جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

شربتی در دو لعل جانان است


شربتی در دو لعل جانان است    که خیالش مفرح جان است
از پی قتل مردم دانا    تیغ در دست طفل نادان است
می‌توان یافتن ز زخم دلم    کاین جراحت نه کار پیکان است
قتل‌گاهی است کوی او کان جا    زخم بیداد و تیغ پنهان است
دلم از ناله‌ی شعله در خرمن    چشمم از گریه خانه ویران است
سر زلفی چگونه گردد جمع    که از آن مجمعی پریشان است
چشم امید هر مسلمانی    پی آن چشم نامسلمان است
گر تو درمان درد عشاقی    درد الحق که عین درمان است
منع زاری مکن فروغی را    که گلت را هزار دستان است


همچنین مشاهده کنید