پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

وقت مردن پا نهاد آن شمع بالین مرا


وقت مردن پا نهاد آن شمع بالین مرا    تا بخربندی ستاند جان غمگین مرا
دوش بوسیدم لب شکرفشانش را به خواب    کاش پنداری نبود این خواب شیرین مرا
خون آهوی حرم را در حرم خواهند ریخت    محرمان بینند اگر آهوی مشکین مرا
برکند از باغ بیخ نسترن را بی خلاف    گر ببیند باغبان آن شاخ نسرین مرا
چشم بد زان ترک یغمایی خدایا دور کن    کز نگاهی کرد تاراج دل و دین مرا
مصلحت این است کز رویش نپوشم چشم شوق    کز جهان پوشید چشم مصلحت بین مرا
گفتم از کار دل خود عقده کی خواهم گشود    گفت وقتی می‌گشایی زلف پرچین مرا
گفتم آیا نخل امیدم به بر خواهد رسید    گفت اگر در بر بگیری سرو سیمین مرا
گفت از خون فروغی دامنی آلوده کن    گفت باید بوسه زد دست نگارین مرا


همچنین مشاهده کنید