شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

سبک بین بین


کتابى ديگر در حکمت طبيعى است تأليف 'غياث‌الدين على‌بن على اميران الحسينى الاصفهاني' که به‌نام سلطان محمودبن ابوسعيدبن ميرزا ميرانشاه‌بن امير تيمور گورگان در سنهٔ ۸۷۹ تأليف کرده است (۱) . اين شاهزاده بعد از گرفتارى و قتل پدرش ابوسعيد در آذربايجان که به‌دست اميرحسن آق‌قوينلو صورت يافت در خراسان به تخت نشست و به سبب خلاف امرا به ماوراءالنهر افتاد و در بدخشان به پادشاهى نشست و پس از فوت برادرش ميرزا سلطان احمد به سمرقند آمد و به پادشاهى ماوراءالنهر برقرار گرديد و در سنهٔ ۹۰۰ هجرى در سن چهل سالگى بدرود حيات گفت و چون چند کرت از بدخشان به حدود 'کافرستان' لشگر کشيد او را غازى لقب داده بودند.
(۱) . شرح حال اين مرد فاضل را در تواريخ مربوط به تيموريان به‌دست نياورديم و ظاهراً شيعه بوده است، رجوع شود به مقدمهٔ 'نتيجهٔ چهارم' از سبک بين بين.
اين کتاب موسوم است به 'دانش‌نامهٔ جهان' در ده فصل و بيست اصل و چهار نتيجه و خاتمه، و يک دوره علوم طبيعى را بعد از شرح مبدأ خلقت عقل و نفس به مذاق مشائيان شرح داده و بسيار موجز و ساده و آسان و استادانه تحرير شده است و از قسمت‌هاى طبيعى 'گوهر مراد' تأليف لاهيجى روان‌تر و فصيح‌تر است و به‌کار آموزش دبيرستان‌ها مى‌آيد.
اين کتاب عزيزالجواد در اصل و بيناد از حيث سادگى و ايجاز به شيوهٔ متقدمان است، اما از حيث افهام مطلب و روشنگرى و سهولت بيان در عالم خود تازه و از ايجازهاى مخل و رمز و تعقيد که از مختصات کتب علمى قديمى است خالى مى‌باشد ـ و نيز اصلاحاتى از نثر معاصر در آن يافت مى‌شود از قبيل 'به‌قدر' به‌جاى 'قدري' (۲) و تطابق صفت و موصوف در حال اضافه به قاعدهٔ عربى زيادتر از ادوار قبل و استعمال جمع‌هاى تازى به‌جاى جمع‌هاى فارسى بر لغات تازى و آوردن ماضى نقلى با حذف ضمير و استعمار 'بعضى از' زيادتر از قديم و از اصطلاحات کهنه از قبيل 'چنانچه' خواه در مورد تشبيه و تمثيل و خواه در مورد شرط و جملهٔ شرطيه که بزعم برخى اول را بايد 'چنانکه' و ثانى را 'چنانچه' آورد. و نيز در اين کتاب از جمله نکاتى که ديده شد آن است که فعل 'ماندن' به صيغهٔ متعدى که در زبان قديم دري، زياد به‌کار برده مى‌شد و رفته رفته از قرن هفتم به بعد بسيار نادر و کمياب گرديد چنانکه امروز به کلى از بين رفته است در اين کتاب صفحه‌اى از آن خالى نيست.
(۲) . سبب آن بود که چون آفتاب بر آن کورها تابد به‌قدر گرم گردد و لطافتى پديد شود 'يعنى قدرى گرم گردد' از دانش‌نامهٔ جهان.
   نمونه‌اى از کتاب دانش‌نامهٔ جهان
'بايد دانست که همچنانچه استحالت و تبديل در جسم عناصر واقع است همچنين استحالت عناصر در کيفيت ـ يعنى در حرارت و برودت و رطوبت و يبوست نيز واقع است چنانچه ديده مى‌شود که دو جسم که مثل يکديگر هستند در طبيعت هرگاه که ايشان را سخت بر هم بسايند گرم مى‌شوند و آن جسم چنين گرم شده را 'محکوک' گويند و هرگاه که جسمى ترا بسيار بجنبانند سخت آن جسم گرم مى‌شود و مؤيد اين مقال است اينکه محمد مسعودى که يکى از اهل حکمت است در رساله خود آورده که در آخر جوزا در بيابانى که ميان بلخ و مرو است من ديدم که فتيل‌هاى مشعله چرب کرده بودند و دربار شتر مانده از غايت گرمائى که در آن بيابان بود از تابش آفتاب و حرکات پيوسته که فتيل‌ها را پيدا مى‌شد از رفتن شتر آتش درون فتيل‌ها در گرفته دود برمى‌آمد و چون از جوال برون آوردند شعل زد و بسوخت' (نقل از ورق ۱۲ نسخه خطي، دانش‌نامهٔ جهان).
در اين چند جمله ديده مى‌شود که (همچنانچه) به‌جاى همچنانکه آورده و جائى که امروز بعضى خرده‌گيران 'چنانکه' مى‌آورند 'چنانچه' آورده است و به متقدمان اقتدا کرده و آنجا که امروزيان 'چنانچه' مى‌نويسند 'هرگاه' نوشته است و فعل‌هاى ماضى نقلى را مانند 'آورده' که بايد 'آورده است' مى‌گفت زياد استعمال نموده است و پيش از آن قرينه‌اى نيست که به موجب آن قرينه در اين فعل ضمير حذف شده باشد و اين شيوهٔ معاصرين او بوده است و بالأخره فعل 'مانده' که گيود 'دربار شتر مانده' به صيغهٔ متعدى است يعنى گذاشته و اين فعل در اين کتاب تقريباً در هر صفحه آمده است و حال آنکه در کتب معاصرين او کمتر مى‌بينيم، و از اين روى معلوم مى‌شود که نويسنده خود از مردم بدخشان و ترکستان بوده است زيرا سابقه داريم که زبان درى در اصل از آن صقع يعنى از 'سغد' و ماوراءالنهر به ساير بلدان راه يافته است و اين فعل هم از مختصات زبان درى است و مردم عراق فعل 'ماندن' را به صيغهٔ لازم استعمال مى‌نمايند مانند امروز ولى هنوز در ترکستان و قسمتى از طخارستان و افغانستان به شيوهٔ قديم فعل مذکور به صيغهٔ متعدى استعمال مى‌گردد و کتاب 'دانش‌نامهٔ جهان' هم يا در بدخشان و يا در سمرقند تأليف شده است.


همچنین مشاهده کنید