم بسيار باستانى و حيرت‌انگيز «پير شهريار» قابليت‌هاى ارزشمند جهانگردى دارد. آرامگاه پير شهريار که به پير شاليار نيز معروف است از قدسين زرتشتى و زيارتگاه‌ها و معابد بسيار مورد احترام مردم اين ناحيه مى‌باشد. به روايتى پير شاليار و مراسم آن از يادگارهاى دورهٔ پيش از اسلام است.
مراسم فوق در اواخر تابستان و به مدت يک هفته انجام مى‌شود. مردم منطقه ابتدا در فصل تابستان، گردوهاى درخت‌ها را مى‌چينند و خشک مى‌کنند و به منظور استفاده در اين مراسم نگهدارى مى‌‌کنند سپس در زمان انجام مراسم، بچه‌ها به نمايندگى از جانب چند تن از بزرگان منطقه به درب منازل رفته و جهت تهيهٔ آش مخصوص از مردم آرد و گوشت قربانى (گوسفند يا گاو) و مواد لازم ديگر را جمع‌آورى نموده و در ظروف خالى شدهٔ اجناس جمع‌آورى شده آن‌ها، تعدادى گردو مى‌ريزند. سپس با آرد جمع‌آورى شده نان مى‌پزند و مقدارى از گردوهاى سائيده شده را با خمير نان مخلوط مى‌کنند. معمولاً خانم‌ها هر روز به ميزان قابل توجهى نان مى‌پزند و در اختيار مردان جهت صرف ناهار و شام قرار مى‌دهند. صبح خيلى زود، تعدادى از مردان آشپز، ديگ‌ها را روى اجاق‌ها گذاشته و مقدار زيادى گوشت و ساير مواد داخل آن‌ها مى‌ريزند و آش مخصوص مى‌پزند و هنگام نهار و شام بين اهالى احسان مى‌کنند.
هر روز پس از صرف نهار، مردها در پشت‌بام وسيع يکى از منازل به رقص‌هاى گروهى عرفانى مى‌پردازند. شيوهٔ اجراى اين رقص بدين شکل است که کليهٔ مردها دست‌ها را به کمر يکديگر حلقه مى‌کنند و آرام ‌آرام مى‌چرخند و تعدادى مابين ۳ تا ۸ نفر نيز در وسط گروه رقص، دايره‌وار مى‌‌چرخند و مرتباً سرهايشان را تکان مى‌‌دهند و موهاى بلند خودشان را آشفته مى‌کنند و آن‌قدر اين حرکت تکرار مى‌شود که معمولاً چندتايى از آن‌ها از خودبيخود شده و چاقو، قيچى، سيخ کباب و ... را در بدن خود فرو مى‌کنند. براى اينکه اشخاص آسيبى به خود نرسانند ديگران جلوى اين افراد را به سرعت مى‌گيرند.
پس از پايان رقص، شب هنگام وارد خانه‌اى که گويا خانهٔ پير بوده، مى‌شوند و به خواندن اشعارى در وصف پير مى‌پردازند و آنگاه لنگهٔ کفشى را که در صندوق يکى از اتاق‌ها است و معتقدند به پير شاليار تعلق دارد، از صندق در مى‌آورند و دست به دست مى‌دهند و با احترام خاص مى‌بوسند و سپس در صندوق نگهدارى مى‌کنند.
روز آخر انجام مراسم، ماست و نان تهيه مى‌کنند و به صورت گروهى به سمت آرامگاه پير مى‌روند و به محض ورود به محوطهٔ باز آرامگاه، کفش‌ها را از پا درمى‌آورند و پاى برهنه، زمين را مى‌بوسند و آنگاه به زيارت پير مشغول مى‌شوند و دستمال‌هايى نيز جهت گرفتن حاجت به ديوارها و درخت‌هاى محوطهٔ آرامگاه مى‌آويزند و سپس به خوردن نان و ماست مى‌پردازند و براى خوردن آن تلاش زياد مى‌نمايند تا از خوردن آن بى‌بهره نمانند، زيرا معتقدند خوردن نان و ماست روز آخر در جوار آرامگاه پير، تبرک است و در درمان بيمار‌ها نيز مؤثر است. غروب همان روز (روز هفتم) مراسم پايان مى‌پذيرد.
  مراسم چل كچلون، استان چهارمحال وبختيارى
اين مراسم به هنگامى برگزار مى‌شود که باران زياد ببارد و باعث ناراحتى مردم شود. جوانان محله جمع مى‌شوند و نخ بلندى مى‌آورند و نام چهل نفر از افراد محل که کچل باشند، مى‌‌خوانند و براى هر کچل يک گره به آن نخ مى‌زنند تا چهل گره تکميل شود. سپس آن چهل گره را در باران به شاخهٔ درختى آويزان مى‌کنند و معتقدند که باران قطع خواهد شد.


همچنین مشاهده کنید