شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

استان خوزستان


  موقعيت جغرافيايى و تقسيمات سياسى استان
استان خوزستان با مساحتى حدود ۲۳۶‚۶۴ کيلومترمربع، بين ۴۷ درجه و ۴۱ دقيقه تا ۵۰ درجه و ۳۹ دقيقه طول شرقى از نصف‌النهار گرينويچ و ۲۹ درجه و ۵۸ دقيقه تا ۳۳ درجه و ۴ دقيقه عرض شمالى از خط استوا، در جنوب غربى ايران واقع شده است. اين استان از شمال غربى با استان ايلام، از شمال با استان لرستان، از شمال شرقى و شرق با استان‌هاى چهارمحال و بختيارى و کهگيلويه و بويراحمد، از جنوب با خليج فارس و از غرب با کشور عراق هم مرز است. براساس تقسيمات کشورى سال ۱۳۷۵، اين استان داراى ۱۵ شهرستان، ۳۵ بخش، ۱۳ دهستان و ۴۴۹۶ آبادى داراى سکنه مى‌باشد. مرکز استان خوزستان، شهر اهواز و ساير شهرستا‌ن‌هاى آن عبارتند از: آبادان، انديمشک، اهواز، ايذه، باغ ملک، بندر ماهشهر، بهبهان، خرمشهر، دزفول، دشت آزادگان، رامهرمز، شادگان، شوش، شوشتر و مسجد سليمان.
  جغرافياى طبيعى و اقليم استان
شمال و شرق خوزستان را سلسله جبال زاگرس فرا گرفته است که ارتفاعات آن در جهت جنوب غربى کاهش مى‌يابد، به طورى که در نواحى جنوبى‌تر به صورت تپه ماهورهائى نمايان مى‌شود.
استان خوزستان را از نظر پستى و بلندى مى‌توان به دو منطقه کوهستانى و جلگه‌اى تقسيم کرد. منطقه کوهستانى در شمال و شرق استان قرار گرفته و منطقه جلگه‌اى آن از جنوب دزفول، مسجد سليمان، رامهرمز و بهبهان آغاز شده و تا کرانه‌هاى خليج‌فارس و اروند رود ادامه مى‌يابد. استان خوزستان داراى آب و هواى مختلف است:
آب و هوايى نيمه‌بيابانى که شهرهاى آبادان، خرمشهر، ماهشهر، هنديجان، دشت آزادگان و نواحى دزفول، بهبهان، رامهرمز، شوشتر و نواحى شمال اهواز را در بر مى‌‌گيرد. آب و هواى استپ گرم که نواحى شمال دزفول، بهبهان، رامهرمز، شوشتر و شمال اهواز را در بر مى‌گيرد.
استان خوزستان تحت تأثير سه نوع باد قرار دارد: اولين باد، جريان سرد نواحى کوهستانى و دومين باد (شرجي)، جريان گرم و رطوبى از خليج‌فارس است که به سوى جلگه مى‌وزد. سومين باد يا باد سموم از عربستان مى‌وزد و هميشه مقدارى شن و خاک و رطوبت همراه دارد. براساس داده‌هاى ايستگاه‌هاى سينوپتيک استان خوزستان در سال ۱۳۷۵، حداقل مطلق درجه حرارت ۰/۲- درجه سانتى‌گراد و حداکثر مطلق درجه حرارت با ۵۰/۴۰ درجه سانتى‌‌گراد در اهواز گزارش شده است.
  جغرافياى تاريخى استان
استان خوزستان يکى از کهن‌ترين سرزمين‌هاى تمدن بشرى است. اين تمدن در ۶۰۰۰ سال پيش در شوش پديد آمد، هزار سال بعد دولت مقتدر عيلام در شوش پايه‌گذارى شد و ۳۰۰۰ سال پيش از ميلاد، دولت عيلام توسط آشوريان منقرص گرديد. در سال ۶۴۰ ق.م شوش به دست آشورى‌ها تسخير و به دو بخش تقسيم شد. قسمت شمالى يعنى انزان به دست پارس‌ها افتاد و قسمت جنوبى آن به تصرف آشور درآمد. در تابستان سال ۵۳۸ ق.م کوروش هخامنشى به بابل لشکر کشيد و با شکست بابل کليه خاک عيلام جزو متصرفات هخامنشى گرديد و شهر شوش به عنوان يکى از پايتخت‌هاى هخامنشى برگزيده شد. داريوش هخامنشى در حدود سال ۵۲۱ ق.م شوش را به مرکز شاهنشاهى خود تبديل کرد و در آن کاخ باشکوهى از سنگ به نام «هديش» احداث کرد. در زمان خشايار شاه پايتخت‌هاى ايران از جمله شوش به اوج عظمت و رونق رسيدند. با حمله اسکندر دوران اوج و شکوه سلطنت خيره‌کننده هخامنشيان به پايان رسيد. در سال ۳۳۳ ق.م اسکندر بر هخامنشيان پيروز شد و شهر بابل و شوش را با ذخاير بسيار ارزشمند طلا و نقره تصرف کرد.
پس از فوت اسکندر در بابل جانشينان او در ايران دولت سلوکيان را تشکيل دادند. در سال ۱۸۷ قبل از ميلاد در اثر ضعف دولت سلوکى پارس و خوزستان متحد شدند و از دولت سلوکى جدا شدند.
مهرداد اول اشکانى ۱۷۱-۱۳۷ ق.م نيز «دقريوس» شاه سلوکى را در جنگى شکست داد و شخصى به نام کامثاسکير را که از خاندان اشکانى بود به حکومت خوزستان منصوب کرد. با قدرت گرفتن ساسانيان اين ناحيه رو به عمران و آبادى گذاشت. شهر جندى شاهپور با دانشکده بسيار معروف نيز از شهرهايى است که در اين دوران از رونق و شکوفايى چشمگيرى برخوردار بوده است.
پس از شکست يزدگرد سوم در جنگ معروف نهاوند، ايرانيان به مرور به دين اسلام گرويدند. از سال ۱۷ هـ.ق در عهد خلافت عمر که کشورگشايى مسلمانان به پيروزى تازه‌اى دست يافته بود، بصره به عنوان يکى از حاکم‌نشين‌ها و نايب‌‌الحکومه انتخاب شد. مهمترين و خونين‌ترين واقعه نخستين قرن اسلام در خوزستان، قيام توده‌‌هاى بدوى و روستائيان عرب و ايرانى بود که زير لواى خوارج يا ارزقيان سر به شورش برداشتند. حجاج بن يوسف در سال ۷۸ هـ.ق اين قيام را با بى‌رحمى و سنگدلى سرکوب کرد. قيام ديگرى نيز در سال‌هاى ۲۴۹ هـ.ق به رهبرى صاحب‌الزنج خوستان را فرا گرفت.
در اواسط سده سوم هـ.ق دولت عباسيان رو به انحطاط گذاشت و زمينه رشد قيام ايرانيان به رهبرى يعقوب ليث صفارى فراهم شد. يعقوب ليث از سيستان علم استقلال برافراشت و در شوال سال ۲۶۱ هـ.ق فارس را تسخير و به سرعت حمله به بغداد را (مقر خلافت عباسيان) آغاز کرد، ولى بلافاصله به شوش و شوشتر عقب‌نشينى کرد.
در سال ۲۸۸ هـ.ق عمروليث جانشين يعقوب در خوزستان به قتل رسيد. در سال ۳۲۶ هـ.ق معزالدوله ديلمى، کرمان و خوزستان را تصرف کرد. با روى کار آمدن سلجوقيان ابوکاليجاد ديلمى به حکومت خوزستان منصوب شد و در سال ۴۳۴ هـ.ق با همين سمت درگذشت. از اين سال تا سال ۸۴۵ هـ.ق به ترتيب خوارزمشاهيان، خاندان شلمه افشار، اتابکان فارس، آل‌مظفر، آل جلاير و تيموريان بر تمام يا قسمتى از خوزستان حکم راندند. در سال ۸۴۵ هـ.ق جنبش مذهبى ديگرى به عنوان شعشعيان در اين نواحى شکل گرفت. رهبر اين جنبش سيد محمد مشعشع ادعاى مهدويت داشت و از اين زمان خوزستان به دو ناحيه عرب‌نشين و غير عرب‌نشين تقسيم شد. در سال ۸۷۲ هـ.ق سلسله ايلخانان به دست آق‌قويونلوها منقرض شد و سيد محسن فرزند سيد محمد مشعشع از اوضاع آشفته ناشى از آن استفاده کرد و بر سراسر خوزستان مسلط شد. پادشاهان صفوى چندين بار براى سرکوب مشعشيان و افشار به خوزستان لشگر کشيدند و هر بار پس از سرکوب آنها مشعشعيان را بر حکومت نواحى تحت تسلط آنها ابقا کردند. با انقراض صفويان به دست محمود افغان خوزستان همچنان به تهماسب ميرزا جانشين پادشاه شکست خورده صفوى وابسته باقى ماند و محمد افغان براى دست يافتن به اين ناحيه در سال ۱۱۳۶ هـ.ق لشگرى به اين ناحيه گسيل داشت ولى نتيجه‌‌اى نگرفت. نادرشاه، افغان‌ها را از اصفهان بيرون راند و در بهار سال ۱۱۴۲ هـ.ق از راه فارس و کهگيلويه روانه خوزستان شد.
پس از قتل نادر، ‌ خاندان مشعشعى بار ديگر به رياست موسى مطلب هويزه را به تصرف در آوردند. مشعشع‌ها پس از استقرار در هويزه به سوى شوشتر، دزفول و شوش روى آوردند و با طايفه آل کثير جنگيدند و نواحى مزبور را تصرف کردند. در همين دوران کريم‌خان زند پس از ده سال کشمکش و جدال قدرت را به دست گرفت. پس از درگذشت کريم‌خان زند بار ديگر خوزستان دچار هرج و مرج شد. در زمان فتحعلى‌شاه قاجار خوزستان به دو بخش تقسيم شد. بخش شمالى، شامل شوشتر، دزفول و هويزه جزء کرمانشاهان، به محمدعلى ميرزاى دولت شاه سپرده شد و بخش جنوبى آن شامل رامهرمز، فلاحيه و هنديجان جزء فارس به حسينعلى ميرزا پسر ديگر فتحعلى‌ شاه واگذار شد و محمّد على ميرزاى دولت شاه شاهزاده مقتدر قاجارى دوباره براى سرکوب مخالفين به خوزستان لشگر کشيد. در زمان همين شاهزاده بند معروف ميزان در شوشتر بازسازى شد و آب به شاخه شطيط و نهرداران جريان يافت.
در سال ۱۲۶۷ هجرى قمرى قواى انگليس از طريق خرمشهر وارد خوزستان شد و تا اهواز پيش آمد و به آن شهر دست يافت. پس از سال ۱۲۷۳ هـ.ق که جنگ انگليس با ايران روى داد تا پايان حکومت ناصرالدين‌شاه که چهل سال طول کشيد در خوزستان جنگى روى نداد. در اين زمان عشاير عرب به چند بخش تقسيم شده و هر بخش شيخى جداگانه داشت که حاج جبار خان نام‌آورتر از ديگران بود و چون پس از جنگ انگليس فداکارى‌هايى از خود نشان داده بود توسط ناصرالدين‌شاه به رتبه سرتيپ اولى ارتقاء يافت. پس از او پسرش شيخ خزعل جانشين پدر شد و با کشتن برادر زمام امور را به دست گرفت. اين مرد که با حمايت انگليس سراسر استان خوزستان را به چنگ آورده بود، ‌ در سال ۱۳۳۲ هجرى قمرى عليرغم بى‌طرفى ايران در جنگ جهانى اول جانب انگلستان را گرفت.
انگليس‌ها عثمانى‌ها را از خوزستان بيرون کردند و رشتهٔ اختيار سراسر خوزستان را به دست گرفتند. در خرمشهر، اهواز و شوش سپاه مستقر ساختند و در هر يک از شهرهاى شوشتر و دزفول ادارهٔ سياسى يا کنسولگرى و عدليه داير کردند و در همه جا اداره‌‌هاى پست و تلگراف را به دست گرفته و سرپرستى آن‌ها را به مأموران خود واگذار کردند.
از سال ۱۳۲۳ تا ۱۳۳۹ هجرى قمرى اين وضع پايدار بود و شيخ خزعل نيز خود را امير خوزستان (عربستان) مى‌‌خواند. در دوران رئيس الوزرايى رضاشاه سپاهى از شيراز به بهبهان، سپاهى از اصفهان و سپاه سومى از بروجرد عازم سرکوب شيخ خزعل در خوزستان شد. پس از جنگى کوتاه شيخ خزعل شکست خورد و با فرستادن پيامى به رئيس الوزرا امان خواست و در سال ۱۳۱۵ هـ.ق به روايت مرحوم محمدخان قزوينى اين مرد را در سن ۷۵ سالگى به دستور رضاشاه در منزلش خفه کردند و بدين وسيله عمر يکى ديگر از حکام محلى به سود قدرت يافتن دولت مرکزى به پايان رسيد. سرانجام در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ شمسى به عمر بيش از نيم قرن حکومت پهلوى‌ها نيز خاتمه داده شد.


همچنین مشاهده کنید