پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

بیل‌گردانی، استان مركزی


  آداب و سنن در الگوى پوشش و لباس، استان كرمان
در جامعه شهرى استان کرمان، زنان از چادر يا روپوش در مکان‌هاى عمومى استفاده مى‌کنند و مردان کت و شلوار يا پيراهن و شلوار مى‌پوشند. زنان در خانه يا در مجالس مهمانى لباس ويژه‌اى جدا از بقيه نقاط ندارند. ولى پوشش زنان عشاير در بعضى از نقاط فرق مى‌کند که امروز کم‌کم در حال از بين رفتن است و لباس شهرى جايگزين آن شده است.
زنان ايل آسياب‌بر، لباس گشاد تا سر زانو و بلوچى و روسرى به نام «شليک» دارند که با سکّه تزيين شده است و مردان شلوار گشاد و مشکى و پيراهن سفيد مى‌پوشند. زنان ايل افشار، طايفه قاسم اولادى، لباس‌هاى بلند دارند، دور سر دستمال مى‌بندند و روى آن چارقد مى‌گذارند. در ايل بچاقچى زنان، دامن چين‌دار، چارقد، ‌ دستمال و عمامه، و مردان شال و قبا و گيوه ملکى دارند. در عشاير بلوچ، زنان لباسى گشاد و بلند تا روى پنجه پا مى‌پوشند که داراى سرآستين و يقه‌هاى تنگ هستند. براى شيردادن بچه از سوراخى از زير بغل استفاده مى‌کنند که جلوى سينه از زير گلو تا پايين پا با پارچه‌هاى زرى به طور مخصوصى دوخته شده است. مردان از دستمال سر، شلوار گشاد و مشکى و پيراهن سفيد استفاده مى‌کنند.
  اهُو اهُو، استان مركزي
اين سنت در روستاى خورهه در شامگاه چهاردهم ماه رمضان - شب تولد حضرت امام حسن (ع) - برگزار مى‌شود. با تاريک شدن هوا، نوجوانان و کودکان به دسته‌هايى تقسيم مى‌شوند و به در خانه‌ها مى‌روند و اشعارى مى‌خوانند. يکى از افراد گروه که از همه بزرگتر است با صداى بلند شعرى مى‌خواند و ديگران در پايان آن با صداى بلند اهُو اهُو مى‌گويند. اين گروه‌ها معمولاً به در منازلى مى‌روند که فرزند پسر کوچکى داشته باشد. حال اگر نام فرزند کوچک يک خانواده «عادل» باشد، ‌ اين ابيات به صورت زير خوانده مى‌شود:
تک خوان:

گروه کُر:

عادل خان شمائيد اهُو اهُو
از قلعه در نياييد اهُو اهُو
که مردم دشمنت‌اند اهُو اهُو
به قصد کشتنت‌اند اهُو اهُو
بلبلان ريختند بر سر چنار اهُو اهُو
جيک جيک مى‌کنند اشرفى بيار اهُو اهُو
خرکى خريده‌ام اهُو اهُو
دمکش بريده‌اند اهُو اهُو
يه چوب مى‌زنم مى‌خوابه اهُو اهُو
يه چوب مى‌زنم پا ميشه اهُو اهُو
...
آجيل بيار زودى اهُو اهُو
در پايان اشعار معمولاً پسر کوچک خانواده مقدارى آجيل و تنقلات براى گروه موردنظر مى‌آورد. اگر صاحب‌خانه دير آجيل را بياورد و دوباره اشعار فوق به همان شکل قبلى توسط سرگروه خوانده مى‌شود.
  بيل‌گردانى، استان مركزى
اين مراسم سنتى که نوعى ورزش باستانى و پهلوانى نيز محسوب مى‌شود در شهر نيمور برگزار مى‌شود. نيمور در کنار قم‌رود واقع شده است و از ديرباز توسط نهرى بزرگ آبيارى مى‌شده است که از همان رودخانه منشعب مى‌شود. بر روى رودخانه قم‌رود در جنوب غربى محلات، بندى ساخته شده که به نام سد نيمور معروف است. اين سد که از سدهاى قديمى کشور ماست، داراى ارزش تاريخى است.
کشاورزان نيمور و باقرآباد، در آغاز فصل زراعت بهاره در شکلى سازمان داده شده برحسب ميزان زمين به تأمين نيروى انسانى براى لايروبى نهر بزرگ نيمور يا شاه جوى که در زبان عاميانه محلى به آن شاه جوب گفته مى‌شود، اقدام مى‌کنند. اين عمليات از حدود نيمه اسفند و گاه چند روز زودتر که بستگى به وضع هوا دارد، آغاز مى‌شود و طبق قانون لايروبى از محل سد به سمت نيمور ادامه مى‌يابد. مدت زمان پايان عمليات گاه به يک ماه نيز مى‌رسد. هنگامى که آب به نخستين پخشگاه آب (وارگو) مى‌رسد مردم جشن بزرگى که يادگار سنت‌هاى پهلوانى است برپا مى‌کنند که در محل به آن «بيل‌گرداني» مى‌گويند.
اين مراسم در ميدان اصلى نيمور برگزار مى‌شود.
  جشن حكومت زن (جشن محصول)، استان اصفهان
اين مراسم در روستاى افوس، از توابع شهرستان فريدن، ‌ در سال‌هاى قبل به شکلى باشکوه برگزار مى‌شد. اين روستا در ۳۸ کيلومترى غرب فريدن قرار دارد.
اين جشن مصادف با زمان برداشت محصول است و معمولاً ۸۰ روز بعد از فروردين برگزار مى‌شود. در يکى از روزهاى اواخر بهار، انجمنى از ريش‌سفيدان و بزرگ‌ترها و تنى چند از زنان گيس سفيد و مسن که سرد و گرم روزگار را چشيده باشند، ‌ تشکيل مى‌شود. وظيفهٔ‌ اصلى اين انجمن تعيين روز قطعى برگزارى جشن است. ضمناً، انجمن گروهى را که مى‌بايست مقدمات جشن را فراهم کند، ‌ انتخاب مى‌کند. افراد در اين کميته وظيفهٔ مخصوص دارند. مهم‌ترين وظيفهٔ اين گروه انتخاب حاکم است که پس از مشورت و گفتگوى زياد از بين زنان ده انتخاب مى‌گردد. اين حاکم بايد رشيد و بلندقامت باشد، جذبه و شهامت داشته باشد، و به حسن خلق و نيکوکارى معروف باشد. آنچه در انتخاب يک حاکم دخالت زياد دارد، ‌ آن است که بين زنان محبوبيت خاص داشته باشد، خوب حرف بزند و امر و نهى کند و در فرمانش ثابت‌قدم باشد. زنى که به عنوان حاکم زن انتخاب مى‌گردد، براى خانواده و همسرش مايهٔ افتخار است. بعد از انتخاب حاکم، زير نظر او «رجال دولت» و «اعيان مملکت» انتخاب مى‌‌گردند و جايگاه‌شان در بارگاه معين مى‌شود. قراولانى نيز براى بارگاه و دروازه‌ها انتخاب مى‌شوند.
شخصى مأمور مى‌شود که چند روز عصر در ده جار بزند و به مردم اطلاع دهد، با اعلان و تعيين روز جشن، شور و شوق مردم را فرا مى‌گيرد. همه با ميل و علاقه آمادهٔ‌ برگزارى جشن مى‌شوند و از بستگان‌شان در دهات مجاور و شهرها نيز دعوت مى‌کنند. در اين جشن، زنان وظايفى خاص و مردان نيز مراسمى مخصوص دارند که بايد دور و جدا از هم انجام دهند. ميدان بزرگ ده چراغانى مى‌شود و ديوار و کف ميدان با قالى مفروش مى‌گردد. کرسى‌ها و تخت و بارگاه برپا مى‌شود و روى تخت به زيباترين وجه تزئين مى‌گردد.
در روز جشن نبايد هيچ مردى در ده باشد. بنابراين، روز قبل از جشن عده‌اى از مردان وسايل خواب و خوراک خود را بر مى‌دارند و راهى سرچشمه مى‌شوند. بقيهٔ‌ مردان و پسران بايد صبح روز جشن از ده خارج شوند. در اين روز ادارهٔ امور ده به دست زنان است.
با شروع جشن، دروازه‌هاى ده قرق مى‌شوند و هيچ مرد يا پسرى حق ورود به ده را ندارد. اگر کسى ندانسته وارد شود، قراولان او را به حضور حاکم مى‌آورند. حاکم يا يکى از وزراء با او صحبت مى‌کنند و علت آمدن او را جويا مى‌شوند. دومين سئوال از او اين است که : مگر نمى‌دانستى امروز جشن حکومت زن است و هيچ مردى حق ندارد که وارد شود. بسته به نوع جوابى که مرد تازه‌وارد مى‌دهد، او را مى‌بخشند يا تنبيه مى‌کنند.
در صبح روز جشن، زنان بهترين لباس خود را مى‌پوشند و دستهٔ‌ رامشگران زن در گوشه‌اى از بارگاه مى‌نوازند. مدعوين و درباريان به دستور حاکم با چاى و شربت پذيرايى مى‌شوند. همهٔ زنان ده، به هر ترتيب که بتوانند، خود را به ميدان مى‌رسانند و اگر در ميدان جايى نيافتند، به بام‌ خانه‌ها مشرف به ميدان مى‌روند. همهٔ زنان شاد و مسرورند. به جلال و جبروت حاکم يک‌روزه غبطه مى‌خورند، کف مى‌زنند و شادى مى‌کنند، با صداى بلند شادباش مى‌گويند. زنان مسن که رقص چوبى را به استادى مى‌دانند در وسط ميدان حاضر مى‌شوند و دست در دست يکديگر حلقه مى‌کنند. سپس، ‌ با آهنگ ملايم، رقص چوبى آغاز مى‌شود. زنان مسن، زنان ديگر را به پايکوبى وا مى‌دارند. با اجازهٔ حاکم، زنان جوان‌تر در ميان زنان مسن به رقص مى‌پردازند. وقتى رقص چوبى زنان پايان يابد، ‌ به دستور حاکم، رقص دختران آغاز مى‌گردد. لباس دختران در اين رقص متحدالشکل نيست، عده‌اى لباس روستايى و تعدادى لباس شهرى به تن دارند. اين گوناگونى لباس در رقص آن‌قدر بديع است که زنان ديگر را به تعجب وا مى‌دارد.
اين مراسم تا کمى بعد از ظهر ادامه دارد و سپس حاکم به زنان دستور مى‌دهد که مدعوين و زنان ده براى صرف ناهار به منازل خود بروند. بعد از آن‌ که بارگاه خالى شد، دستور مرخصى وزراء و درباريان نيز صادر مى‌گردد و حاکم با نديمه‌هاى مخصوص و قراولانِ حاضر به منزل مراجعت مى‌کند و فقط چند نگهبان از بارگاه نگاهبانى مى‌کنند.
در همين روز، در سرچشمه که در ۵ کيلومترى روستا در دل کوهستان است، مراسم ديگرى برپا است : مردان به محض ورود به سرچشمه جايگاه مخصوص خانوادگى خود را که اجدادشان در آن مى‌نشستند، آب و جارو مى‌کنند و چادرها را برپا مى‌دارند. وقتى همهٔ چادرها برپا گرديد، چنان منظرهٔ بديع و جالبى به وجود مى‌آيد که انسان را به ياد زيباترين پلاژهاى سواحل دريا مى‌اندازد.
رنگ گوناگون چادرها، و اين که در دو طرف دره در امتداد سيصد متر در شيب زمين به طور مطبق نصب شده‌اند، نسيم ملايم و خنک کوهستان که به اين چادرها مى‌وزد، مردان دهاتى با شلوارهاى گشاد که داخل چادرها و در کنار منقل و قورى و سماور لميده‌اند، منظرهٔ پيران و جوانان و پسربچه‌ها که به حکم مراسم از مادران‌شان جدا شده‌اند، چمباتمه‌زدن عده‌اى از بچه‌ها در چادرها، بوى غذا که فضاى سرچشمه را در بر مى‌گيرد، آن‌طرف‌تر صداى جوشش آب از زمين، هياهوى عده‌اى از مردم که هنوز به دنبال جاى مناسب براى استقرار چادر مى‌گردند، منظرهٔ کوهستان پربرف افوس و استخرى که در قسمت شمال سرچشمه از انباشته شدن آب به وجود آمده، چشم‌اندازى است که هر بيننده‌اى را به تحسين وا مى‌دارد.
غذاى مردها در سرچشمه از شب پيش آماده شده است و در همان‌جا گرم مى‌شود. وقتى کسى از نزديک چادرها عبور مى‌کند، صاحب چادر با کمال خلوص و بدون ريا با صداى گيرا، وى را دعوت به صرف غذا و چاى و ميوه مى‌کند. بعد از غذا، مردان مسن‌تر با نشستن به دور سماور و منقل و قورى از گذشته‌هاى اين جشن صحبت مى‌کنند.
مردان جوان و پسربچه‌ها از قسمت‌هاى مختلف درهٔ کوهستانى سرچشمه ديدن مى‌کنند و بعضى از آن‌ها براى آوردن برف، راه ارتفاعات را در پيش مى‌گيرند.
وقتى جوانان از بازديد قسمت‌هاى مختلف سرچشمه فراغت يافتند، در حدود ساعت ۳ بعدازظهر صداى تکبير و اللّه‌اکبر در کوهستان طنين مى‌افکند. اين صداى مؤذن است که مردم را به نماز و دعا دعوت مى‌کنند. مردان و پسران با شنيدن صداى مؤذن به سمت غرب سرچشمه که مکانى رفيع و مسطح است، مى‌شتابند؛ امام جماعت حاضر است و نماز ظهر و عصر برگزار مى‌گردد. صداى دعا در کوهستان طنين مى‌افکند و دل‌ها را به خدا نزديک مى‌کند. نماز و دعا ساعت ۴ بعدازظهر پايان مى‌پذيرد و سپس مردم با يکديگر دست مى‌دهند. مراسم سرچشمه از اين ساعت به بعد تمام مى‌شود و هر کس مى‌خواهد مى‌تواند بار و بنهٔ خود را جمع کند و عازم ده شود. زنان تا دروازهٔ‌ ده به استقبال مردان مى‌آيند و همراه آنان کوچه‌هاى ده را طى مى‌کنند و در پياده کردن اثاثيه و بار به آن‌‌ها کمک مى‌کنند. حوالى غروب همهٔ‌ مردان و پسران به خانوادهٔ خود ملحق مى‌شوند. زنان از انجام مراسم خود و مردان از رويدادهاى سرچشمه براى يکديگر نقل مى‌کنند. هر طرف با دقت به سخنان طرف ديگر گوش مى‌دهد، تا آنچه مى‌شنود در لوح ضميرش نقش بندد و در آينده بتواند جشن را بهتر از گذشته اجرا کند.


همچنین مشاهده کنید