جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

نوروزنامه


نوروزنامه کتابى است به فارسى بسيار شيرين و استوار و خوش‌سبک، که منسوب است به خواجه امام ابوالفتح عمربن‌ابراهيم الخيام (اوالخيامي) النيشابورى از مشاهير حکما و رياضييّن اواخر قرن پنجم و اوايل قرن ششم هجرى که تاريخ وفات او را بين سنين ۵۰۸-۵۰۳ دانسته‌اند (حواشى چهارمقاله ص ۲۲۰ طبع طيدن) و بعضى ديگر هم مولدِ آن را در قريهٔ 'بسنک' من توابع استرآباد شمرده‌اند (رباعيات خيام نسخهٔ خطى متعلق به آقاى همائي) - ديگرى هم مولد او را قريهٔ 'شمشاد' از توابع بلخ داسته است. و از تاريخ فاضل محمد شهرزورى معلوم مى‌شود که مولد وى در نيشابور بوده است و آباء وى نيز نيشابورى بوده‌اند (رجوع کنيد به: حواشى چهارمقاله صفحهٔ ۲۱۹).
از تأليفات او آنچه به پارسى است رساله‌اى است در وجود که به نام فخرالملک‌ابن‌مؤيد تأليف کرده است. و آن رساله‌اى است مختصر و درهم‌فشرده و موجز که چند صفحه بيش نيست (۱) ديگر 'نوروزنامه' است که بدو منسوب است، و در مقدمهٔ کتاب گويد: 'چنين گويد خواجه حکيم فيلسوف‌الوقت سيدالمحققين ملک‌الحکما عمربن‌ابراهيم‌الخيام رحمةالله‌عليه' و اين رساله در ۱۰۹ صفحه در تهران به تصحيح فاضل محقق مجتبى مينوى طبع گرديده است.
(۱) . نسخه‌اى از اين رساله در موزهٔ بريطانيه لندن موجود است و نسخهٔ ديگر در تهران در نزد آقاى صادق اتابيکى دبير دبيرستان نظام موجود مى‌باشد.
نوروزنامه رساله‌اى است در بيان سبب وضع جشن نوروز و کشف حقيقت آن و اينکه کدام پادشاه آن را نهاده و ضروريات و دربايست‌هاى جشن نوروز و طريقهٔ آن جشن و ساير آداب پادشاهان ساسانى را که ربطى به اين قبيل جشن‌ها داشته ذکر نموده است.
گزارش جشن نوروز و مهرگان و تاريخ آن دو روز در کتب ادب و تاريخ تازى مکرّر و مشروح آمده است. که از آن جمله کتاب التاج يا اخلاق‌الملوک منسوب به جاحظ و الآثارالباقيهٔ ابوريحان بيرونى و کتب مسعودى و ابن‌قُتيبَه است، و در فارسى نيز پيشتر از خيام ابوريحان در التفهيم، و گرديزى مؤلف زين‌الاخبار (در قسمت طبع‌نشده نسخهٔ کتابخانهٔ ملى معارف اواخر جلد دوم) نيز در ضمن اعياد قديمه از آن نام برده‌اند، اما کتابى که بالاستقلال در نوروز و در پيرامون اين عيد سخن گفته باشد به پارسى جز اين رساله ديده نشده است.
اين کتاب داراى ابواب و فصول و فهرستى نيست و پيداست که نويسنده با عجله و بدون دقت و مطالعه و تهيهٔ مقدمات آن را تأليف کرده است، و مصحح کتاب مزبور هم در مقدمهٔ آن کتاب همين حدس را زده است زيرا نقص‌هاى عبارتى و پاره‌اى غلط‌هاى تاريخى و ادبى در آن يافته است (۲).
(۲) . (مقدمهٔ نوروزنامه ص ۲۹) و مخصوصاً از وجه تسميه که از براى ماه‌هاى پارسى آورده است معلوم مى‌شود که در زبان پهلوى و اوستائى هيچ دستى نداشته است و حتى اصل تلفظ پهلوى آنها را هم که ابوريحان و ديگران به تقريبى آورده‌اند نمى‌دانسته مثلاً در 'بهمن‌ماه' گويد: يعنى اين ماه بهمان ماننده بود! در صورتى‌که 'وهومنيو' که اصل اسم اين نام است اسم يى از شش امشاسپندان است و مرکب است از 'هو' يعنى 'به' و 'مينو' يعنى منش که معنى آن 'به‌منش' است و آن ماه منسوب بدوست. (رجوع کنيد به: حواشى نوروزنامه ص ۸۱-۸۳).
   سبک نوروزنامه
نوروزنامه به سبک عصر دوم يعنى قرن پنجم هجرى تحرير يافته و بنياد آن بر پايهٔ بلعمى و بيهقى است يعنى از حيث ايجاز و عدم مترادفات و موازنه و کم داشتن لغات تازى و انشاء جمله‌هاى کوتاه و زيبا از پيروان سبک قديم است ولى در بعضى جمله‌ها مانند بيهقى فعل را بر مسند و مسنداليه مقدم مى‌دارد و افعال مجهول با فعل معين (آمد) زياد مى‌آورد و به‌طور کلى از سياست‌نامه و قابوسنامه به سبک قديم نزديکتر است، و اگر لفظ 'در' به‌جاى 'اندر' گاه‌به‌گاه در تضاعف سطور ديده نمى‌شد و افعالى به قرينه حذف نشده بود مى‌توانستيم آن را در پايان گفتار نخستين در ضمن پيروان سبک سامانى مانند تاريخ سيستان و زادالمسافرين ناصرخسرو درآوريم.
   نمونهٔ سبک قديم
'چون صدوشصت‌وچهار سال از ملک افريدون بگذشت دور دوم از تاريخ گيومرث تمام شد و او در دين ابراهيم پذيرفته بود و پيل و شير و يوز را مطيع گردانيد و خيمه و ايوان او ساخت و تخم و درختان ميوه‌دار و نهال و آب‌ها روان در عمارت و باغ‌ها او آورد (اينجا مثل اين است که افتادگى دارد) چون ترنج و نارنج و بادرنگ و ليمو و گل و بنفشه و نرگس و نيلوفر و مانند اين در بوستان آورد و مهرگان هم او نهاد' ص ۱۰.
در اين چند جمله غير از استعمال 'درش به‌جاى 'اندر' باقى تمام به سبک قديم تحرير شده از قبيل کوتاهى جمله‌ها و تکرار ضمير 'او' در آخر هر جمله پيش از فعل، و ساير مختصات که معلوم است.
   حکايت
'حکايت: روزى به شمس‌المعالى قابوس‌‌بن‌وشمگير برداشتند که مردى به درگاه آمده است و اسبى برهنه آورده، و مى‌گويد که به کشت خويش اندر بگرفته‌ام.
پرسيد که: جو بود يا گندم؟
گفت: جو.
بفرمود تا خداوند اسپ را بياوردند و چندانک قيمت جو بود به وقت رسيدگى تاوان بستند و به خداوند زمين داد و گفت: خداوند زمين را بگوئيد که دهقانان چون خواهند که جو نيکو آيد بدين وقت به اسپان دهند. و ما اين تاوان مر ادب را بستديم تا خداوندان اسپ، اسپ را نگه دارند، تا بکشت کسان اندر نيايد، که جو توشهٔ پيغامبران است، و توشهٔ پارسامردان، که دين بديشان درست شود، و توشهٔ چهارپايان و ستوران که ملک بر ايشان به پاى بُوَد.' ص ۳۲-۳۳.


همچنین مشاهده کنید