جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

ای بچه‌های پاپتی


  من و تو، درخت و بارون
من باهارم، تو زمين
من زمينم، تو درخت
من درختم، تو باهار
ناز انگشتاى بارون تو، باغم مى‌کنه
ميون جنگلا طاقم مى‌کنه
تو بزرگى مث شب
اگه مهتاب باشه يا نه
تو بزرگى
مث شب
خودِ مهتابى تو اصلا، خود مهتابى
تازه وقتى بره مهتاب و
هنوز
شب تنها، بايد
راه دورى رو بره تا دم دروازهٔ روز ـ
مث شب گود و بزرگى، مث شب
تازه روزم که بياد
تو تميزى
مث شبنم
مث صبح
تو مث مخمل ابرى
مث بوى علفى
مث اون ململ مه نازکى ـ
اون ململ مه
که رو عطر علفا، مثل بلاتکليفى
هاج و واج مونده مردد
ميون موندن و رفتن
ميون مرگ و حيات
مث برفائى تو
تازه آبم که بشن برفا و عريون بشه کوه
مث اون قلهٔ مغرور بلندى
که به ابراى سياهى و به باداى بدى مى‌خندي...
من باهارم، تو زمين
من زمينم، تو درخت
من درختم، تو باهار
ناز انگشتاى بارون تو باغم مى‌کنه
ميون جنگلا طاقم مى‌کنه...
(احمد شاملو)
  بارون
بارون مياد جَر جَر گم شده راه بندر
ساحل شب چه دوره آبش سياه و شوره
اى خدا کشتى بفرست آتيش بهشتى بفرست
جادهٔ کهکشون کو زهرهٔ آسمون کو
چراغ زهره سرده تو سياهيا مى‌گرده
اى خدا روشنش کن فانوس راه منش کن
گم شده راه بندر بارون مى‌ياد جر جر
بارون مياد جر جر رو گنبد و رو منبر
لک لک پير خسّه بالاى منار نشسته
لک لک ناز قندى يه چيزى بگم نخندى:
تو اين هواى تاريک دالون تنگ و باريک
وقتى که مى‌پريدى تو زهره‌ رو نديدى؟
عجب بلائى بچه! از کجا مى‌آئى بچه؟
نمى‌بينى خوابه جوجه‌م حالش خرابه جوجه‌م
از بس که خورده غوره تب داره مثل کوره
تو اين بارون شرشر هوا سيا زمين تر
تو ابر پاره پاره زهره چيکار داره؟
زهره‌خانم خوابيده هيچکى اونو نديده؟
بارون مياد جر جر روپشت بون هاجر
هاجر عروسى داره تاج خروسى داره
هاجرک نازقندى يه چيزى بگم نخندى:
وقتى حنا ميذاشتى ابرواتو ور مى‌داشتى
زلفاتو وا مى‌کردى خالتو سيا مى‌کردى
زهره نيومد تماشا؟ نکن اگه ديدى حاشا
حوصله دارى بچه! مگه تو بيکارى بچه؟
دومادو الان ميارن پرده رو ورميدارن
دستمو ميدن به دستش بايد درارو بسّش
نمى‌بينى کار دارم من دل بى‌قرار دارم من؟
تو اين هواى گريون شُر شرِِ‌‌‌‌ِ لوسِ‌ بارون
که شب سحر نمى‌شه زهره به در نمى‌شه
بارون مياد جر جر رو خونه‌هاى بى‌در
چهار تا مِرد بيدار نشسته تنگ ديفار
ديفار کنده کارى نه فرش و نه بخارى
مردا سلام عليکم! زهره خانم شده گم
نه لک لک اونو ديده نه هاجر ورپريده
اگه ديگه برنگرده اوهو، اوهو چه درده!
بارون ريشه ريشه شب ديگه صب نمى‌شه
بچه خسّه مونده چيزى به صب نمونده
غصه نخور ديوونه کى ديده که شب بمونه؟
زهرهٔ تابون اينجاس تو گره مشت مرداس
وقتى که مردا پاشن ابرا، ز هم مى‌پاشن
خروس سحر مى‌خونه خورشيد خانوم مى‌دونه
که وقت شب گذشته موقع کار و کشته
خورشيد بالا بالا گوشش به زنگه حالا
بارون مياد جر جر رو گنبد و رو منبر
رو پشت بون هاجر روى خونه‌هاى بى‌در ...
ساحل شب چه دوره آبش سيا و شوره
جادهٔ کهکشون کو زهرهٔ آسمون کو؟
خروسک قندى قندى چرا نوکتو مى‌بندى؟
آفتابو روشنش کن فانوس راه منش کن
گم شده راه بندر بارون مياد جر جر
(احمد شاملو)
  که نپرس
تو بهار بود که نشون کرده بوديم
لب رودخونه
درخت گيلاس
چه هوائى، چه صفائى، که نپرس
نه پرنده پر مى‌زد
نه تنابنده از اونجا گذرش مى‌افتاد
دنجِ دنج
درو در بند قرق
روزاى جمعه کجا؟
ـ اونجا
چائى و دود و دوائى که نپرس
حالا هيهات که نيست
لب رودخونه
درخت گيلاس
تو بهار
همهٔ رودخونه را
با درخت گيلاس
'پارک وى' تاخت زده
با دو رودخونهٔ قير
چه بلائى، چه بلائى؛ که نپرس
(محمد زهرى)
  بهار
لاله‌هاى گلى روکوها در مياد
توى هر درّه‌اى بوى گلپر مياد
شکوفه مى‌کنن به‌ها و بادوما
باز قد مى‌کشن سبز جو گندوما
چلچه پارسالى مى‌شه مهمون ما
لونه شو مى‌ذاره لب ايوون ما
از ده بالائى باز عروس مى‌برن
براى شادوماد گاو و بز ميخرن
اون تنور خاموشه باز آتيش دار مى‌شه
ننجونم پا تنور مشغول کار مى‌شه
کلاغه غار مى‌زد يکى حالا مياد
دس دسى بچه‌ها بابا از راه مياد
(کسرائى)
  اى بچه‌هاى پاپتى
دور شين و کور شين همتون! زنده به گور شين همتون!
تو شهرمون مهمونيه مهمونيمون اعيونيه
دنبک و تنبور ميزنن طبلک و شيپور ميزنن
نيفته چشمام بهتون! نشنوه گوشام صداتون
دور شين و کور شين همتون زنده به گور شين همتون
تا وقتى جشن قيصره:
دس به سپيدى نزنين دس به سياهى نزنين
مهمون داره بدش مياد لرزه به گنبدش مياد
اى بچه‌هاى ناز نازى! وقتى مياين به اين بازى
زبون‌درازى نکنين! يا تله‌بازى نکنين!
حرف دوپهلو نزنين! پهلو به جادو نزنين!
نياد صداى حرفتون! صداى حرف تلختون!
نگين که قحط گندمه! گشنگى مال مردمه!
نگين که مرگ قراوونه زندگى اينجا ارزونه
نگين که جشن ملته اونکه اسير ذلته
حرف‌هاى سربسّه نگين آسّه برين، آسه بياين
تا ديوه شاختون نزنه لقد به طاقتون نزنه
تو شهر کلاغ فراوونه تو هر سوراخى پنهونه
اگه کلاغا بدونن ديوُ خبردار مى‌کنن
ديوه مياد سراغتون زهر مى‌ريزه تو آشتون
دس به سپيدى نزنين دس به سياهى نزنين
که روز جشن قيصره
مهمون داره بدش مياد لرزه به گنبدش مياد
(کسرائى)


همچنین مشاهده کنید