چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

هر دم ای گل از تو در گلشن فغان تازه است


هر دم ای گل از تو در گلشن فغان تازه است    عندلیبان کهن را داستان تازه است
تا کدامین خسته را کشتی ز تیغ بی‌دریغ    زان که بر دامانت از خونش نشان تازه است
برقی از هر گوشه آهنگ گلستان کرد باز    گوییا بر شاخ طرح آشیان تازه است
چون جرس در سینه می‌نالد دل زارم مگر    نوسفر ماهی میان کاروان تازه است
خلقی از مژگان و ابرو کشته در میدان عشق    ترک سر مست مرا تیر و کمان تازه‌است
کاش آن سرو روان بهر تماشا آمدی    تا به جوی دیده‌ام آب روان تازه است
ز امتحان صد ره فزون‌تر گشت و بازم زنده کرد    وه که با من هر زمانش امتحان تازه است
ایمنم از خون خود در عشق آن زیبا جوان    کز خط سبزش مرا خط امان تازه است
عشق نیرنگی به کار آورده کز هرگوشه‌ای    منحنی پیری گرفتار جوان تازه است
من فروغی گشتم از ذوق لب او نکته سنج    شکری را طوطی شیرین زبان تازه است


همچنین مشاهده کنید