جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

سمنان، استان سمنان


  دامغان
شهر دامغان در چهارصد سال پيش از ميلاد مسيح چنان عظمتى داشت که اشک سوم و تيرداد اشکانى در سال ۲۴۹ پيش از ميلاد آن را پايتخت خود قرار دادند. اين شهر تا قرن اول ميلادى اهميت خود را حفظ کرد و مرکز ايالت بزرگ قومس بود. برخى‌ها ، طرح اين شهر را به هوشنگ نسبت داده‌اند. اين نظريه به واقعيت نزديک‌تر است که مردم اين منطقه در اطراف رودخانهٔ چشمه على که در درهٔ کوه‌هاى شمالى جارى است ، اسکان يافتند و مدنيتى را به وجود آوردند. چنانکه نوشته‌اند ، نزديک به چهارصد سال پيش از ميلاد ، جمعى از مغان در مسير همين رود سکنى گزيدند و به همين علت ، نخست اين منطقه ده مغان ناميده شد و به مرور زمان به دمغان و سرانجام به دامغان تبديل شد. دامغان مدتى پايتخت زمستانى شاهان اشکانى بود و تا کشته شدن يزدگرد ، آخرين پادشاه ساسانى موقعيت خود را حفظ کرد. در دوره‌هاى حکومت امويان ، عباسيان ، طاهريان ، سامانيان ، سربداران و ديلميان ، دامغان از موقعيتى قابل توجه براى امرا و حکومت‌ها برخوردار بود. منطقهٔ‌ دامغان در زمان سلجوقيان ، از جمله پايگاه‌هاى مهم پيروان فرقهٔ اسماعيليه بود و در طول سال‌هاى ۴۸۳ تا ۶۵۴ هجرى ، وقايعى مهم براى اين فرقه در منطقه روى داد. آثار قلعه‌هاى موجود ، بر اين رويداد و حضور فعال پيروان اسماعيليه در منطقه دلالت دارد. بين سال‌هاى ۷۰۰ تا ۹۰۰ هجرى ، منطقه دامغان شاهد حضور حکمرانان مختلف بود و طبق روايت سياحانى که از اين شهر ديدن کردند ، در آن زمان دامغان آخرين شهر عمده غرب ايران محسوب مى‌شد. قتل‌عام تاتارها که در سال ۷۶۹ هجرى به دستور تيمور لنگ صورت گرفت ، به اين منطقه نيز سرايت کرد و خيل بى‌شمارى از مردم دامغان به جرم پناه دادن تاتارها از دم تيغ گذشتند ، اين بلاى خانمان برانداز باقى‌ماندهٔ اهالى دامغان از کشتار چنگيزخان را از بين برد. منطقهٔ‌ دامغان که در دوران صفويان ، افشاريان و زنديان مورد توجه و شاهد رويدادهاى سياسى متعدد بود ، در دوران قاجاريه اهميتى بسزا يافت. عده‌اى از حکمرانان سلسله قاجاريه نيز در اين منطقه چشم به جهان گشودند که باباخان و فتحعلى خان از آن جمله بودند. فتحعلى‌ شاه ، علاقه‌اى وافر به دامغان داشت. در جريان انقلاب مشروطيت ، واقعه‌اى مهم در دامغان روى داد ، مخالفت مردم اين منطقه با محمد على شاه و اعلام حمايت و هوادارى از مشروطه‌خواهان و تشکيل انجمنى به نام شعبه انجمن آزاديخواهان آذربايجان بود. اين انجمن ، به دعاوى و اختلافات مردم رسيدگى مى‌کرد. انجمن ، تا زمان به توپ بستن مجلس و قتل عده‌اى از آزاديخواهان شناخته شده همچون ملک‌المتکلمين و صوراسرافيل فعال بود و در اين زمان محل شد.
  سمنان
از وقايع مهم مربوط به نواحى پارت (خراسان و سمنان فعلي) در دورهٔ هخامنشيان به جنگ‌هاى کورش کبير در اين ايالت مى‌توان اشاره کرد :‌ به طورى که نوشته‌اند ، کورش پس از تسخير آسياى صغير به نواحى شرقى ايران شتاف و بين سال‌هاى ۵۳۰ و ۵۴۶ ق.م در آن نواحى مشغول جنگ بود. او از طرف شمال تا رود سيحون پيشرفت کرد و شهرى به نام خود در کنار آن بنا کرد که آن را به يونانى سيروپليس مى‌گفتند. وى از شرق و جنوب تا رود سند تاخت و ايالات پارت (خراسان و کومش) و زرنگ (سيستان) و خوارزم در غرب و سند و گندار را ضميمهٔ دولت خويش کرد. دومين جنگ کورش کبير در ايالت پارت با سکاها - که از طوايف بربرها بودند - صورت گرفت و در اين جنگ ، هخامنشيان شکست خوردند و کورش به قتل رسيد. پس از اين واقعه ، کمبوجيه پسر ارشد وى به سلطنت رسيد و طبق وصيت کورش ، پسر ديگرش به نام برديا به حکومت خوارزم و پارت و کارمانيا (کرمان) گمارده شد. اين ايالت ، به خاطر کوير لوت و نبودن راه از بقيه ايالت‌ها جدا ماند و به اقتضاى بُعد مسافت ، از مرکز دور افتاد. مهم‌ترين راه موجود در اين زمان ، راه ارتباطى کومش بود. سمنان نيز مانند پلى ، سه ايالت رى (راگا) و خراسان و استرآباد را به هم وصل مى‌کرد. در دور‌ه‌هاى بعدى نيز منطقهٔ سمنان مورد توجه خاص حکومت‌هاى مرکزى قرار گرفت و منازعه‌ها و مناقشه‌هاى متعدد بر سر اين منطقه بين قدرتمندان در گرفت.
سلوکيان بزرگ‌ترين عامل يونانى کردن مشرق بودند و به همين جهت ، براى ادامه فرمانروايى خود لازم مى‌دانستند نظر مساعد مردم را به خود جلب کنند و براى اين کار تقريباً شصت شهر در مشرق و ايالت پارت بنا کردند. يکى از اين شهرها آپاما يا لاسجرد فعلى است که در ۳۴ کيلومترى سمنان واقع شده و ديگرى شهر هکاتم پليس (صد دروازه) است که عده‌اى آن را دامغان مى‌دانند. اين شهرهاى تازه تأسيس را حاکمان آن‌ها اداره مى‌کردند. اشکانيان ايالات ايران را به هيجده بخش وسيع تقسيم کردند که يکى از ايالت‌هاى مهم آن کميسن قوميس يا قومس ، در نواحى سمنان و دامغان کنونى بود. در آغاز قرن هفتم ميلادى در زندگى سياسى - اجتماعى ايران تضادهاى داخلى بيشتر شد و مبارزه‌‌اى که به خاطر قدرت و حکومت ميان گروه‌هاى گوناگون اعيان در گرفت ، به تضعيف ايران انجاميد. در همين اوان ، يزدگرد سوم آخرين پادشاه سلسلهٔ ساسانى ، سرگرم مبارزه با مهاجمان عرب بود که به تازگى به ايران تاخته بودند. اين مبارزه که تا سال ۶۵۱ ميلادى ادامه داشت ، با فتح کامل ايران به دست اعراب خاتمه پذيرفت. به اين ترتيب ، در جنگ نهاوند ، ايران موجوديت سياسى خود را از دست داد و اعراب بر سراسر ايران مسلط شدند. پس از اين جنگ ، تازيان متوجه شهرهاى بزرگ ايران شدند.
نخست شهر بزرگ و آباد رى را تسخير کردند ، سپس به شمال شرقى رفتند و به سرزمين کومش (شهرهاى سمنان ، دامغان ، بسطام) رسيدند. در دوران حکومت امويان و عباسيان به ويژه پس از قتل ابومسلم خراسانى به دستور منصور دوانقى ، شورش و بلوا سراسر ايران را در بر گرفت و نهضت‌هاى بى‌شمارى به وقوع پيوست که از مهم‌‌ترين آن‌ها قيام سنباد زردشتى بود. در اندک زمان ، ‌ زردشتيان طبرستان و نواحى شمال قوس يعنى سنگسر (مهدى شهر) ، شهميرزاد و فولاد حمله ، به دور رهبر اين نهضت جمع شدند و قومس و رى را به تصرف در‌ آوردند ، ولى در ساوه شکست خوردند و سنباد به قومس گريخت و پس از ضبط خزاين ابومسلم رو به طبرستان نهاد ، ولى در دره‌‌هاى سنگسر و شهميرزاد به دست شخصى به نام لونان طبرى به قتل رسيد. از قرن دوم هجرى ، نهضت ضد بيگانه به طور آشکار در ايران آغاز شد. طرفدارى از فرزندان على ابن ابى طالب از علل اين نهضت بود و مردم منطقهٔ سمنان نيز با دفاع خود از سادات علوى که منجر به کشته شدن تعدادى از مردم نيز شد ، وفادارى و ارادت خود را به اين خاندان به ثبوت رساندند. از زمان سلسلهٔ‌ طاهريان تا غزنويان نيز سمنان اهميت خود را حفظ کرد و از جمله مناطقى بود که شاهد انبوه کشمکش‌ها بود. در اواخر سلطنت سلطان مسعود که بعد از مرگ سلطان محمود به سلطنت رسيد ، ايالت کومش مورد تاخت و تاز ترکان غز واقع شد. يکى از حکام معروف ايالت کومش در اين دوره ، امير اجل بختيار بن محمد معروف به ابو حرب بختيار بود که بانى منار مسجد جامع سمنان و بقعهٔ پير علمدار دامغان بود. ايالت کومش (قومس) از کانون‌هاى مهم اسماعيليان در قرن‌هاى ششم و هفتم هجرى بود. به طورى که در اين ايالت ، ۱۵۰ قلعه در اختيار اين فرقه بود که هر مجموعه از آن‌ها را يک کدخدا و هر قلعهٔ مجزاى آن را يک محتشم که به منزلهٔ فرماندار کل يا حاکم بزرگ بود ، زير نظر داشت.
در اين زمان ، حکومت سمنان با شهريار آل باوند بود که به مدت صد و چهل سال در تمام مازندران ، گيلان ، رى و قومس حکمرانى کردند تا اينکه سلطان محمد خوارزمشاه در سال ۶۰۶ هجرى اين سلسله را منقرض کرد. سمنان در دوران مغول ، همچون ساير نقاط ايران از حمله و کشت و کشتار اين قوم وحشى در امان نماند و متحمل خسارات جانى و مالى بسيار شد. اين کشت و کشتار ، در زمان تيمور لنگ نيز که از سال ۷۸۳ هجرى حمله به ايران را شروع کرد ، ادامه يافت. در اواخر دوره تيمورى ، ولايت سمنان و فيروزکوه و خوار در تصرف شخصى به نام حسين کياى چلاوى پسر اسکندر شيخى بود که قلعهٔ فيروزکوه را مرکز حکومت خود قرار داده بود و از آنجا فيروزکوه ، خوار سمنان و سنگسر را اداره مى‌کرد. پس از ظهور و استقرار حکومت صفويان ، شاه اسماعيل صفوى به سرکوب گردنکشان ولايت‌ها پرداخت. از جمله ، حاکم قلعهٔ فيروزکوه را دستگير کرد و افراد قلعه را از دم تيغ گذراند و به اين ترتيب ، ولايات فيروزکوه و خوار ، سمنان و سنگسر به تصرف صفويان درآمد. پس از مرگ نادر در سال ۱۱۶۰ هجرى قمرى ، محمدحسن خان فرزند فتحعلى خان قاجار ، ولايات خزر کومش ، تهران ، رى و آذربايجان را تسخير کرد. کريم‌خان زند که قادر به مقابله با او نبود ، کوشيد با دادن رشوه سپاهيان او را منقرض سازد و در اين کار توفيق يافت.
در سال ۱۱۷۲ هجرى قمرى با کشته شدن محمدحسن خان قاجار ، کريم‌خان پسر وى آغامحمدخان را با خود به شيراز برد و با دختر محمدحسن خان نيز ازدواج کرد. کريم‌خان زند با عنوان وکيل‌الرعايا مدت ۲۹ سال در ايران سلطنت کرد ، ولى در اين مدت شهرهاى سمنان ، دامغان ، ‌ شاهرود و بسطام را همچنان در اختيار بزرگان خانواده قاجار قرار داد. بعد از مرگ خان زند ، آغا محمد خان شيراز را ترک کرد و به طرف کومش و دامغان رفت و با گرد آوردن عده‌اى از افراد قبيله خود ، سرانجام توانست به ولايت کومش (سمنان ، دامغان و بسطام) و ولايت جنوبى درياى خزر دست يابد. پس از آغا محمد خان ، برادرزاده وى به نام فتحعلى‌ شاه قاجار بر اريکه سلطنت تکيه زد و از همان ابتداى سلطنت ، خطهٔ ‌قومس را که زادگاهش بود مورد توجه قرار داد و به سه برادر سمنانى (سنگسري) به نام‌هاى ذوالفقار خان ، اسماعيل خان و مطلب خان توجه خاص مبذول داشت و ذوالفقار خان را به عنوان حاکم سمنان برگزيد. اين فرد که با اعمال ظالمانهٔ خود عرصه را بر مردم منطقه تنگ کرده بود ، باعث قيام مردم بر ضد حکومت و استبداد شد و عده‌اى از بزرگان و انديشمندان سمنانى پيشاپيش مردم ، مبارزه براى تحقق مشروطيت را شروع کردند.


همچنین مشاهده کنید